آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی - حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رابطه استاد و شاگردی+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

  
 

 

حوزه واقعا باید امتیاز دهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و این یکی از شؤون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی  و...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.

آیا ارتباط پدر و فرزندی در رابطه علمی استاد و طلبه در زمان قدیم وجود داشته است؟ و آیا در حال حاضر هم در حوزه وجود دارد؟

راجع به این سوال باید عرض کنم که این مسئله خودش یک اصل است. این مسئله سند روایی هم دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» من و علی پدر این امت هستیم. البته پدر علمی و معرفتی و اخلاقی مراد است.  با توجه به این روایت و سند معتبر در این باب، در حوزه های علمیه این می تواند یک اصل باشد. به نظر بنده، با توجه به دغدغه هایی که برخی از علما، اساتید و خود طلاب مطرح می کنند، ما می توانیم متوجه شویم که ارتباط میان استاد و شاگرد به نحو پدر و فرزندی در زمان قدیم، پر رنگ تر بوده است.البته الان هم وجود دارد اما متاسفانه برخی عوامل باعث شده که این رابطه در عصر ما کاهش یابد. اما در زمانهای گذشته چون آن عوامل و آسیب ها کمتر بوده، لذا ارتباط بیشتر بوده است. زمانی که من در مدرسه علمیه لاهیجان تحصیل می کردم، اساتیدمان را به عنوان پدران معنوی حساب می کردیم. مثلا مرحوم حضرت حجت الاسلام حاج آقا حجت سعیدی پدروار به ما درس می دادند یا حجت الأسلام ادیب لاهیجانی - که لقب ادیب را هم مرحوم شهید آیت الله  بهشتی به ایشان داده بود - با اینکه از نظر علمی در طراز بالا بود به ما صرف میر درس می داد این یعنی یک تواضع معنوی پدرانه. این برخوردها باعث می شود تا طلبه ها هم نشاط علمی پیدا کنند و هم توجه بیشتری به علم کنند ولی در عصر ما  برخی مسائل معیشتی و اقتصادی و بحران های سیاسی و توسعه حوزه های علمیه و گسترش جمعیت طلاب، باعث شده تا اساتید مجالی پیدا نکنند و یا در این زمینه ها خیلی وقت نگذارند .بایداین اصل پدر و فرزندی حفظ شود و بِالطَّبع رعایت این رابطه پدر وفرزندی بین استاد وشاگرد برکاتی را نیز به همراه خواهد داشت.

این آثار و برکاتِ این ارتباط ، چه چیزی می تواند باشد؟

وقتی که استادی در حد پدر معنوی بروز می کند احساس امنیت خاطری به طلبه دست می دهد و ارادتی که باید(به استاد) داشته باشد به وجود می آید. این ارادت رفاقت و صمیمیت ایجاد می کند.

این صمیمیت باعث ایجاد انس علمی و معنوی می شود و مثل ارتباط انسان با پدر نَسَبی در خانه است. اگر پدر به فرزندش لطف و محبت داشته باشد، فرزند هر جا که باشد، دلش با پدرش است. یکی دیگر از برکات دیگر این است که متعلم دوست دارد تا در کلاس حضور پیدا کند و پدر معنوی خودش را ببیند و از محضرش استفاده کند. علت قرار دادن حضور و غیاب در کلاسها به خاطر پر رنگ تر کردن حضور طلاب در کلاسهاست . الان (بااین حضور وغیاب هایی که انجام می گیرد) طلبه ها بر اساس ساعت (حضور وغیاب) در کلاس ها شرکت می کنند و نه بر اساس اینکه استاد را پدر معنوی تلقی بکنند، و تشنه علم باشند. این ارتباط پدر و فرزندی باید(در حوزه ها) اصل باشد و نه سیستم حضور و غیاب.

گفته می شود هر درسی پنج مرحله پیش مباحثه، پیش مطالعه، درس ، مطالعه و مباحثه دارد، آیا با این موافق هستید و آیا این در حال حاضر وجود دارد؟

در هر کاری، علمی یا غیر علمی اموری دخیل است، مثلا اراده و هدف و برنامه داشتن و تقوای انسان دخیل در موفقیت انسان است و همینطور عاقبت اندیشی، این مراحلی که فرمودید در حال حاضر در حوزه کم رنگ شده است.

البته من چهار سال نماینده طلاب بودم و در آنجا در رابطه با این موارد طرح های بسیاری بررسی کرده ایم، یکی از بحث ها ، مسئله آسیب شناسی است که باید جلوتر از این مباحث مطرح شود. باید اساتید و متولیان امر بررسی کنند که چه آسیب هایی باعث شد تا این کارها کمرنگ شود. اینها چیزهایی است که خود طلبه ها که انجامش نمی دهند هم قبولشان دارند، حتی طلبه خوش استعدادی که درس نمی خواند خودش قبول دارد که باید این امور رعایت شود ولی عملا انجام نمی دهد.

در قدیم این آسیب ها کمتر بوده است. طلبه ها خاطرشان خیلی جمع بود، این آرامش درونی خیلی نقش دارد. ما در بحث های معنوی می گوییم که«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ». دربحث های علمی هم یک آرامشی نیاز است. در قدیم آن آرامش وجود داشت و طلبه ها با خاطری جمع آن مراحل را طی می کردند و واقعا اهتمام و جدیت داشتند البته تذکرات اساتید هم در این زمینه زیاد بود.

