***نسیم معرفت***
به نام خدا
در پاسخ به سؤال یکی از فُضَلاء در رابطه با بُرهان صِدّیقین
برهان صِدِیقین که در کُتب بزرگان از فلاسفه و حُکماء و عُرفاء ، یکی از استوار ترین براهین توحیدی و شناخت و معرفت به خداوند متعال معرفی شده است و به شکل های مختلف تقریر شده ، آن است که بر مبنای اصالت وجود ، هر آنچه که در واقع و در خارج اصیل است و عینیّت و تحقق دارد ، وجود می باشد و چون حقیقت وجود ذو مراتب است لذا شدیدترین و قوی ترین و کامل ترین مرتبه وجود همان وجود حقّ سُبحانَه و تَعالی است که هیچ نقص و نقیصه ای از عدم و بطلان و فنا و فناپذیری و تغییر و تَغیُّر و تحوّل و کمبود و فقر و نداری و احتیاج و نیاز و نیازمندی و ... در او راه ندارد . پس در این برهان از راه حقیقت وجود (با برهان لِمّی) نه از راه موجودات و برهان اِنّی ، به وجود حقّ تَبارَکَ و تَعالَی معرفت حاصل می شود و به عبارت دیگر ، واقعیّت و تحقّق هر موجودی به وجود است و چون وجود ، ذی مراتب است لذا مرتبه اَشدّ و اَکملِ آن ، عِلَّةُ العِلَل همه موجودات است و همه موجودات نیازمند اویند و او بریّ و مُبرّی و منزَّه از هر نقص و نقیصه و نیاز می باشد . حکیم نظامی گنجوی می گوید : زیرنشین عَلَمت کاینات - ما به تو قائم چو تو قائم به ذات * آنچه تغیُّر نپذیرد تویی - و آنکه نَمُردست و نمیرد تویی ... . در اَدعِیه مَأثُوره از ائمّه معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نیز اشاره به این برهان شده است همانند آنچه که در دعای ابو حَمزه ثُمالی که از طولانی ترین دعاهای سحرهای ماه مبارک رمضان است ، آمده است که حضرت سیِّد السّاجدین زین العابدین (عَلَیهِِ السَّلامُ) به پیشگاه الهی عرضه می دارد : بِکَ عَرَفْتُکَ ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ ، وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ ، وَ لَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ . خدایا بواسطه تو به تو شناخت و معرفت پیدا نمودم ، و تو مرا بر خودت دلالت و راهنمایی فرمودی و به سوی خود دعوت کردی و اگر هدایت و راهنمایی تو نبود من نمی دانستم که تو که هستی ؟ معرفت و شناخت اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نسبت به خداوند مُتعال از راه معرفتِ «اِنّی و برهان اِنّ» نبوده است بلکه از راه برهانِ لِمّی و از راه حقیقت هستی و از خدا به خدا بوده است نه اینکه آنها از موجودات و مخلوقات و مصنوعات به خدا رسیده باشند . از پدیده ها به پدید آوَرنده رسیدن کار عموم مردم است نه صِدیقین و اوتاد و اولیای محض الهی و انبیای عظام و ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) . و باید دانست که معرفت الهی برای غیر معصومین یا از طریق سیر در اَنفُس است و یا از طریق سیر در آفاق و معرفت از راه سیر در انفس دقیق تر و بالاتر از معرفت آفاقی می باشد و برای حضرات معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) ، معرفت الهی از نوع ( بِکَ عَرَفْتُکَ) می باشد . سیر آفاقی و از آثار به آفریدگار رسیدن از ابتدائی ترین راه معرفت به پروردگار عالم می باشد و از آنجا که انسانها با محسوسات و ملموسات خو گرفته اند و از بدو تولد تا زمان کهولت با اشیاء و پدیده های اطراف خود در ارتباط هستند روی این جهت خداوند در قرآن کریم به سیر آفاقی بیشتر توجه می دهد تا ضمیر خُفته انسانها از این طریق بیدار گردد و به شناخت و معرفت پروردگار نائل گردند . در بحث برهان صدیقین بنابر اصالَةُ الوجودِ صدرایی ، سخن از حقیقت و واقعیت و عینیّت هستی است نه هستی و واقعیتی که ذهن اعتبار می کند و به عبارت دیگر واقعیت دو قسم است : 1- واقعیت به معنای اخص که همان تحقق و عینیّت و حقیقت وجود خارجی است 2- و واقعیت به معنای اعمّ که شامل هر آنچه که در نفس الأمر تقرُّر و ثبوت دارد را نیز شامل شود . ذهنِ خلاق حتی برای عدم و بسیاری از امور اعتباری و انتزاعی محض هم نوعی تَقرُّر و ثبوتِ نفس الامری درست می کند و بحث ما در برهان صِدّیقین در این نوع از واقعیت نیست که هم وجود و هم عدم را شامل می شود بلکه واقعیت به معنای اخص مراد است که همان عینیت و حقیقت وجود می باشد . برخی در رابطه با برهان صِدّیقین به جهت عدم امتیاز بین واقعیّت به معنای اخصّ و اعمّ و به جهت عدم توجه به این مطلبی که عرض کردم ، به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردند که اشکالشان نامقبول و مردود است . بنابراین در مسئله برهان صِدّیقین بنابر اصالة الوجود فرقی بین حقیقت و واقعّیت نیست و اینکه بعضی ها در رابطه با این مسئله اشکال کردند که هر واقعیتی حقیقت نیست بلکه برخی واقعیت ها حقیقت است و برخی واقعیت ها حقیقت ندارد مثل «عدم» که واقعیت نفس الامری دارد ولی حقیقت خارجی ندارد پس واقعیت و حقیقت دو چیز است و با هم مغایرت دارند ، این اشکالشان ناشی از عدم توجه به آن نکته ای است که ذکر شد و در هر بحثی باید به جوانب آن همان بحث توجه شود و از حیطه و حدود آن نباید خارج شد و گرنه خلط مبحث یا مباحث می شود و با عنایت به اینکه در محور برهان صِدّیقین مخصوصا بنابر اصالتِ وجودِ صدرایی توجه ما به حقیقت و عینیّت و تحقق و حقیقت وجود است لذا تفکیک بین حقیقت و واقعیت نامقبول است و طبعا اشکالی هم که در این خصوص شده مردود است .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.