***نسیم معرفت***
به نام خدا
تفکر صحیح و موانع آن
انسان موجودی است دارای نیروی اختیار و اراده که از میان همه موجودات به قدرت تفکر و فکر و اندیشه متمایز می باشد و با اینکه ازجهت تکلیف با جِن مشترک است و خطاب (ْ أَیُّهَ الثَّقَلان سوره رحمن آیه 31) متوجه انسان ها و جنّی ها می باشد ولی با این وجود ، قدرت تفکر جن به پای قدرت تفکر انسان نمی رسد اگر چه جنی ها چون ناری هستند از نیروی فوق العاده جسمیِ ناری برخوردارند و نیز هیچ پیامبری از جنس جن نیامده است و آنها از پیامبرانی که برای انسان ها فرستاده شدند تبعیت می کنند و انسان می تواند جن را به تسخیر خود در آورد .ِ
قدرت اندیشیدن و فکر کردن یکی از نعمت های الهی است که در وجود انسان گذاشته شده است واساسا به یک معنا ماهیت و هویت و شاکله انسان را همین قوه تفکر و فکر تشکیل می دهد و در قرآن کریم هیجده بار کلمه فکر با مشتقاتش و چهل و هفت مرتبه ماده عقل با اشتقاقاتش و شانزده بار کلمه لُب(به ضم لام و تشدید باء) و چهاربار کلمه تَدبُّر و چندین مرتبه نیز کلمه فقه و تفقه و مانند آن ها بکار رفته است . اگرچه هر یک از تفکر وفکر و تعقل و تفقه و تدبر و مانند آن ها از جهاتی معنای خاص خود را دارند ولی تضاد و تعارضی هم با هم ندارند.
فکر و تفکر (که تقریبا این دو را به یک معنی درنظر گرفتیم اگر چه با دقت نظر از نظر معنی مختلفند ) در لغت چنانکه اِبن منظور در لِسانُ العَرَب گفته به معنای (اِعمالُ الخاطِرِ فِى الشَّىء . بکارگیری ذهن در درباره یک چیز است ) یا چنانکه فیروز آبادی در کتاب اَلقامُوسُ المُحیط گفته (اِعمالُ النَّظَرِ فِى الشَّىء . اعمال نظر در باره چیز خاصی است) می باشد ولی در اصطلاح منطق فکر را چنین تعریف کرده اند : اَلفِکرُ تَرتیبُ اُمُورِِ مَعلُومَةِِ لِتَحصیلِ اَمرِِ مَجهُولِِ. یعنی فکر و تفکر عبارت است از مرتب کردن و چینش چندین امر معلوم برای رسیدن به یک امر مجهول و به عبارت دیگر تفکر همان تجزیه و تحلیل مسایل و وصول به یک نتیجه است . مرحوم حکیم ملا هادی سبزواری در بخش منطق از کتاب منظومه خود در تعریف فکر و تفکر چنین گفته است : وَ الفِکرُ حَرکَةُُ اِلَی المَبادِی وَ مِن مَبادِی اِلَی المُرادِ .
یعنی فکر و تفکر (تفکر حصولی ونظری مراد است زیرا که نوعا تفکر انسان ها از نوع تفکرحصولی می باشد ) عبارت است از دو حرکت ذهنی می باشد : حرکت اول عبارت است از حرکت به سوی مبادی یعنی توجه و التفات به تصورات و تصدیقاتی که در ذهن ، معلوم و مشخص هستند .
حرکت دوم عبارت است از ترتیب و تنسیق و تنظیم و ترکیب وچینش این امور معلومه برای رسیدن به مراد و مقصود (امر مجهولی که در صدد فهمیدن و کشف آن هستیم) می باشد.
به طور کلی تفکر و فکر فرایندی است که انسان بواسطه تجزیه و تحلیل و چینش و ترکیب حساب شده از امور معلومه تصدیقی و تصوری ، به یک مساله مجهول و نامعلوم دسترسی پیدا می کند . تفکر انواع و اقسامی دارد که عبارت است از تفکر حصولی (استدلالی و نظری ) و تفکر حضوری و تفکر قلبی و تفکر الهامی و تفکر وحیانی و ... . مراد ما از تفکر در اینجا اعم از تفکر حصولی ( استدلالی و نظری) است که از دستگاه ذهن استفاده می شود . دستگاه ذهن یکی از عجایب خلقت است. اینکه چگونه ذهن ما باخارج ارتباط برقرار می کند وشناخت حاصل می شود یکی از مسایل بُغرنج و پیچیده است. مساله شناخت که یکی از بحث های مهم و دشوار فلسفی و علمی است بخش عمده ای از آن به بحث وجود ذهنی بر می گردد که مربوط به دستگاه ذهن است. خوشبختانه فلاسفه اسلامی به نحو شایسته ای به این بحث پرداخته اند که دراین رابطه باید به کتب فلسفی(مانند بِدایةُ الحِکمة و نِهایةُ الحِکمة از علامه طباطبایی و منظومه مرحوم حاجی سبزواری و اسفار ملاصدرا و.... نیز به کتاب شناخت درقرآن از استاد شهید مطهری ) مراجعه شود.
در ذهن هر انسانی کلمات و عبارات بسیاری است که معنای آن ها را اجمالا و یا تفصیلا می داند و هنگامی که با سؤالی مواجه می شود با بکار گیری و ترکیب درست این معلومات به پاسخ سوال می رسد. این عمل و فرآیند همان چیزی است که ما به آن تفکر می گوییم. تفکر (تفکر حصولی و نظری) در حقیقت برخاسته و مُنشعِب از معلومات پیشین است لذا تا علمی نباشد تفکری هم شکل نمی گیرد. اگر کسی فرضا ذهنش خالی از معلومات باشد هیچگاه نمی تواند مجهولات وحقایق نایافته را کشف نماید. هرگز نمی توان با مجهولی ،مجهولی را حل کرد. پس پیش از هر تفکری نیاز به علم است ودر منطق نیز علم (علم حصولی) را تعریف کردند و گفته اند:
اَلعِلم ُهُوَ الصُّورَةُ الحاصِلَةُ مِنَ الشَّیءِ عِندَ العَقلِ ( اَو فِی العَقلِ ) [رجوع شود به اوایل کتاب حاشیه ملاعبدالله یزدی که حاشیه بر تهذیب المنطق ملاسعدتفتازانی است] . یعنی علم (مراد از آن علم حصولی است نه علم حضوری) عبارت است از آن صورتی که از شی یا اشیاء نزد ذهن حاصل می شود و به عبارت دیگر هرچیزی که ذهن از آن صورت سازی می کند و صورتی از آن در نزد ذهن حاصل باشد به آن عِلم می گویند . البته باید توجه داشت که علم پیامبر اکرم (ص)و علم ایمه و انبیاء (علیهم السلام) و علم برخی اوتاد و مانند آنها صرفا در قالب علم حصولی که منطقیین تعریف می کنند نمی گنجد بلکه علم آنها علاوه بر علم حصولی از نوع علم اِفاضی و لَدُنّی و وَحیانی و مانند آن است.