ما خودمان در آن زمان که طلبه شدیم چون در آن زمان از خیلی از مسائلی که در این زمان وجود دارد فارغ البال بودیم خوب درس می خواندیم. امنیت روحی و ذهنی وقلبی خیلی نقش دارد شما در نظر بگیرید یک خانواده ای که پول و امکانات داشته باشد اما اضطراب هم داشته باشد، زندگی برایش شیرین نیست. این اضطراب و عدم امنیت درونی باعث می شود تا زندگی هر روز برایش تلخ باشد و حتی دچار بیماری شود. حضرت ایت الله زین العابدین قربانی چهل سال پیش کتابی با عنوان بزرگترین بیماری قرن بیستم نوشت که اضطراب باشد و ما الان بالعیان می بینیم. امنیت خاطر برای یک طلبه ، سرمایه است، اگر بتوانیم برای طلاب امنتیت خاطر ایجاد کنیم بقیه چیزها کم کم درست می شود.

به عنوان مثال در زمانهای قدیم این همه قرض و وام نبود اما الان زیاد شده است. کسی که بدهکار باشد، طلبه ای که ماهی یک میلیون باید وام پرداخت کند، درس را در حاشیه قرار می دهد.

آسیب دیگر این است که شغل ها برای طلاب توسعه پیدا کرده است و این شغل ها برای طلبه ها جذابیت دارد. حتی اگر طلبه ای مشکلات مالی هم نداشته باشد به خاطر جاذبه بعضی شغلها ممکن است درس را رها یا حداقل کمرنگتر کند. در زمان های قدیم این عنوان های اجتماعی مطرح نبود.

در قدیم چون آسیب ها کمتر بود لذا اهتمام طلاب هم بیشتر بود. من یادم است که زمانی که صمدیه می خواندم متنی که قرار بود استاد، فردا تدریس نماید را به دیوار حجره می زدم و شب تا صبح مطالعه می کردم. آنقدر آن مطالب را می خواندم  ومرور می کردم که همه را حفظ می شدم، چون فارغ البال بودم.

نکته قابل توجه دیگر که موجب یک نوع آسیب شده است وجود فاصله های طبقاتی بین طلاب است در زمان قدیم طلبه ها، عمدتاً در یک سطح بودند، زمانی که من در حوزه علمیه لاهیجان طلبه شدم استاد من در سطح خودم بود. خدا حفظ کند استاد قنبر مشفق را که واقعا زحمت می کشید. هم مدیر بود و هم استاد، ولی از طرفی کار کشاورزی هم می کرد منبر هم می رفت .وقتی می دیدم که مدیر مدرسه به سختی زحمت می کشد و از طرف دیگر اساتیدم هم از نظر مادی یک فاصله کمی با من دارند، _بین شاگرد ها که هیچ فاصله ای نبود_ این مسائل موجب می شد راحت تر درس می خواندیم. اما الان این فاصله هایی که وجود دارد خودش یک آسیب است.

پس تا زمانی که این علت ها مرتفع نشود آن مسائل و مشکلات همچنان وجود خواهد داشت. و راه حل هم این است که متولیان امر بیشتر توجه کنند تا آسیبها کمتر شود.

آیا قبول دارید که طلبه ها افت اخلاقی پیدا کرده اند؟ و فکر می کنید که علت این چه چیزی می تواند باشد؟

من همیشه علت یابی را یک اصل می دانم اما متاسفانه در کشور ما بیشتر معلول ها مورد توجه قرار می گیرد. مقام معظم رهبری همیشه به ریشه ها و علل توجه می نماید. درختی که زمانی باردهی زیادی داشت،  و به مرورزمان باردهی اش کمتر شده، باید به علل کم باردهی آن توجه نمود نه اینکه به سراغ میوه ها برویم و فقط به کمی میوه های  روی درخت توجه نمود. بلکه باید علت ها را پیدا کنیم. حوزه های علمیه هم درخت تنومندی است که ریشه های بسیار محکمی به عمر بیش از هزار سال دارد. منتها گاهی باردهی اش کم می شود. ما باید در مسائل مختلف به ریشه ها توجه نماییم، اگر ما به اینها توجه نداشته باشیم هیچ وقتی نتیجه نمی گیریم. در بعد اخلاقی گاهی انسان به وحشت می افتد. در بعد اخلاقی باید نگرانی های بیشتری داشته باشیم چون بعد اخلاقی هزاران برابر بالاتر از بعد علمی است. داستانی تاریخی است که در مورد دو عالم است. یکی تا صبح مطالعه می کرد و دیگری بیشتر عبادت می نمود و کمی هم مطالعه می کرد، اما موفقیت علمی عالم دوم بیشتر بود. تا الان در مورد مسائل اخلاقی دچار ضایعه هستیم. البته منحصر به این نیست و درمورد مسائل خانوادگی طلاب هم مشکلاتی وجود دارد.

چه راهکارهایی برای حل این مشکلات به ذهن حضرتعالی می رسد؟

من یک روایتی از جلد اول  اَلکافی از امام کاظم علیه السلام برای شما می خوانم که   راهکار های این مشکلات را می توان از آن استفاده کرد. حضرت می فرمایند: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا آن تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ آن تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ آن تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ آن تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَم»  یعنی من علم مردم  را در چهار چیز دیدم، اول خداشناسی است، دوم اینکه چه گونه آفریده شدیم و سوم اینکه خدای تعالی چه اراده ای از آفرینش ما نموده است و چهارم اینکه چه چیزهایی انسان را از دین خارج می کند. مشکل امروزی ما را همین حدیث حل می کند. ما باید خداشناسی را عملا و با اخلاص در حوزه های علمیه ترویج کنیم، نه به وسیله بخشنامه.

به نظر حضرتعالی رسالت اصلی حوزه های علمیه چیست؟

رسالت حوزه های علمیه در سه بعد است که عبارتند از: تعلیم  و  تهذیب و تربیت و سومی تبلیغ به معنای اعم خودش. این رسالت ماست. یعنی ما هر برنامه ای که تنظیم می کنیم باید در این راستا باشد. استاد در هر سه محور نقش دارد. استاد اگر فقط تعلیم دهد و یا اگر فقط به امور تربیتی بپردازد و یا فقط تبلیغ کند، ناقص است. هر سه رسالت حوزه های علمیه باید متناسب با هم پیش برود. اگر امتیاز دهی فقط بر اساس علم و دانش باشد، غلط است. گاهی متولیان امر در حوزه فقط به یک بخش توجه می کنند. من  وامثال بنده که در کلاس  درس ، بحث فقهی ویا اصولی و... داریم  باید  با نکات اخلاقی  به جنبه تهذبی هم بپردازیم. نتیجه این می شود که طلبه ای که این مسائل را از اساتید یاد گرفت می برد و در جامعه پراکنده می کند و نشر می دهد. ناپلئون بناپارت می گوید مادران با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می دهند، نقش اساتید هم همینگونه است. همین طلبه ها که پیش اساتید درس می خوانند به جامعه می آیند و نقش هدایت گری دارند.

لطفا به ویژگیهای استاد نمونه هم اشاره بفرمائید.

در سوره آل عمران آیه 159 آمده است که «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ آن اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» این آیه کاملا منطبق با اساتید است. اصل این آیه مربوط به جنگ احد است. یاران پیامبر ص که از دستور ایشان پیروی نکرده بودند، بعدا پشیمان شدند و از پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم عذرخواهی کردند. پیامبر آنها را بخشید. از این آیه چند مورد از چیز هایی که یک استاد باید در مقابل شاگردانش داشته باشد را می توان به دست آورد.

اول نرم خویی است « َبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ» چون نرم خویی رحمت الهی است. محبت معقول یک استاد بسیار اثر گذار است. از این آیه شریفه روش ارتباط یک عالم با افراد مختلف را می توان فهمید. دومین نکته این آیه این است که استاد و رهبر دینی نباید نسبت به افراد مختلف غلیظ القلب و سنگ دل باشد و همچنین نباید خشونت کلامی داشته باشد « وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ». گاهی اوقات در زمان طلبگی با کوچکترین اشکال توسط استاد خُرد می شدیم. استاد هم خشونت گفتاری و هم خشونت رفتاری را با متعلم داشت. هر استادی نرم خو باشد و سنگدل نباشد طلبه ها را بیشتر جذب می کند. تندخویی منجر به جدایی است. عالم  دینی و استاد باید اهل عفو باشد و تغافل و تجاهل کند و بگذرد.

سومین نکته ای که از این آیه شریفه به عنوان خصوصیت استاد و عالم دینی به دست می آید، استغفار در مقابل لغزشهای دیگران است. چون پیامبرص  هدف بالای دعوت از مردم را دعوت به توحید در نظر می گیرد، و این عالی ترین دعوت پیامبر ص بود لذا  این قبیل کارها واشتباهات آنان را می بخشد تا آنها را به سعادت واقعی برساند. اگر  کشور ما ومجامع حوزوی ودانشگاهی و... بخواهد موفق باشد ،باید به روز های اول انقلاب برگردد و برادری و عطوفت و مهربانی دوباره ظهور کند. اگر ما این اصولی که در این آیه شریفه آمده است را رعایت نکنیم، اگر هزاران جلسه درس و صدها موسسه داشته باشیم، دردی را دوا نخواهد کرد.

نکات بعدی مستخرج از این آیه به عنوان خصوصیت استاد، مشورت و توکل است.

اگر حضرتعالی مطالب و توصیه هایی برای عمیق تر کردن رابطه طلاب و اساتید دارید بفرمائید

من نکاتی را به صورت تیتروار خدمت شما عرض می کنم که اعتقاد دارم رعایت آنها می تواند رابطه استاد و شاگرد را بهبود بخشد:

استاد محور اصلی در آموزش و پرورش است

اساتید پدران معنوی و علمی طلاب هستند.

شکوفایی حوزه های علمیه در گرو توجه به اساتید است.

شاگردان منعکس کننده فضائل و رذائل اساتید هستند یعنی اساتید به این نکته توجه داشته باشند که هر مطلبی رادر کلاس نگویند.

علم و اخلاق باید با هم باشد و نباید از هم جدا شوند و تفکیک بین علم و اخلاق خسارت عظیم است. نقش هدایتی اساتید باید همیشه وجود داشته باشد.