همه انسان ها در طول تاریخ حتی انسان های اولیه که زندگی غارنشینی داشتند از طریق معلومات فطری و اکتسابی و حسی به کشف مجهولاتشان می رسیدند و از این طریق معلومات و دانش آنها توسعه پیدا کرد . باید توجه داشت که هر انسانی حتی دیوانگان دارای قوه و نیروی تفکر است ولی هر کسی را نمی توان گفت که متفکر و اندیشمند می باشد . داشتن یک نیرو و نحوه بکارگیری آن دو چیز جدا از هم و کاملا با هم متفاوت است بسیاری از افراد سرمایه هایی دارند که بکار نمی گیرند و چه بسا ضایع می کنند . بسیاری از انسان ها نیرو و قدرت تفکر دارند ولی از تفکر درست و سالم محروم هستند. بدیهی است که دیوانه ذاتا دارای قوه و نیروی فکر می باشد ولی به جهت بیماری خاص روانی و مغزی از بکارگیری و اِعمال تفکر درست وسالم محروم است و اگر روزی بِأذنِ الله شفا پیدا کند مثل افرادِ سالم می تواند از قدرت و نیروی تفکر خود استفاده نماید. بسیاری از مردم نیز اگرچه به حسب ظاهر در ردیف دیوانگان و مجانین نیستند ولی به عللی که بعدا اشاره می کنیم از تفکر سالم و درست برخوردار نمی باشند.
از نظر اسلام و بزرگان خرد و اندیشه آنچه که حایز اهمیت است نوع بکارگیری قدرت تفکر و فکر است . شخصیت و هویت انسان بسته به نوع تفکر و اندیشه ای است که در او شکل می گیرد . برخی انسان ها در سایه تفکر نورانی و صحیح به اوج انسانیت و کمال رسیدند و هزاران و میلیون ها نفر را در پرتو اندیشه نورانی خود به رشد و سعادت رساندند و برخی دیگر در سایه تفکر شوم و ظلمانی و شیطانی خود به بدترین و پایین ترین مرحله انحطاط و پستی سقوط کردند و بسیاری از مردم را نیز به انحطاط وبدبختی و شقاوت کشاندند پس در واقع هویت و حقیقت آدمی به نوع تفکرش باز می گردد و هر کسی را باید از راه نوع تفکرش شناخت . جلال الدین رومی در این باره می گوید:
ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای .
اسلام و قرآن و رهبران آسمانی و خردمندان عالم انسان ها را دعوت به تفکر صحیح می نمایند. ممکن است سوال شود که چگونه و با چه عواملی انسان می تواند از تفکر صحیح و درست و سالم برخوردار باشد؟ در پاسخ به این سوال می گوییم اگر هرآنچه را که عامل انحطاط فکری است از خود دور کنیم سبب می شود که از تفکر صحیح و سالم و استوار برخوردارگردیم . ( وبه اصطلاح : تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأَضدادِها یعنی هرچیزی به ضد خود شناخته می شود ) برخی از عواملی که مانع تفکر صحیح و درست می باشد عبارتند از :
1- تعصب خشک و غیر منطقی(لجاجت ) :
برخی از افراد به جهت تعصبات افراطی قومی و نژادی و حزبی و گروهی و مانند آن ها از پذیرش بسیاری از حقایق امتناع می ورزند و پرده ضخیم تعصبات غیر منطقی مانع اندیشه و تفکر درست آنها شده است . در زمانی که پیامبر اسلام(ص) رسالت و پیامبری خود را اعلام نمود و ندای توحید و نفی شرک و بت پرستی داد از جمله کسانی که در مقابل دعوت پیامبر بزرگ اسلام مقاومت کردند و زیربار دعوت توحیدی پیامبر نرفتند همین مُتعصِّیبن بی مغز بودند . متعصیبنی که انبیاء پیشین هم گرفتار آنها بودند. آنها می گفتند که ما بر دین آباء و اجداد و نیاکان مان هستیم و دست از آن بر نمی داریم . در آیه 22 از سوره زخرف چنین آمده است :
بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُون . َ
بلکه آنها (مشرکان عرب عصر پیامبر ص و... ) می گویند: ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم ، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته ایم !!
2- جهل و نادانی .
کسی که نسبت به یک مساله و حقیقتی جاهل و نادان است باید جستجو و تحقیق و مطالعه بنماید و یا از فرد متخصص و دانایی سوال و پرسش نماید تا به پاسخ صحیح ویا به حقیقت مطلب برسد . جهل تقسیماتی دارد : الف : جهل در مقابل عقل . یعنی ممکن است فردی مدرک تحصیلی بالا داشته باشد ولی به جهت رفتارها و گفتارهای غیر عقلانی و غیر منطقی در ردیف جاهلان باشد و بخش عمده ای از نکوهش جهل و نادانی که در آیات و روایات وارد شده ناظر به این نوع از جهل است. در اوایل جلد اول کتاب اصول کافی به جنود عقل و جهل از لسان مبارک امام صادق (علیه السلام) پرداخته شده که شایسته است با دقت مورد مطالعه قرار گیرد.
ب : جهل در مقابل علم . ممکن است به کسی جاهل بگوییم به جهت اینکه از خواندن و نوشتن وسواد و دانش رسمی و غیر رسمی برخوردار نباشد. و نیز جهل تقسیم می شود به جهل مطلق و جهل نسبی .
کسی که دچار جهل با انواع و اقسام آن باشد نمی تواند به تفکر صحیح و درستی نایل شود.
3- تقلید کورکورانه.
تقلید کورکورانه نیز یکی از موانع تفکر صحیح است. مولوی در این باره چنین می گوید:
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت براین تقلید باد
بزرگان ما در کتب عقاید متذکر می شوند که در اصول عقاید و اعتقادات تقلید کردن ، عقلا غلط و باطل است و تقلید در احکام شرعی به عنوان رجوع جاهل به دانا و یا رجوع جاهل به متخصص عقلا صحیح و جایز است. متاسفانه در هر عصری عده ای بدون اینکه فکر و اندیشه شان را بکار اندازند از کار و رفتار و گفتار دیگران و اجانب تقلید می کنند و امروزه نیز می بینیم که برخی از مردم در بلاد اسلامی با تاثیر پذیری از ماهواره ها و مانند آن ها که از ناحیه دشمنان اسلام و انقلاب پشتیبانی می شود سنت ها و روش های اجانب و دشمنان اسلام را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده می کنند. در مُدل پوشاک و خوراک و حتی مدل ساخت و ساز و ساختمان و غیره بدون توجه و تفکر صحیح به جوانب آن ها از اجانب پیروی می کنند و گاهی هم متاسفانه به این امور نیز افتخار جاهلانه می نمایند . اینگونه تقلید کردن ها که عاری از تعقل و تفکر صحیح است سبب استیلاء فرهنگ دشمنان اسلام و انقلاب در جوامع مسلمین می باشد و چه بسا موجب انحطاط و سقوط خواهد بود.