باید توجه داشته باشیم که علم نور است و این یعنی اساتید فقط به این دروس ظاهری و تعداد طلبه ها توجه نکنند، باید نورانیت حاصل گردد. دروس حوزوی ،  علوم آل محمدند و این علوم نباید تاریک باشد. باید طوری باشد که طلبه فقط رسائل را نخواند باید در کنار آن نورانیت هم پیدا شود.

اساتید باید نکات اخلاقی را به صورت کوتاه و مفید بیان کنند، چون نکات اخلاقی ظرفیت طلبه را بالا می برد. من همیشه در کلاس هایم حدیث می خوانم، حدیث خواندن جزء درس است و  نه جدای از درس. اگر این چیز ها نباشد طلبه باید فقط ورق بزند وباسواد شود وصِرف سواد وعلم هم دردی را دوا نمی کند وچه بسا مصداق این شعر می شود که : چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا . اگر امتی با اخلاق باشند، ظرفیت شان بالامی رود.

طلاب مهذب با مسئولیت بهتری به درس و بحث می پردازند.

حوزه های علمیه باید نقش محوری اساتید را باور کنند.

اساتید باید در مورد طلاب رفتارشناسی کنند

اساتید نباید تک بعدی باشند، شهید مطهری از تک بعدی بودن بسیار مشمئز ومتنفر بود.

رابطه استاد و شاگرد نباید رابطه صرفا علمی کلاسیک و خشک باشد، بلکه باید به صورت عاطفی و محبت آمیز باشد

اساتید حلقه و صل طلاب و متولیان هستند، متولیان باید به این حلقه توجه کنند. طلبه ها نکات خود را به اساتید می گویند و آنها  به متولیان حوزه منتقل می کنند. اساتید می توانند بخشی از بار مسئولیت را از گردن متولیان بردارند.

خوراک فکری طلاب از طریق اساتید تامین می شود.

اهداف و وظایف عالیه اساتید محترم و خود طلاب در حوزه باید به صورت یک نمودار تهیه شود و در اختیار همه اساتید و طلاب قرار گیرد.

اساتید افسران فکری حوزه های علمیه هستند، بنای فکری طلاب در دست اساتید است

بر اساس آموزه های قران کریم( ولقد کرّمنا بنی آدم ...) کرامت طلاب باید توسط اساتید و... رعایت شود.

با توجه به آیه شریفه هل یستوی اللذین یعلمون و الّلذین لایعلمون، جایگاه اساتید به خوبی روشن می شود.  همچنین ما در امتیاز دهی به طلاب در کلاس باید به درس خواندن طلاب توجه داشته باشیم و به طلبه ای که بیشتر درس خوانده است بیشتر توجه کنیم. راههای امتیازدهی به طلاب زیاد است یکی از آنها نمره است .حوزه واقعا باید امتیازدهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و به این آیه شریفه عمل کنند و این یکی از شوون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی و ...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.

رکن های اصلی حوزه عبارتند از رهبری، مراجع، علماء، جامعه مدرسین، شورای عالی و اساتید سطوح عالی . پس اساتید سطوح عالی در این حد از اهمیت هستند.

اساتید نباید  شغل های گوناگون داشته باشند، این بر ارتباط استاد با طلاب تاثیر منفی می گذارد.

معاونت تهذیب باید با اساتید در ارتباط باشند و اساتید می توانند هر ماه یک بسته معنوی به طلاب بدهند .اینها خیلی تاثیر گذار است.

 سنت های پسندیده بزرگان در گذشته برای طلاب در مورد علم و تهذیب و قناعت و مناعت طبع و  سلوک با خانواده و برخی موارد دیگر را برای طلاب بازگو کنیم.

پرسش و پاسخ در کلاس باید وجود داشته باشد. البته من سوال را از کل افراد حاضر در کلاس می پرسم و نه از یک طلبه خاص . این باعث افزایش تمرکز طلاب می شود.

اساتید اگر بخواهند بنیه علمی و اخلاقی را تقویت کنند، کتابهای مفید و سودمند را به طلاب وشاگردان معرفی کنند.

خوش اخلاقی و وقار و تواضع اساتید در طلاب بسیار تاثیرگذار است و اساتید باید از شوخی هایی که دون شانشان است خودداری کنند.

اساتید باید به روش های مختلف انگیزه های علمی و معنوی را در طلاب ایجاد کنند.

اساتید، طلاب را سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مدافعان دین و حریم اهلبیت علیهم السلام بدانند، این خیلی می تواند تاثیر گذار باشد.

اساتید، طلاب با استعداد را به مراکز حوزوی معرفی نمایند

حضور منظم اساتید در کلاس موجب تعلیم نظم به شاگردان و همچنین به حفظ ارتباط پدر و فرزندی کمک می نماید.

اساتید بزرگوار در عین حال که باید در مسائل حیاتی و مهم نظام  جمهوری اسلامی و همچنین مسائل مهم جهانی موضعگیری و اظهار نظر نمایند، باید از ورود به مسائل حزبی خودداری نمایند، این مسئله یعنی ورود به مسئل حزبی وگروهی ارتباط اساتید با طلاب را خدشه دار می کند.

 ................................................................................................

...............................................................ادامه دارد.........................

حسن ختام سخنان من ( ختامه مسک فلیتنافس المتنافسون )  ذکر خیری از مرحوم حضرت آیت الله  شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی است. ایشان با اینکه از نظر علوم مختلف اعم از فلسفه کلام  ، ادبیات در حد بالایی بودند با این حال تواضعشان محرز بود عاطفه شان محرز و کامل بود. ایشان همیشه جلوتر از شاگردان  در کلاس حضور پیدا می کردند ومی نشستند .خصوصیت دیگر ایشان دلجویی از طلاب بود به شکلهای مختلف. گاهی ایشان برای تهیه دوا و درمان طلاب هم خودشان اقدام می کردند. همیشه مشکلات طلاب را حل می کردند .  یکی از دوستان ما می گفتند چشمان من دچار عارضه ای شده بود که زیاد پلک می زد ایشان سر درس متوجه این مشکل من شدند و بعد از درس ایشان علت امر را جویا شدند بعد دکتری در تهران معرفی کردند و هزینه های درمان را هم تقبل کردند تا به نتیجه رسید . خود من هم خاطره ای کوتاه  از ایشان دارم .اولین روزی که من به کلاس ایشان ( درمَدرَس ساحلی فیضیه) رفتم، همین که دیدند یک طلبه جدید هست فورا ایستادند و با من صحبت کردند نام و شهر تولد مرا پرسیدند و از من دلجویی کردند .همین امر،  بسیار در روحیه من مؤثر بود.

نکته دیگری هم حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی از ایشان نقل کردند که بسیار جالب است.  ایشان می فرمودند زمانی آیت الله صالحی مازندرانی مریض شدند مریضی حادی هم بود و بیهوشی و جراحی در پی داشت ایشان خودشان برای من نقل کردند وقتی که سختی های مشقت باری را طی کردم و بعد از عمل جراحی به هوش آمدم در همان ابتدای به هوش آمدن به عنوان تشکر از ذات اقدس اله با تمام وجود گفتم الحمد لله رب العالمین و در طول عمرم چنین الحمد لله ای نگفته بودم و بعد فرمودند من دوست دارم یک مریضی از همان نوع صعب العلاج دچار شوم و دوباره همان مراحل سخت درمان را طی کنم و دوباره که به هوش آمدم دوباره همان جمله را تکرار کنم که: الحمد لله رب العالمین

و آخر دعوانا أن الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین/210/52/20

 

http://neshasteasatid.com/node/1382


** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی


** رجوع شود به :(مطالب گوناگون از استادسیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)


 


** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:9 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

رهایی از تفکرِ نادرست+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

نتیجه تصویری برای کرم ابریشم

***نسیم معرفت***

 

** رهایی از تفکرِ نادرست+نسیم معرفت

 

 

....  تا مادامی که در پیله تفکراتِ خاصِّ خودت باشی مطلب همان است که می گویید : (...تسلیم نخواهید شد.)    شاعر دراین باره می گوید:
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین و  آسمان او همان است

کِرمِ ابریشم و برخی کِرم های دیگر آنقدر در خود می تَنَند که گاهی  می میرند و هلاک می شوند.  البته باز صد رحمت به آن کِرم که بر دَور خود می تَنَد و خیلی اوقات  حِصار تنگ پیله اش را می دَرَد و  سوراخ می کند و به صورت پروانه زیبا در می آید و پرواز می کند و  اینگونه کِرم ها و مانند آن ها  دنیایی عجیبی دارند و چرخه زندگی شان اِعجاب آور و عبرت آموز برای همه ما می باشد ولی  گاهی برخی انسان ها چنان در پیله تفکراتِ خاص و نامعقولِ خود قرار می گیرند که ممکن است  درآن محدوده پیله  خود  منحرف و هلاک و نابود شوند و  نه تنها پرواز نداشته بلکه به دره سقوط بیفتند و راه نجاتی نداشته باشند ، اینها کسانی هستند که با دست خود  خانه های سعادت و خوشبتخی خود را ویران و خراب می کنند و در شأن آنها آیه شریفه 2 از سوره حشر صادق است که  فرمود :

 یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ ....َ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار

......... ...             ... .......
این متن در ظاهر کمی تلخ است ولی گویای یک واقعیت بود که نمی خواهم دوباره بازگو کنم .
نه من و نه شما و نه هیچکس دیگر نباید برای خود حِصارهایی که مانع رشد فکری و معنوی و... می باشد  درست کنیم ....