4- جو زدگی (که به نوعی همراه با تقلید کورکورانه است)
یکی دیگر از موانع تفکر که سدّ راه تفکر صحیح است جو زدگی می باشد. جو زدگی یعنی تحت تاثیر محیط و جمعیت و حزب و گروه وغیره قرارگرفتن بدون اینکه مبنای درستی از نظر شرع و عقل و عقلاء برای این کار وجود داشته باشد. حضرت علی (ع) در حکمت 139 از نهج البلاغه فیض الأسلام دربخشی از سفارش هایی که برای کمیل بن زیاد نخعی داشته می فرماید که مردم بر سه دسته اند که دسته سوم را چنین معرفی می نماید : وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ اَلْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق ... یعنی کسانى که از پى هر آواز مىروند و با وزش هر باد به چپ و راست میل مىکنند(به اصطلاح حزب باد هستند و هیچ استقلال و هویت شایسته ای از خود نشان نمی دهند) . از فروغ دانش بهره ور نشده اند و به رکن استوارى پناه نجسته اند. در حادثه کربلا عده کثیری از کسانی که در لشکر دشمن و در مقابل امام حسین (ع) بودند همین دسته از افرادی بودند که تفکر صحیح و درستی نداشتند و جو زده و تحت تاثیر جو حاکم آن زمان بودند و در قتل فرزند پیغمبر (ص) با علم به اینکه او پسر پیامبر و علی و فاطمه (علیهم السلام) است شرکت داشتند .!! گاهی برخی افراد چنان جو زده می شوند و رفتار و گفتاری از خود بروز می دهند که گویا از هیج عقل و اندیشه و تفکری برخوردار نیستند.
متاسفانه بخش قابل توجهی از مردم معمولا دچار جوزدگی می شوند . مثل اینکه گاهی یک دختر مسلمان وقتی در یک محیطی قرار گرفت که اکثرا بی حجاب هستند خودش هم همراه آنها می شود و به اصطلاح غلط و نادرست می گویند : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ویا اینکه چون در مراسم عروسی فلان پوشش ماهواره ای مُد شده فلان آقا و یا خانم که اسیر مدپرستی شده با همان پوشش وارد مجلس عروسی می شود . یا اینکه چون در فلان مجلس میهمانی عده ای ظرف غذای خود را نیمه کاره رها می کنند فلان آقا یا خانم نیز ظرف غذایش را نیمه رها می کند و اسراف می نماید .با تاسف اظهار می دارم که در کشور ما جوزدگی و تاثیرپذیری غلط از محیط و غیره در امور مختلف اعم از پوشاک و خوراک و ساخت وساز و حتی در نوع سخن گفتن و... خیلی زیاد است و راه علاج آن تا حدود زیادی مربوط به کارفرهنگی از ناحیه رسانه های صوتی و تصویری و نشریات و جراید و مانند آن ها است .
5- هوی و هوس .
یکی دیگر از موانع تفکر درست پیروی از خواسته ها وامیال نفسانی و شیطانی است که پرده ضخیم ظلمانی بر روی فکر و اندیشه بوجود می آورد و انسان را از رسیدن به تفکر سالم و استوار باز می دارد. هرکس هر اندازه که اسیر هوی و هوس باشد به همان اندازه هم از نورانیت فکر و اندیشه دور می گردد. برخی افراد آن چنان اسیر هوی و هوس و امیال نفسانی و شیطانی خود هستند که در واقع شیطان مجسم می شوند و شیطان در همه وجودشان لانه کرده و تخم گذاری و زاد و ولد می کند و لذا جز اندیشه شیطانی اندیشه ای ندارند و دست و پا و زبان و نگاه و گوش و قلم و فکر و ذهن و دل و همه وجودش ، شیطانی می شود . حضرت علی (ع) در خطبه هفتم از نهج البلاغه فیض الاسلام در این باره چنین می فرماید :
اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ . یعنی آنان در کارشان به شیطان تکیه کرده و ابزار دست او گشته اند. پس او در سینه هاشان لانه کرده و به زاد و ولد پرداخته و دامانشان را پرورشگاه خود یافته است. پس چشم و زبان آنان، چشم و زبان شیطان شده است، و در نتیجه لغزشها را بر آنان حاکم گردانیده و خطاهای زشت را برایشان آراسته است، و در نهایت همکار شیطان و گویای باطل های او گشته اند و نیز شاعرِ عرب می گوید :اِنارَةُ العَقلِ مَکسُوف بِطَوعِ الهَوی وَ عَقلُ عاصِی الهَوی یَزدادُ تَنویراً یعنی روشنی و نورانیت عقل بواسطه پیروی از هوای نفس ، مکسوف و ناپدید و خاموش می شود و از بین می رود و کسی که عاصی و دوری کننده و بازدارنده از هوای نفس باشد نورانیت عقل و فکرش افزایش پیدا می کند .
6- کبر و غرور و عدم بهره گیری از نظرات دیگران
یکی دیگر از موانع تفکر سالم و درست ، کبر و غرور و خود برتر بینی است. این صفت رذیله که رذایل زیادی را در پی دارد مانع رشد فکری و سبب انحطاط و پستی می باشد شاعر شیرین سخن سعدی شیرازی چه زیبا سرود :
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
کسی که دچار کبر و غرور است به رذیله عجب و خود شگفتگی و فخر و مباهات و تحقیر و استهزاء گفتاری و رفتاری نسبت به دیگران نیز دچار است .آدم مغرور و متکبر خودش را بالاتر از دیگران می پندارد و روی این جهت نوعا حاضر نمی شود که درباره چیزی با دیگران مشورت و نظر خواهی کند . مشورت و نظر خواهی از دیگران که صلاحیت مشورت را دارند سبب شکوفایی و رشد تفکر و تعقل می گردد و در سایه مشاوره درست موفقیت های بزرگی نصیب آدمی می شود و پیامبر اکرم(ص) با اینکه عقل کل به معنای حقیقی خود بود ولی بااین حال خداوند به او فرمان می دهد که مشورت نماید .
در سوره آل عمران آیه 159 چنین آمده است :
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین .
به ( برکت ) رحمت الهی ، در برابر آنان [ مردم ] نرم ( و مهربان ) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی ، از اطراف تو ، پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها ، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی ، ( قاطع باش! و ) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
7- عجله و شتابزدگی .
یکی دیگر از موانع تفکر سالم ودرست ، شتابزدگی است. البته شتاب و شتابزدگی با هم فرق دارند. شتاب در کار گاهی لازم است ولی شتابزدگی و عجله کار شیطان است. در روایتی از رسولخدا (ص) آمده است که فرمود :
اَلأَناةُ مِنَ اللّه ِ، و العَجَلَةُ مِنَ الشَّیطانِ .
درنگ و آرامش و خویشتن داری از خداست و عجله و شتابزدگی از جانب شیطان می باشد.
* اَلأَناةُ : از ( أَنَی - یَأنِی ، أَنیاََ ، أَناءََ) یعنی سنگینی - وقار- بردباری- حِلم- حوصله- فرصت دادن- مُهلت دادن .