* سیداصغرسعادت میرقدیم  -هفتم تیر 1395 ه.ش- روز چهارشنبه -ساعت 3 و ربع عصر


آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : سه شنبه 96/8/2 | 11:1 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

سلام بر حسین بن علی (عَلَیهِما السَّلامُ )+آیت الله سیداصغرسعادت

***نسیم معرفت***

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین     (عَلَیهِ السَّلامُ )

 
#سلام بر حسین بن علی
(عَلَیهِما السَّلامُ ) که حیات و دوام  و پویایی دین #محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   به قیام و عاشورای سیدالشهداء (عَلَیهِ السَّلامُ ) گره خورده است
سلام بر حسین بن علی 
(عَلَیهِما السَّلامُ )  و پیروان راستین او و سلام بر پیروان و #پاسداران راه #حق و #حقیقت. سلام بر حافظان و نگهبانان #ارزش های مقدس ...
حسین بن علی
 (عَلَیهِما السَّلامُ ) مصباح هدایت و  سفینه نجات بشریت و سرور آزادگان عالم  است .ما درس حریت و آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی و سعادت و ایستادگی و مقابله در برابر #طاغوتیان و #مستکبران و #استعمارگران و #غارتگران و #چپاولگران و #دفاع از حریم دین و قرآن و نبوت و ولایت را از قیام وکربلای حسین بن علی(عَلَیهِما السَّلامُ ) آموخته ایم و هیچگاه سر سازش با ستمگران و مستکبران و  سازشکاران  و خیانت پیشگان و فتنه گران و #اصحاب_خدعه و نیرنگ نداریم و نخواهیم داشت .


پیش دشمن نمی شود تسلیم
هرکه دارد به دل ولای حسین .


.

#سید_اصغر_سعادت_میر_قدیم_لاهیجی.
.

#اول_محرم_الحرام1438 ه.ق
# 31شهریور 1396 ه.ش
#ماه_محرم
#امام_حسین_  
(عَلَیهِ السَّلامُ )
#سید_الشهداء_     (عَلَیهِ السَّلامُ )
#کربلا
#قیام
#عاشوراء
#حریت
#عزت
#آزادگی
#استقلال
#دین
#قرآن
#ارزشها

#دلدادگی

#عشق
#عزاداری

 

**  آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 




تاریخ : دوشنبه 96/7/3 | 1:44 صبح | نویسنده : عقیق | نظر

قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ+آیت الله سیداصغرسع

 نتیجه تصویری برای علامت سوال

***نسیم معرفت***

 

 به نام خدا


قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ

 

سؤال :

طبق قاعده  فلسفی  که می گویند : مُعطِی شئ فاقد شئ نمی باشد  و یا فاقد شئ نمی تواند مُعطِی شئ باشد (ذات نایافته از هستی بخش_ کی تواند که شود هستی بخش) پس هر علتی هرآنچه را که به معلول می دهد باید واجد آن باشد  پس  مَعاذَ الله خداوند  که جسم و ماده و مانند آن را  خلق کرده  و نواقص و شروری که در عالم است  باید دارنده آن ها باشد در حالی که خداوند سبحان از جسم و ماده  بودن و...  پاک و مُبرّا  است.

 واما پاسخ:

هر کمالی که در عالم آفرینش است  همه  آن ها  به نحو اَتَمّ و اَکمل در خداوند مُتعال  که خالق است وجود دارد و هر نقص و شری که وجود دارد ساحت قدس خداوند از آن مبرا و پاک است
در باره اینکه آیا شرِّ مطلق ومحض وجود دارد یا نه  در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی ) ثابت شده است که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد و گفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ  عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد  و لباس وجود پیدا نمی کند . و اما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ و اعتبار می گردد در عالَم هستی به نحو مقید وجود دارد  و  وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی (  سلامتی امرِ وجودی است )  یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیواناتِ درنده مثل گرگ وشیر و ببر ،   نسبت به ما  شرّ است ولی همین ویژگی ها و خصوصیات و صفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات و زندگی آنها می باشد. پس شرّ و شُروری که در عالَم است با سنجش و مقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ و بدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجودِ مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید).


جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:


پس  بد  مطلق نباشد  در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار  آن مار  را  باشد  حیات
نسبتش  با  آدمی  باشد  مَمات