باز درحدیث دیگری از رسولخدا(ص) به نقل از کتاب مواعظ العددیه آمده است که فرمود :
العَجَلَةُ مِنَ الشَّیطانِ الّا فِى خَمسِِ فَانَّها مِنْ سُنةِ رَسُولِ الله :
1-اِطعامِ الضَّیفِ اذَا نَزَلَ
2-وَ تَجهیزِ المیّتِ إذا مَاتَ
3-وَ تَزویجِ البِنتِ اذا اَدْرَکَتْ
4-و قضاءِ الدّین اذا وَجَبَ
5-وَ التَّوبَةِ مِنَ الذَّنبِ اِذَا اَفْرَطَ
یعنی عجله کردن در کارها از شیطان است مگر در پنج مورد که از سنت رسولخدا(ص) می باشد :
1- پذیرایی و میهمان نوازی از میهمانی که بر کسی وارد می شود
2- تجهیز و دفن کسی که از دنیا رفت
3- شوهر دادن دختری که به حد درک و شناخت و و فهم و بلوغ جسمی و شرعی رسید.
4- پرداختن قرض و دینی که وقت اداء آن رسیده
5- توبه از گناه وقتی که زیاد شد.
آدم عجول همیشه در تفکر وفکر کردن و در قضاوت و تصمیم گیری و سایر امور دچار خطا واشتباه و انحراف و ندامت و پشمیانی و شرمندگی و خسران و ضرر و زیان می گردد . آدم عجول هیچگاه به تفکر صحیح و درست دست پیدا نمی کند .
8- غفلت
9- حب وبغض غیر منطقی
10- متابعت از ظن و گمان غیر معتبر
11- غلبه توهم و خیال
12- شایعات
13- سوءظن
14-عصبانیت و خشم
15-استناد به مطالب دروغ و سُست و بی پایه
16-جزم گرایی و دگم اندیشی
17- دنیا طلبی
18- ضعف اعتقادی
19-
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز پنج شنبه
28 مرداد 1395 ه.ش
پانزدهم ذی القعده 1437 ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
َ
***نسیم معرفت***
بدهکاری های دیگران را که توانایی ندارند به عُهده بگیرید
** حضرت علی(ع) فرمود : ثَابِرُوا عَلىَ اقْتِناءِ الْمَکَارِمِ وَ تَحَمَّلُوا أَعْباءَ الْمَغارِمِ تَحْرِزُوا قَصَباتِ الْمَغانِمِ . در راهِ کسبِ مکارمِ اخلاق پُشتکاری و پایداری بورزید و فشارها و بارها و سختی های وام و بدهکاریِ(دیگران را که توانایی و مُکنت ندارند ) مُتحمِّل شوید و بر دوش بگیرید . (و آنها را از نگرانی ها و فشارهای وام و دَین و قرض خلاصی دهید )، تا نَى هاى غنیمت ها و جائزه را بدست آورید و احراز کنید .«یعنی نزد خدواند از پاداش نیکو برخوردار گردید» [ قَصَبات الْمَغانِمِ : نشانه هائى بوده از نَی که در مسابقه اسب دوانى آن را نصب می کردند و هر که زودتر به آن می رسید مدال و جایزه را می گرفت]( غُرَرُ الحِکَم، ح4712؛ میزان الحکمه: ج3، ص480 - عُیونُ الحِکَم و المَواعِظ حکمت 4280 )
*** ثَابَرَ ، یُثابِرُ مُثابَرَةََ ، ثِباراََ عَلَی الأَمرِ : پُشت کار داشت - استقامت بخرج داد- پایداری کرد - مقاومت نمود
اقْتِناءِ :جمع کردن - بدست آوردن
اقْتَنَى : اقْتِنَاءً [ قنو ] المالَ : مال گرد آورد و براى خود نگهداشت .
أَعْباءَ : جمع عِبء یعنی سنگینی - بار - وزن- لنگه بار- همتا
الْمَغارِمِ : جمع مَغرَم یعنی غرامت- تاوان- - جریمه- بدهی - دَین - قرض - وام
تَحْرِزُوا : بدست آورید - جمع کنید
قَصَبات جمع قَصَبَة : قَصَبات یعنی آبادی بزرگ که از چند دِه و دِهکده تشکیل شده باشد. قَصَبَه یعنی دهستان- آبادی - شهر یا شهر بزرگ منطقه- شهرستان - روستا یا مرکز روستا- چاه تازه حفر شده - یک گیس بافته - واحد طول- قَصَبات نام مناطقی در ایران است . قَصَبَه دهی است در یَمامَه . (مَنتَهَی الأِرَب ). این ده به روزگار مسیلمه در صلح خالد درنیامد. (معجم البلدان ).
الْمَغانِمِ جمع مَغنَم یعنی غنیمت- عائدی - سود - فائده - منفعت
تَحْرِزُوا : بدست آورید - جمع کنید
*** ترجمه و بررسی کلمات و مفردات حدیثِ فوق : توسط استاد سیداصغرسعادت میرقدیم
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***************************************************************
*** ترجمه غرر الحکم و درر الکلم، جلد سوم
*** عیون الحکم و المواعظ
***نسیم معرفت***
به نام خدا
نقد وبررسی یک درسنامه
یکی از بزرگواران در یکی از گروه های مجازی درسنامه زیر را ارسال نمود که به نظر بنده یک بخش آن نیاز به بررسی داشت . دربخش آغازین از این درسنامه گفته شده است که (...وطبق آیات و احادیت باید قبل ظهور، ایمان و معرفتی را کسب کرد! چون در زمان ظهور دیگر زمان کسب ایمان و معرفت نیست! ...)
درسنامه شماره6
جهان به طرف ظهور در حال حرکت است!
و هر روزبه سرعتش افزوده می شود!
وطبق آیات و احادیت باید قبل ظهور، ایمان و معرفتی را کسب کرد!
چون در زمان ظهور دیگر زمان کسب ایمان و معرفت نیست! چنانکه خدا می فرماید؛ یوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ! اما آن روز که بعضى از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمان آوردن افرادى که قبلاً ایمان نیاورده اند، یا در ایمانشان عمل نیکى انجام نداده اند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: انتظار بکشید ما هم انتظارمىکشیم!»
فی هَذِهِ الْآیَةِ یَعْنِی خُرُوجَ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ!
اگر طالب سعادت هستم ! و می خواهیم یکی از یارانش باشیم ، و می دانیم یکی از عوامل تأخیر ظهورحضرت، نبود یار با معرفت است وطبق فرمایش امام صادق (ع) :
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
معرفت امام زمان (عج) به توحید وشناخت خدا بستگی دارد! پس بکوشیم خود را به توحید عینی نه
توهمی برسانیم ، آن وقت است که انسان موحّد امام زمان خویش را می شناسد!
ان شا الله ما هم با معرفت خود یکی از عوامل تعجیل فرج باشیم!
(انعام/ 158)(کمال الدین28/2)( الغیبة للنعمانی/161)
*****************************************************
به نام خدا
آیه 158 سوره أَنعام (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ) با توجه به ترکیب و سیاق آن و با توجه به آیات قبلش در مقام تهدید و تحقیر کفار و مشرکین وافراد لجوج و عنود است. کسانی که با وجود همه ادله و آیات و بینات و روشنگری ها سرسختانه در مقابل حق (قرآن و اسلام و پیامبر و حقایق دینی و....) می ایستند و حاضر به تسلیم و قبول نیستند. این دسته از افراد در صورتی که از قبل ایمان نیاورده باشند و یا اگر ایمانشان همراه عمل صالح و خیری نباشد به هنگام آمدن فرشتگان عذاب و نیز زمان احتضار و مرگ و یا به هنگام روز محشر که روز ظهور وجلوه کامل حضرت حق است و یا براساس برخی روایات در زمان حادثه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان آوردنشان و نیز توبه نمودنشان قابل پذیرش نیست و به اصطلاح ایمان و توبه جبری فایده ای ندارد. پس فی الجمله بدانیم که آیه در مقام تهدید انسان های عنود و لجود است که تا آخرین لحظه زیر بار حق و حقیقت نمی روند و نیز این آیه در مقام بیان نفی ایمان وتوبه جبری است بعد از اینکه همه فرصت های داده شده را از دست دادند. .....
و در زمان حادثه عظیم قیام و ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حجت برهمه تمام است کسانی که تا لحظه آخر در انکار حق و لجاجت بودند بعد از ظهور جلوه حق یعنی حضرت مهدی عج ، ایمان و توبه اجباری شان قابل قبول نخواهد بود . ....... توبه و ایمانی باارزش است وقابل قبول می باشد که از روی اختیار باشد و گرنه ایمان و توبه جبری هیچ ارزشی نخواهد داشت.....
پس اینکه گفته شود (در زمان ظهور دیگر زمان کسب ایمان و معرفت نیست) اگر مراد نفی ایمان و توبه و معرفت جبری باشد صحیح است ولی اگر مراد این باشد که در زمان ظهور ، کسب ایمان و معرفتی در کار نیست( که بعید است مراد گوینده چنین باشد) دراین صورت این گفته ناصحیح است. معرفت و ایمان ، مقوله بالتشکیک و دارای مراتب است ودر زمان ظهور که عقول توسعه پیدا می کند، مراتب فهم و ادراک و معرفت و ایمان و... نیز بالا می رود و قابلیت توسعه دارد .....
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
رو دوشنبه
18 مرداد 1395 .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سلامٌ علیکم
سئوالی قرآنی داشتم : غیر از استعمال الذین در آیه « الذین یقیمون الصّلاة و یؤتونَ الزّکاة و هم راکعون ... » که جمع هست و برای مصداق مفرد امام علی ( علیه السلام ) بکار رفته / آیا موارد دیگری هم در قرآن هست که برای یک موضوع خاص از ضمایر و یا افعال و ... جمع بکار رفته باشه و منظور از آن اشاره به مصداق خاصی ( مفرد ) باشه ؟
[ +زین العابدین آذر ارجمند ]
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم . پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار ، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند ، خداوند از آنها خشنود گشت ، و آنها ( نیز ) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته ، که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ .
شنبه شانزدهم مرداد 1395.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سوال :
چرا باید معصومین (علیهم السلام) معصوم باشند؟
پاسخ:
ما شیعیان معتقدیم و بر این باوریم که پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) باید معصوم باشند. ممکن است کسی سوال کند که چگونه می توان معصومیت چهارده معصوم (ع) را برای یک غیر مسلمان و یا کسی که قایل به عصمت معصومین (ع) نیست ثابت کرد؟!
درپاسخ به این پرسش ، نخست می پردازیم به معنای لغوی واصطلاحی کلمه عصمت . عصمت در لغت به معنای منع و ممانعت و امساک و خود داری وباز داشتن و حفظ و محافظت و مصونیت و ... آمده است و در اصطلاح علم کلام ، عصمت ، عبارت است از نیروی فوق العاده درونی که منشا الهی دارد و موجب مصونیت شخص معصوم از گناه و سیئه و خطیئه وخطا واشتباه می گردد .
علاوه بر دلایل نقلی(آیات و روایات ) دلیل ویا دلایل عقلی نیز برعصمت پیامبر (ص) و ایمه معصومین (ع)وجود دارد که می توان برای همگان مطرح نمود . ما معتقدیم که عقل حکم می کند که شخص معصوم باید در همه مراتب و در همه حال از عصمت برخوردار باشد تا بتواند از عهده وظیفه و رسالتی که از ناحیه خداوند بر دوشش گذاشته شده(اعم از رسالت تشریعی و تکوینی و نقشی که در عوالم غیب و شهود دارند) بخوبی برآید . سوال اساسی دیگری که در اینجا وجود دارد این که وظیفه و رسالت شخص معصوم چیست که حتما باید مقام عصمت را داشته باشد؟ در جواب می گوییم معصومین (ع) به عنوان خلفاء و نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند که پیام و دستورات الهی را به مردم می رسانند روی این جهت آنها جهت دریافت ابلاغ و پیام و دستورات الهی و رساندن آن ها به مردم باید در همه حال مصون و محفوظ و معصوم از گناه و خطا و لغزش و و نسیان باشند و گرنه نقض غرض می شود و هیچ کسی به گفته های آنها اعتماد نخواهد کرد و رسالت و وظیفه آنها در ابلاغ پیام و دستورات خداوند و نقش هدایتگری آنها نیز مخدوش واقع می گردد . ممکن است باز سوال شود که شخص معصوم چگونه و چطور باید در همه مراتب و مراحل از گناه و معصیت و خطا و اشتباه معصوم باشند؟! در پاسخ به این پرسش می گوییم که علم و اراده و قدرت تفکر و تعقل و اندیشه شخص معصوم و عنایت خاص الهی (تاییدات الهی از راه نیروهای غیبی) به او موجب مصونیت و عصمتش می گردد . شخص معصوم در اعلی درجه علم (اعم از علم لدنی و افاضی و علم وجدانی و شهودی و یقینی و علم فطری و ذاتی و علم اکتسابی و نظری و کسبی و علم برهانی و استدلالی و علم حسی و لمسی و...) قرار دارد و هنگامی که این علم با اراده و قدرت تعقل و تفکر او و نیز عنایت و تاییدات غیبی الهی همراه شود آنگاه هیچگاه ودر هیچ حالی شخص معصوم دچار گناه و انحراف و اشتباه و خطاء نخواهد شد و معصوم خواهد بود . انسان معصوم چون علم دارد(با اقسام علمی که بیان کردم) و می داند که فلان عمل معصیت است و تفکر و تعقل بالا و اراده قوی هم بر ترک آن دارد هرگز به توفیق و تایید الهی مرتکب معصیت نخواهد شد. ما انسان های عادی نیز در برخی موارد دارای عصمت هستیم مثلا با علم به اینکه دست زدن به سیم برق صددرصد کشنده است هیچگاه دست به سیم برق نمی زنیم و اصلا خیلی اوقات فکرش را هم نمی کنیم مگر اینکه از نظر اراده و تفکر دچار مشکل باشیم و یا وقتی که در طبقه دهم ساختمانی هستیم خودمان را به پایین پرت نمی کنیم مگر اینکه بیماری خاص روحی و روانی داشته باشیم. عصمت ما انسان های عادی در برخی موارد و حالات خاص است ولی عصمت پیامبر ص و امامان ع به نحو مطلق و در همه حال وهمه مراتب خواهد بود.
خلاصه مطلب این شد که پیامبر ص و ایمه معصومین ع با توجه به جنبه رسالت و ماموریتشان و نیز با توجه به تاثیرات وجودی شان در عالم تشریع و تکوین ( ونقشی که در عالم تکوین و تشریع دارند و نیز برکات وجودی که برای همه عوالم غیب و شهود دارند) و بعلاوه عنایت خاص الهی که همراه شان است ونیز علم و اراده و قدرت تفکر وتعقل فوق العاده ای که دارند ، عقلا دچار معصیت و گناه و لغزش و.. نمی گردند و یقینا عصمت علمی و عملی به نحو مطلق خواهند داشت ....