  شر  و شرور  و نقایص که عدم ملکه و به عبارتی عدمِ مُضاف  هستند از امور انتزاعی و  اعتباری می باشند( البته برخی از صاحب نظران قایلند که  امور انتزاعی با اعتباری فرق دارند و خود اعتباریات نیز مختلفند ... ) و به طور کلی ، هر نقص و شری به یک امر وجودی بر می گردد. مثلا ظلم  و جور و کوری و زهر مار و عقرب    که یک نقص و یا شر است  به  یک امر وجودی بر می گردد. ظلم در جایی است که عدالت نباشد( عقل ما از عدم ملکه عدالت ، ظلم را انتزاع می کند)  و عدالت یک امر وجودی است نه عدمی .  کوری در جایی است که بینایی نباشد و بینایی یک امر وجودی است ....  پس همه شرور و نقایص که در عالم می بینیم  ،  عدمِ ملکه هستند نه عدمِ  محض .
 در فلسفه بر اساس  مبنای حکمت متعالی صدرایی  اصل و اساس با وجود است که قایلین آن را اَصالةُ الوُجودی می گویند و  ماهیت و ماهیات امور طُفَیلی هستند و اصالتی ندارد  و ماهیاتِ صِرفه  (نه ماهیات موجوده)  در ردیف  عدم ملکه و عدمِ مضاف محسوب می شوند....  (دقت شود)
 و به عبارت دیگر  تا وجودی نباشد ، ماهیات  هیچگونه  اثری  نخواهد  داشت   و تنها خاصیتی  که می توان  عقلا برای ماهیت و ماهیات  در نظر گرفت  همان تَعَیُّن  و  حد  داشتن  است و حد و تعین هر چیزی نشانه نقص آن شی است و خداوند سبحان از هر حد و تعینی که دال بر نقص است مبرا می باشد.  پس آنچه که منشا اثر است  ،  وجود  است  نه ماهیت و در جای خود ذکر شده که :    اَلماهِیَّةُ مِن حَیثُ هِیَ هِیِ لَیسَت إِلّا هِیِ.
 و اما  وجود  ،  همه آثار  به آن برمی گردد  و  هر چیزی که منشا  اثر و آثار  است  به یُمن و برکت وجود  است و  حکیم  ملاصدرا  عِلم  را  نیز   از مقوله  وجود  می داند  نه کیف قایم به نفس.
وقتی دانستیم که همه آثار  و  کمالات  به وجود  بر میگردد  نه به ماهیت  پس هر کمالی که در عالم آفرینش است از خداست و خداوند همه آن ها  را به نحو اَتَمّ و اَکمل دارا می باشد و از هر چه که دال بر حد و تَعَیُّن و  نقص و شر  است  منزه و پاک و مبرا است .  اینکه گفته می شود فاقد شئ مُعطِی شئ نمی شود  یا مُعطی شئ فاقد شئ نمی شود(
مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ) به عنوان یک قاعده فلسفی در همه جا  ساری و جاری است (این قاعده در مبحث علییت و معلولیت و جاهای دیگر  مطرح شده است) و خداوند هم  هر کمالی که در عالم آفرینش است ( و هر کمال هم به وجود بر می گردد نه ماهیت)  به نحو اَکمل و اَتَمّ  همه آن ها را واجد می باشد  و  جسمیت و شجریت و بقریت  و ماده بودن و مانند آن ها  از ماهیات و امور اعتباری یا انتزاعی است  که به عدم ملکه بر می گردد و  تَعَیُّن و حدِّ موجود  را نشان می دهد  و خداوند  واجد آثار و کمالات  وجودی است نه واجد آثار ماهیت که دال بر عدم و نقص و محدود بودن و مانند آن است . به عبارت دیگر خداوند  ایجاد  وجود  و اعطاء وجود  می کند  نه ایجاد ماهیت و ماهیات ، مخلوقات الهی نیستند بلکه ماهیات  مُنتَزَعاتِ عقلی هستند و عقل این قدرت را دارد که از هر موجودی  ماهیت  انتزاع  نماید .  صَدرُالمُتألِّهین در تبیین قاعده بَسیطُ الحَقیقَةِ کُلُّ الأَشیاءِ از قاعده مُعطِی الشَّئِ لایَکُونُ فاقِداََ لَهُ استفاده کرده و نتیجه گرفته که چون مطلق یعنی خداوند ، مبدأ هرگونه فضیلت و کمالی است که در موجوداتِ مُقیّده وجود دارد پس خود مطلق یعنی خداوند به داشتن همه فضایل و کمالات وجودی سزاوارتر است .  با توجه و دقت در مطالبی که عرضه داشتم  پاسخ سؤالی که در بالا طرح شد روشن می شود

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

27 شهریور 1396 ه.ش
برابربا 27 ذیدالحجه 1438 ه.ق

 

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




تاریخ : سه شنبه 96/6/28 | 12:27 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

روزقدس روز خشم وفریاد...+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+

***نسیم معرفت***

به نام خدا

**روز قدس ، روز خشم و فریاد در برابر ستمگران و مستکبِرینِ عالم..+نسیم معرفت



یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که به شما نزدیکترند ، پیکار کنید! ( و دشمن دورتر ، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند! ) آنها باید در شما شدّت و خشونت ( و قدرت ) احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!
سوره توبه آیه 123