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روزچهارشنبه
سیزدهم مرداد 1395.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
یَا اَیُّهَا الفُضَلاءِ وَ الأَحِبّاءِ الکِرامِ
اَقُولُ لَکُم کَلاماََ جَیّدا فَخُذُوهُ جَیِّداََ
اَلأَرواحُ ثَلاثَة :
رُوحُُ یُبغِضُکَ شَدیداََ وَ رُوحُُ یُحِبُّکَ شَدیداََ وَ رُوحُُ مُتَوَسِّطُُ بَینَ الحالَتَینِ
مَن یُبغِضُکَ شَدیداََ تامّاََ عالِماََ وَ قاصِداََ لایُحِبُّکَ اَبداََ اِلاّ بِالأِعجازِ
وَ مَن یُحِبُّکَ شَدیداََ تامّاََ عامِداََ وَ عالِماََ لایُبغِضُکَ اَبَداََ
وَ مَن کانَ مُتَوَسِّطُ الحالَتَینِ فَهُوَ کَثیرُُ فَحالُهُ مُعَلّقُُ بِالأَحوالاتِ وَ الحَوادِثِ المُختَلِفَةِ
فَکُن کَیِّساََ فِی المُعاشَرَةِ بِالنِّسبَةِ اِلَی مُتَوَسِّطِ الحالِ وَ لاتَجعَل نَفسَکَ فِی مَوضِعِ العَداوَةِ
اَلسَّیِّد اَصغَر السَّعادت المیرقدیم الاهیجی
2 / 2 / 1394
ترجمه :
به نام خداوند بخشایشگر مهربان
ای گروه فضلاء ودوستان بزرگوار.
کلام نیک ونغزی به شما عرض می نمایم پس به نیکی آن را دریافت کنید
ارواح (قلوب و دل ها) سه دسته هستند:
روح وقلبی که شدیدا با تو دشمنی دارد و روح ودلی که شدیدا به تو عشق ومحبت دارد و روح وقلبی که بین این دو حالت قرار دارد.
واما کسی که از روی قصد ونیت وآگاهانه ، شدیدا وبه نحو کامل با تو بغض ودشمنی می کند هیچگاه تو را دوست نخواهد داشت مگر اینکه معجزه ای رخ دهد
وکسی که از روی قصد ونیت وعلم وآگاهی ، به شدت وبه نحو کامل به تو محبت می ورزد هرگز با تو بغض و دشمنی نمی نماید.
وکسی که حالش بین این دوحالت باشد پس چنین افرادی بسیارند و حال چنین کسانی معلّق ودر گرو حالات وحوادث مختلفه است.
پس نسبت به کسی که دوستی ودشمنی اش با تو معلوم نیست( متوسّط الحال است) زیرکانه وهوشمندانه رفتار کن وخودت را در موضع دشمنی قرار نده.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
سلام علیکم
***نسیم معرفت***
سؤال : به چه کسی می توان آیت الله گفت؟! در فلان گروه فضای مجازی که هستیم یکی از روحانیون اشکال کرد که چرا عده ای به آقای سیداصغرسعادت میرقدیم ، عنوان آیت الله می دهند ؟
پاسخ :
به نام خدا
علیکم السلام
القاب وعناوین برخی اعتباریند وبرخی واقعی و اعتباریات نیز اقسامی دارد و هر امر اعتباری نیز به نوعی در ظرف خودش کاشف از یک امر واقعی به حسب خودش است . عناوینی همانند شاعر بودن و معلم بودن و استاد بودن و فیلسوف بودن و آیت الله بودن و ... با مراتبی که دارند گاهی کاشف از یک حقیقت خارجی است که شخص واجد آن است و گاهی هم غیر واقعی . اگر کسی واقعا شاعر ویا در حد شاعر باشد و او را شاعر بخوانند اعجاب و استیحاشی در آن نیست وجای خُرده گیری نیست لکن خود شاعر ممکن است تواضع کند و اظهار کند که بنده قابل نیستم و هکذا سایر عناوین . البته برخی عناوین از شرافت وقداست معنوی برخوردار است و رعایت حدود آن لازم است . مثلا عنوان آیت الله و آیت الله العظمی و مجتهد بودن و.. از عناوینی است که از شرافت و قداست معنوی برخوردار است . اگر برای یک طلبه ای که دو سه سال درس حوزوی خوانده و کمی اطلاعات عمومی دینی دارد فرضا عنوان آیت الله بکار ببریم این حریم شکنی جایگاه این عنوان است. اگر چه آیت الله در لغت به معنای نشانه خداست و همه آفریده های الهی به این معنا آیات الله هستند ولی اصطلاح آیت الله برای کسی بکار می رود که مجتهد باشد و یا قریب الاجتهاد ومانند آن باشد . اگر کسی در حوزه های علمیه سال های قابل توجه در مراتب مختلف علوم دینیه متداول ، تحصیل و سال های قابل توجه تدریس در مراتب مختلفه علوم حوزوی مانند فقه واصول و... بنماید(خصوصا سطح عالی و خارج) و بُنیه و توانایی اجتهاد و یا قریب الاجتهاد پیدا کند استعمال عنوان آیت الله برچنین شخصی بلااشکال است و راه های احراز این کار مختلف است . البته اگر بخواهیم دقت های زیاد نشان بدهیم ممکن است بسیاری از افراد و شخصیت ها که در کشور ما و در استان ها و شهر های مختلف مُعَنون به عنوان آیت الله هستند مواجه با اشکال و ایراد باشد . جالب است بدانید زمانی که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بعد از رحلت حضرت امام خمینی (ره) به مقام رهبری رسیدند و همان روز یا فردایش عنوان آیت الله برای مُعظَّم لَه بکار بردند داد وفریاد عده ای از خواصِّ از اهل علم و... در آمد که چرا به ایشان آیت الله می گویند؟ ظاهرا تا آن زمان ایشان درس خارج نداشتند ویا درس خارج رسمی نداشتند لذا ایراد واشکال می کردند که این عنوان باید برای کسی باشد که در حوزه های علمیه کرسی و منبر درس خارج داشته باشد ولی توجه نداشتند که ممکن است کسی با توانمندی های علمی و فقهی واصولی و استنباطی که دارد ما به او آیت الله بگوییم اگرچه به حسب ظاهر درس خارجِ مُصطلح را هم نداشته باشد. حال کسی که واقعا دارای عنوان آیت الله بودن دارد ویا درشُرُفِ واجِدیَّت این عنوان باشد کسی نباید استیحاش واعجاب نماید که چرا به او آیت الله می گویند و یا خدای نکرده حرف های ناروا و یا نامطلوب به وی بزند و آیت الله ها هم نباید مغرور به این عناوین شوند . در زمان های قدیم معروف بود که کسی که کتاب معالم را که از کتب اصولی حوزوی است خوب بخواند وبفهمد وتقریر وبیان کند مجتهد است (به اصطلاح امروزی آیت الله است) امروزه هم می گویند که اگر کسی کتاب کفایه مرحوم آخوند خراسانی را ( که از کتاب های اصولی بسیار دقیق است و چاپ قدیمی آن دوجلد است ) خوب بفهمد و تقریر وبیان کند مجتهد است . ضمنا بحمدالله بنده چندین دور این کتاب بسیار صَعب وسخت ودشوار حوزوی را تدریس وبحث کرده ام و کتاب کفایه در صُعوبت و سختیِ متن در بین اهل علم و بزرگان معروف است و حضرت آیت الله زین العابدین قربانی و شخصیت های دیگر نیز راجع به این مطلبی که بیان نمودم(که تدریس کفایه و... دارم) واقف هستند . کتاب کفایه مرحوم آخوند خراسانی در حقیفت یک دور درسِ خارجِ مرحوم آیت الله شیخ مرتضی انصاری است که از اعاظِم فُقهاء و اصولیین است و او را خاتِم الفقهاء و الاصولیین نیز گفته اند . آری عنوان آیت الله همانند برخی عناوین دیگر واقعا ذو مراتب است و مرحوم شیخ مرتضی انصاری و حضرت امام خمینی وحضرت آیت الله اراکی و مانند آنها از مراتب بسیار عالیه این عنوان برخوردار بودند .
برخی عناوین مثل همین عنوان (آیت الله )در عرف مردم برای برخی افراد که صلاحیت ها ی علمی حوزوی دارند کم کم رایج می شود و از قدیم هم چنین بوده و خیلی جای اعتراض و ایراد و... نیست.....
اَعاذَنَا اللهُ مِن شُرُور اَنفُسِنا
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
نُهُم مرداد 1395 ه.ش
بیست و پنجم شوّال المُکَرَّم 1437 ه.ق .
شهر مقدّس قم
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
*****************************************
**آیت الله - ویکی شیعه
**درجات حوزه علمیه - ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
***نسیم معرفت***
به نام خدا
دربحث های سیاسی و غیر سیاسی توهین ممنوع است.
با توجه به قدرت تعقل و تفکر و تحلیلی که خداوند به انسان داده وبا عنایت به اینکه آدمی ذاتا اهل جستجو و کنکاش است روی این جهت بحث های سیاسی و علمی و پرسشگری در باره مسایل مختلف یکی از خصیصه ها و ویژگی های جداناپذیر برای انسان ها است و انسان ها حق دارند جهت درک حقایق در مقوله های مختلف به بحث و بررسی بپردازند . گسترش علوم در رشته های گوناگون در اعصار و امصار مختلف محصول و نتیجه همین خصوصیتی است که به آن اشاره نمودم . بحث و مباحثه و مناظره و مذاکره و.... همه اینها باید در راستای رشد و تعالی روحی و فکری و معنوی انسان باشد . یکی از سنت های بسیار پسندیده و زیبا در حوزه های علمیه بحث و مباحثه است که اهل علم و طلاب دینی هر درسی را که از محضر استاد می گیرند با هم به مباحثه می پردازند و این کار سبب تقویت و توانمندی در امور علمی و تحقیقی می گردد و بُنیه ها و پایه های علمی مستحکم تر می شود . روش مباحثه در حوزه های علمیه یک کار منحصر به فرد است و بعدها برخی دانشگاه های معتبر دنیا از این سنت اصیل و دیرینه حوزه های علمیه الگو برداری نمودند و استفاده می کنند. طلاب و محصِّلین علوم دینی با اینکه بطور جدی وارد بحث و گفتگوی دوطرفه ویا چند طرفه می شوند اما هیجگاه در مقام مباحثه و مذاکره به هم توهین و تحقیر نمی کنند و در پی استیلاء طلبی و تفوُّق خواهی بر دیگری نیستند بطوری که طرف مقابل را تحقیر بنمایند بلکه برادرانه و خالصانه و برای خدا به مباحثات علمی می پردزاند و سعی می کنند که از مِراء و جدال و نزاع که موجب دل آزردگی و آفات دیگر است پرهیز کنند. البته ممکن است طلبه ای قواعد اخلاقی مباحثه را زیرپا بگذارد که حتما کارش مذموم و نادرست است. این عمل و روشِ بحث و مباحثه حوزوی که دارای برکات زیادی هم می باشد شایسته است که در محفل های سیاسی هم جریان پیدا کند و سیاسیون ما هم برادرانه و مخلصانه جهت رشد فکری و روشن شدن حقایق با هم مباحثه طلبگی بنمایند و قواعد اخلاقی و شرعی مباحثه را هم رعایت کنند . در بحث های سیاسی که معمولا همراه با تنش و کشمکش و حساسیت است رعایت نکات اخلاقی لازم تر وضروری تر به نظر می رسد . بحث های سیاسیِ هدفمند ، بسیار مطلوب و خوب است اما هیچگاه نباید حریم حرمت افراد و منزلت آنها شکسته گردد. بحمدالله سیاسیون و انقلابیون ما مسلمانند و قرآن کریم هم به عنوان نسخه شفابخش آنها را دعوت به خوبی ها و صلح و صفا و برادری و.... می نماید. در آیه 11 از سوره حُجُرات آمده است :
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کنند، چه بسا که مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقب هاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(نام والقاب کفر آمیز و زشت) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
به نظر بنده همین یک آیه برای رعایت ادب واخلاق برای همه ما در مقامِ مباحثات سیاسی و مانند آن کفایت می کند. امیدوارم که خداوند همه مارا از لغزشگاه ها و لغزش ها محافظت فرماید.
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز یکشنبه
دهم مرداد 1395 ه.ش
26 شوال المکرم 1437 ه.ق .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بنام خدا
حیات طیبه چیست؟
حیات طیبه و آثار بابرکت آن(.. فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً سوره نحل آیه 97))
درسوره نحل آیه 97 به همه کسانی که عمل صالح انجام دادندویا انجام می دهند ومومن باشند چه مرد وچه زن بشارت به حیاتِ طیّبه وزندگی پاکیزه داده شده است وآیه شریفه چنین است:مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ : هر کس کار شایسته ای انجام دهد ، خواه مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن است ، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند ، خواهیم داد. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان ج12 ص366 در ذیل این آیه فرمود: حیاتِ طیّبه
حیات خالصی است که هیچ خباثت وآلودگی درآن نباشد. حیات طیّبه فرد وجامعه را دربر می گیرد ولی جامعه ای که به حیات طیبه و زندگی پاکیزه رسیده باشندبسیار نادر است ولی افراد زیادی در طول اَعصار وروزگار به حیات طیبه رسیده اند که انبیاء و چهارده معصوم (علیهم السلام )واولیا ی الهی وبندگان خالص خداوند از جمله آنها هستند..(وعصر امام زمان «عج »نیز تَجَلّی حیات طیبه است) در پرتو حیات طیبه انسان دارای آسایش وآرامش وصلح وصفا وصمیمیت ودوستی وهمدلی وبرادری و معنویت وعشق وتعبد وبندگی است . کسی که بواسطه ایمان وعمل صالح (که شامل هر کاری است که در مسیر حق و خدا باشد) به حیات طیبه رسیده باشد آثاری در او هویدا و پدیدار می شود که از جمله آنها عبارتند از:
1_آرامش درونی در پرتو یاد خدا (الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند ، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن ( و آرام ) است آگاه باشید ، تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد! سوره رعد آیه 28)
2 اعتماد ودلگرمی ودلبستگی به خداوند و وعده های او
3_ارتباط با خدا وراز ونیاز با او
4_ ترک هر آنچه که سبب غفلت از یاد الهی است
5_ علو همت و روح بلند داشتن
6_ امید به آینده روشن
7_ استقامت و پایداری در راه دین و مبارزه باظلم وستم وفساد
8_ نورانیت زندگی
9_ بصیرت و بینش صحیح داشتن
10_ درک حقایق و معارف الهی
11_ پاکی از آلودگی ها وگناهان
12_ یاد آخرت ومعاد
13_ دوری و پاکی از حرص وطمع وآز ودنیا طلبی
14_ هدف عالی و یا اعلی داشتن
15- دوری وپاکی از دروغ وریا وحسد وکبر و دشمنی
16_ معرفت نفس
17_ روشنی و صفای دل
18_ عشق به تعبد و بندگی خداوند
19_حسن خلق
20_ میل به خوبی ها و نیکی ها
21 _احترام به دیگران
22 _........
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
به نام خدا
نیایشنامه سعادت
الهی زندگی بی تو دل مردگی است وبی یاد تو زیستن افسردگی است.
الهی مهربانتر از مادری،نیست بهتر از درگاه تو دری، ازبنده معاصی بینی پرده اش را ندری وآبرویش را نبری.
الهی خوشا آنان که به تو پیوستند و ترا خواستند وبه درگاه تو راه یافتند وبه غیر نپرداختند وباتو عهد بستند ونگسستند.
الهی کور آن کسی است که آثار بیند و آفریدگار نبیند.
الهی ترا خدایی است وما را گدایی ،ترا سلطنت است ومارا مسکنت، ترا عزت است و ما را ذلت.
الهی خطر بسیار است و راه هم ناهموار، ما را از خطرات نگهدار.
الهی سگ وفادار است وآدمی جفا کار.
الهی آنکه ترا فراموش کند چراغ بندگیش خاموش شود.
الهی محبت تو دام است مرا به این دام مستدام دار.
الهی محبت تو کَمَند است خوشال دلی که در بند این کَمَند است.
الهی دوصد جام بلا دهی هر که را به قُرب خویش ارتقا دهی.
الهی دلهای ما را ترسان و دیده های ما را گریان کن.
الهی رستگار است آن که به محبت تو گرفتار است.
الهی آنان که دل به تو بَستند رَستند.
الهی دلبستگان تو ، سرمست تو هستند ودل به غیر تو نبستند.
الهی از ما در گذر که ما را طاقت صَولت قهر تو نیست.
الهی عمری به کوری زیستیم هنوز ندانستیم که کیستیم؟!
الهی نامه عمل تاریک ،رشته عمر باریک، شیطان لعین در کمین دریاب مرا یَا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
الهی جمال تو از هر سو پیداست آنکه نبیند نابینا ست.
الهی آنکه طاعت تو را خواهد از لذت تن بکاهد.
الهی اگر یاری تو نباشد جز خواری نبینیم فَانْصُرْنَا یا خَیرَ النّاصِرینَ.
الهی آنکه از یادت گریزان است اسیر شیطان است.
الهی ویران شود آن دلی که تو را نخواهد وحیران شود آن کسی که به انکار تو آید.
الهی به غفران ورحمت شهره ای، همه را به لطف خود نوازنده ای ،بیامرز مرا که آمرزنده ای.
الهی خوشا آنان که چشم بصیرت دارند واز نور ایمان سرشارند واز حکمت برخوردارند ودائم بیدارند ودل به تو می سپارند وبه سویت رهسپارند ، اینان در حقیقت رستگارند.
الهی آن که از تو جدا شود به نِقمت وشِقوت مبتلا شود.
الهی آن که به عشق تو گرفتار است همیشه بیدار و ازغیر تو برکنار و دنیا به نزد او مردار است.
الهی دنیا سَراب است و اهل آن خواب، فَوَیْلٌ لَهُمْ فِی یَوْمِ الْحِسَابِ.
الهی گاو و خر برتر است از آنکه نفس پرور است.
الهی بینوایان را نوا ودردمندان را دوا و بی پناهان را پناه و بیماران را شفا وگرسنگان را غذا مرحمت فرما.
الهی بی وفایان را وفا و بی صفایان را صفا و بی حیائان را حیا و بی شَرَف ها را شَرَف و بی هدف ها را هدف مرحمت فرما.
الهی غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا فَانْصُرْنَا .
الهی منزلت کسی دارد که معرفت دارد.
الهی ما را از سه کجی نگهدار :کج فهمی ،کج خُلقی ،کج دستی.
الهی در باغ دنیا بجای گلِ طاعت ،خارِ معصیت چیدیم.
الهی زشتکاریم،خود را درستکار دانیم،گمراهیم خود را هدایت یافته شمریم،جاهلیم خود را دانا خوانیم چنان کن که در این حالات نمانیم.
الهی نیرنگ های ابلیس رنگارنگ است و در اغواگری بسیار زرنگ است و هر روز باما سر جنگ است اگر یاری نکنی سرانجام ما ننگ است.
الهی پادشاه جهانی، پناه بی پناهانی، رحیم ومهربانی، حال ما را می دانی، درد ما را دوا کن که درمان بندگانی..
الهی سرشار نعمتیم ولی دچار غفلتیم.
الهی چنان کن که به قضای تو رضا باشیم ودر همه حال آنچه تو پسندی پذیرا باشیم.
الهی اگر دارایی زیاد دهی طغیان کنیم و اگر ندهی نالان شویم چنان کن که غنا موجب فخر و فقر سبب کفر ما نشود.
الهی کوشش ما بی کشش تو موجب ملالت است ،مجاهدت ما بی عنایت تو باعث ضلالت است، عبادت ما بی لطف تو مایه خسارت است ،عنایتی نما که عنایت تو ما را کفایت است.
الهی آنکه را تو عزت دهی ذلت نبیند اگر چه در غل و زنجیر باشد و آنکه را تو ذلت دهی عزت نبیند اگر چه صد لشکر را امیر باشد.
الهی تامهلت است مارا به طاعت وادار و از معصیت نگهدار.
الهی هر که را خواهی سرافراز کنی زبان و دلش را به راز ونیاز باز کنی.
الهی هر که را خواهی زخود دور کنی چشم دلش را کور کنی.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
الهی چنان کن که دامن به گناه نیالاییم وجز به یاد تو نیاساییم.
الهی جهان و آنچه در آن است از آن تُست وهرچه کنی نیکوست وآنچه نیکوست از تُست.
الهی در بَیدای ضلالت سرگشته ایم و به عصیان وگناه آغشته ایم و بذر طاعتی نکشته ایم عنایتی نما که به عنایت تو چشم امید بسته ایم.
الهی چشم عنایت خود را از ما مدوز و با آتش قهر ما را مسوز .
الهی آنکه دل به تو بندد به غیر تو نپیوندد....
.: Weblog Themes By Pichak :.