شوکت مستکبران روزی فرو ریزد همی
عزت مستضعفین    تا حدِّ  اعلا میشود


روز قدس ، روز ماندگار و یادگاری از خمینی بت شکن است .
روز قدس ، روز اظهار خشم و فریاد در برابر مستکبِرین عالم و قدرت های جنایتکار و ستمگر و حکومت های فاسد است.
روز قدس ، روز اظهار خشم ونفرت جهانی در برابر تروریسم دولتی یعنی رژیم غاصب وفاسد صهیونیستی است که تا کنون بیش از هفتاد سال است که در سرزمین های اشغالی فلسطین با تمام قساوت و سنگدلی  قتل و خونریزی و غارتگری و ظلم  و جنایت می کند .
روز قدس ، روز حرکت به سوی اعتلاء و عزت مسلمین و ریشه کنی جرثومه های فساد و ظلم و جنایت است .
روز قدس ، روز اظهار قدرت و عزت در برابر قدرت های ستمگر و تجاوزگر است.
روز قدس ، روز تجلی قدرت اسلام و مسلمین در برابر همه مستکبرین عالَم  است.
اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم غاصب صهیونیستی با پشتیبانی قدرت ها و دولت های مستکبر ، مصیبت و فاجعه ای بزرگ بوده و هست که تنها راه خلاصی از آن ، حضور گسترده و باشکوه مسلمانان سراسر عالم در روز جهانی  قدس است .
مسلمین همیشه باید بیدار باشند تا قربانی توطئه ها و  نقشه ها ی شوم دشمنان اسلام قرار نگیرند. ایجاد غُدّه سرطانی صهیونیستی در دل جهان اسلام ناشی از غفلت و جهل وضعف مسلمین بود . اصل و ریشه نقشه ایجاد رژیم صهیونسیتی به بیش از صد سال قبل برمی گردد که توسط استعمار انگلیس در اثنای جنگ جهانی اول پیگیری و انجام شد و
بیانیه بالفور(Balfour)  که یکی از بیانیه‌های ننگین و شومِ تاریخ انگلیس و سرآغاز تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی به شمار می‌رود  گویای این مطلب و شاهد مدّعای ما است . این بیانیه ننگین  در 2 نوامبر 1917، توسط آرتور جیمز بالفور(Balfour) ، به والتر روچیلد، رهبر جامعه یهودیان انگلیس صادر شد و در آن مجوِّز تاسیس رژیم پلید  و نامشروع صهیونیستی به وی داده شد. نقشه های شوم استعمارگران در صورتی تحقق می یابد که مسلمین در خواب غفلت ودر ضعف باشند. غفلت از دسیسه ها و نیرنگ های دشمنان اسلام بزرگ ترین خطر برای مسلمانان است . تاسیس رژیم جعلی و نامشروع و سفّاک صهیونیستی در قلب کشور های اسلامی و جهان اسلام در روز پانزدهم می (may)     1948 میلادی برابر با 26 اردیبهشت 1327 که معروف به روز نکبت است ، در خلال غفلت مسلمین و ضعف  و خیانت دولت های اسلامی صورت گرفت . اگر مسلمانان و دولت های اسلامی بیدار بودند هیچگاه چنین فاجعه ای در جهان اسلام رخ نمی داد . متاسفانه از زمان های گذشته تاکنون اکثر حکام کشور های اسلامی ، سرسپرده و تسلیمِ قدرت های استکباری همچون انگلیس و آمریکا وغیره بوده و هستند . تداوم دولت جعلی و جنایتکار صهیونیستی در طول ده ها سال و استمرار جنایات استعمارگران در مناطق اسلامی با دامن زدن به اختلافات و ایجاد گروه های تروریستی از قبیل  القاعده و طالبان و داعش ومانند آن ها  ،نتیجه خیانت وضعف و غفلت  حکام ودولت های کشورهای اسلامی می باشد .   پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی و سرنگونی رژیم فاسد پهلوی که بزرگترین حامی رژیم اشغالگر صهیونیستی بود ، روزنه ها و بارقه هایی از امید را برای رهایی از چنگال حکام جور و استعمارگران زمان بوجود آورد . شش ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 16 مرداد سال 1358 هنگامی که جنوب لبنان آماج بمباران توسط نیروهای متجاوز صهیونیستی  قرارگرفت  بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در یک اقدام بسیار هوشمندانه  طی پیامی از همه مسلمانان جهان خواست که آخرین جمعه ماه رمضان را به عنوان روز قدس برگزینند  وهمه ساله در چنین روزی با ملت رنج کشیده و ستمدیده فلسطین وسایر ملت های دربند و مظلوم همدردی نمایند. متن پیامی که در آن زمان حضرت امام خمینی به طور شفاهی از طریق تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به اطلاع عموم مسلمین رساند چنین بود :

بسم الله الرحمن الرحیم

[ مسلمین ایران و جهان  ، من در طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است، و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران می کند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می‌تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان "روز قدس" انتخاب ، و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته . ]

ملت غَیور و شرافتمند و آگاه و با بصیرت ایران اسلامی به پیروی از فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی و لَبّیک به ندای ولیّ فقیه زمان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای  مبنی بر حضور در روز جهانی قدس  ، هر سال باشکوه تر از سال قبل در حماسه بزرگ  روز قدس ، شرکت گسترده داشته و دارند .  آری تنها راه خلاصی ونجات مسلمین از شر رژیم سفاک و خونریز صهیونیستی و قدرت های استکباری ، حضور حماسی و باشکوه و دشمن شکن مسلمانان جهان در راهپیمایی روز قدس است که رُعب و وحشت در دل های دشمنان اسلام و مسلمین ایجاد می کند . روز قدس ، روز بازگشت مسلمین به هویت اصیل خویش می باشد . روز قدس ، روز بیداری و انسجام  مسلمین است تا با وحدت و یکپارچگی خود عزت از دست رفته خود را بازیابند و شَرَیان های حیاتی مستکبرین و ستمگران جهان را قطع نمایند و دست پلید و خبیث اجانب را از ممالک اسلامی کوتاه کنند.
روز قدس ، روز فریاد حق طلبانه در برابر مستکبرین و استعمارگران و مفسدین عالم است.

در پایان توجه شما را به سخنی از حضرت امام خمینی  و  ونیز سخنی از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در رابطه با روز قدس  جلب می نمایم :


**من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم (ص)می دانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم، و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده ایم . (امام خمینی )


**همه ملت­ها و دولت­های اسلامی باید مسئله فلسطین را در زمره مسائل درجه اول خود بدانند.(مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای)


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


**روز قدس ، روز خشم و فریاد در برابر ستمگران و مستکبِرینِ عالم..+نسیم معرفت

**روز قدس روز خشم و فریاد...+ سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی




تاریخ : پنج شنبه 96/4/1 | 8:23 عصر | نویسنده : عقیق | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks