***نسیم معرفت***
** قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم
قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم. چه نعمت های فراوانی که درعصر و زمان ما ازآن برخورداریم که پیشینیان و حتی شاهان در خواب هم آن ها را نمی دیدند .... نعمت های زیاد و فراوانی در اطراف و در اختیار ماست که اهمیت و بهایی برای آن ها قائل نیستیم و شکرشان را بجا نمی آوریم ... خوشبختی و سعادت آن نیست که دنبال ناداشته ها باشی بلکه خوشبختی آن است که قدر داشته هایت را بدانی و به نیکی از آن ها استفاده کنی. شکر و سپاس از داشته ها سبب ازدیاد نعمت است و ناسپاسی موجب ازدست رفتن نِعمت و سبب نِقمَت است . خداوند در سوره ابراهیم آیه 7 چنین فرمود : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ . و ( همچنین به خاطر بیاورید ) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید ، ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید ، مجازاتم شدید است! .
شاعر می گوید :
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کُفر ، نعمت از کَفَت بیرون کند
آدمی باید در امورات زندگی خود سعی و تلاش کند و جهت رشد و موفقیت در امور مادی و معنوی با همت عالی گام بردارد و کَلّاش و وِلگرد نباشد . هیج کس با خوابیدن و تنبلی و سُستی و کَلّاشی و وِلگردی به جایی نمی رسد .
شاعر گوید :
تنبلی آرَد به چشمان تو خواب
می شود آینده ات یکسر خراب
خداوند در سوره نَجم آیه 39 چنین فرمود :
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست .
آدمی برای موفقیت و رشد در امورات زندگی خود نیازمند نشاط و امید و آرزو است و انسان نامید و افسرده و بی حال به جایی نمی رسد . کسی که می خواهد قُلّه بلندی را فتح کند حتما باید با نشاط و روحیه عالی و با آرزوی رسیدن به بلندای قله ، کوشش و تلاش نماید . در زندگی ما قُله های زیادی است که جز با صبر و حوصله و سعی و تلاش و نشاط و امید ، فتح نخواهد شد . رمز موفقیت مردان و زنان نامدار و بزرگ در این است که با همت عالی از داشته های خود به بهترین وجه استفاده کردند تا به ناداشته ها رسیدند .
شاعر گوید :
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
برخی با کمترین امکانات به عالی ترین مقامات نایل شدند و عده ای نیز با همه امکانات به جایی نرسیدند . اگر آرزو داری که پزشک یا مهندس یا محقق و نویسنده و خطیب توانمند و ... شوی و اگر می خواهی زندگی عالی و خوبی داشته باشی ، راهش ، این است که با عشق و علاقه و امید و همت و تلاش و پشتکاری و حوصله از همه داشته هایت استفاده درست و بهینه بنمایی . سلامتی تو یکی از داشته های بسیار مهم است که متاسفانه خیلی ها قدرش را نمی دانند . سعدی می گوید : قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید . در روایتی از رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آمده است که فرمود : نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَةُ ( نِعمَتانِ مَجهُولَتانِ اَلصِّحَّةُ وَ الأَمانُ ) یعنی دو نعمت است که قدر و ارزشش دانسته نمی شود : یکی امنیت و دیگری عافیت و سلامتی می باشد . پدر و مادر و دعای آنها و خانواده ات و ... یکی دیگر از داشته هایت است . آیا قدر آنها را می دانی ؟! اینکه آدمی بنشیند و فقط آرزو و خیال بافی کند راه به جایی نمی برد .
جناب سعدی شیرین سخن حال این دسته از مردم را در کتاب گلستانش (باب سوم در فضیلت قناعت-حکایت 21 ) چنین بیان کرده است :
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار شبی در جزیره کیش مرا به حُجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن که فلان انبارم به تُرکستان و فلان بِضاعت به هندوستان است و این قَبالَه فلان زمین است و فلان چیز را ، فلان ، ضَمین ، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست باز گفتی نه که دریای مغرب مُشوَّشست . سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقّیتِ عمرِ خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفر است ؟ گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حَلَب و آبگینه حَلَبی به یَمَن و بُرد یَمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دُکانی بنشینم .
انصاف ازین ماخُولِیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند ، گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آن ها که دیدهای و شنیدهای گفتم :
آن شنیدستی که در اَقصای غُور
بارْسالاری بیفتاد از سُتور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یاقناعت پر کُند یا خاک گور
بیاییم قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم . بیاییم شکرگزار واقعی و عملی نعمت هایی که در اختیارمان است باشیم.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
******************************************
***نسیم معرفت***
** فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُ فِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحَةِ البَدَنِیَّةِ ما لَم یَحصُلهُ الأَقدَمُونَ مَهما بَلَغَ ثَراؤُهُم.
هُناکَ مَیلُُ فِطرِیُُّ لَدَی البَشَرِ لِلرَّبطِ بَینَ السَّعادَةِ، وَ ما لا یَملِکُونَ ، وَ هِىَ آفَةُُ أِنسانِیَّةُُ یُولَدُ الإِنسانُ بِها، وَ یَعیشُ بِها وَ لا یَتَخَلَّصُ مِنها إِلّا مَن یُعطِیهِ اللهُ الحِکمَةَ .
نَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ لَو قارَنَ ما فِیهِ مِن نِعَمِِ بِما کانَ عَلَیهِ الأَقدَمُونَ لَأَدرَکنا فَضلَ اللهِ عَلَینا، وَ لَشَکَرناهُ شُکراً کَثیراً.
أَرسَلَ لِى صَدیقُُ ، اَلکَلِماتِ التّالِیَةَ :
لَو عَلِمَ « قارُونُ » أَنَّ بِطاقَةَ السَّحبِ الآلِى ، اَلَّتِى فِى جُیُوبِنا تُغنِى عَن مَفاتِیحِهِ الَّتِى یَعجِزُ عَن حَملِها أَشِدّاءُ الرِّجالِ ، هَل سَیَخرُجُ مُتَبَختِراً فَرِحاً ؟!
أَى أَنَّنا بِبِطاقَةِ ائتِمانِِ صَغیرَةِِ تَکُونُ لَنَا القُدرَةُ عَلَى الشِّراءِ دُونَ الحاجَةِ لِلرِّجالِ الأَشِداءِ ، اَلَّذینَ کانُوا یَحمِلُونَ مَفاتِیحَ خَزائِنِهِ.
وَ لَو قِیلَ « لِکَسرَى فارس » إِنَّ الکَنبَةَ الَّتِى بِصالاتِ بُیُوتِنا أَکثَرُ راحَةََ مِن عَرشِهِ ، فَهَل سَیَکُونُ بِغَطرَسَتِهِ؟!
فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُ فِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحَةِ البَدَنِیَّةِ ما لَم یَحصُلهُ الأَقدَمُونَ مَهما بَلَغَ ثَراؤُهُم.
وَ لَو رَأَى «قَیصَرُ» اَلمُکَیَّفَ الصَّحراوِى لَطَرَدَ عَبیدَهُ الَّذِینَ یُحَرِّکُونَ الهَواءَ مِن فَوقِ رَأسِهِ بِرِیشِ النَّعامِ، فَکَیفَ لَو عَلِمَ بِمُکَیَّفاتِ « اَلإِسبِیلِتِ »؟! »
وَ لَو مَرَّت سَیّارَةُ « کُورُولَا » أَمامَ « هُولَاکُو » ، وَ هُوَ مُرتَحِلُُ فَرَسَهُ ، هَل سَیَعدُو بِفَرَسِهِ بِخُیَلاء وَ تَکَبَّرَ ؟!
یَشرَبُ « هِرقِلُ » مِن قِنِّینَةِ فَخّارِِ وَ یَشرَبُ النُّعمانِ مِن قُربِهِ وَ یَحسُدُهُم مِن حَولِهِم عَلَى بُرُودَةِ الماءِ ، فَکَیفَ لَو شَرِبُوا مِن ثَلّاجَةِ المِیاهِ المَوجُودَةِ فِى بُیُوتِنا ؟!
وَ یَصٌبُّ عَبیدُ الخَلِیفَةِ « اَلمَنصُورِ » اَلماءَ الحارَّ مَعَ البارِدِ ، مَمزُوجاً لِیَستَحِمَّ وَ یَنظُرُ لِنَفسِهِ نَظرَةَ زَهوِِ ، فَکَیفَ لَوِ استَحَمَّ «بِجاکُوزِى » ؟!
وَ رِحلَةُ الحَجِّ تَمکُثُ بِالأَشهُرِ عَلَى ظُهُورِ الِإبِلِ وَ رِحلَةُ حَجِّنا تَحتاجُ ساعاتِِ قَلیلَةِِ فِى بُطُونِ الطّائِراتِ المُکَیَّفَةِ !!
وَ نَعِیشُ عَیشَةََ لَم یَعِشهَا المُلُوکُ ، بَل لَم یَحلُمُوا بِها، وَ مَعَ ذَلِکَ ، اَلکَثیرُ مِنّا یَندُبُ حَظَّهُ ، فَکُلَّما اِتَّسَعَت عَینُکَ ضاقَ صَدرَکَ ، اَلحَمدُ لِلّهِ عَلى نِعَمِهِ الَّتِى لا تُعَدُّ وَ لا تُحصَى.
قال تعالى: وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی [سورة طه: 131]
اُحمُدُوا اللهَ عَلَى نِعَمِهِ، فَهِىَ حَقّاً کَثیرَةََ ، وَ أَدخِلُوا خالِقَ الکَونِ فِى مُعادَلةِ الحَیاةِ ، فَهُوَ صاحِبُ الفَضلِ ، وَ النِّعمَةِ فَضلُُ ، وَ التَّمَتُّعُ بِها فَضلُُ ، فَقَد تُوجَدُ النِّعمَةُ وَ لا نَستَمتِعُ بِها، وَ کَأَنَّها نِعمَةُُ مَنزُوعَةُ البَرَکَةِ وَ اَلعَیاذُ بِاللهِ .
وَ هَکَذا یَبدَأُ الإِنسانُ یَتَعَلَّمُ أَن یُواجِهَ حَوادِثَ الزَّمَنِ بِالکَثیرِ مِنَ التَّرَوِّى وَ الأِعتِدالِ وَ التَّوازُنِ بَحثاً عَنِ الحِکمَةِ وَ لَیسَ فَقَط ، اَلعِلَّة ، إِنِ استَطاعَ . وَ مِنَ الکَلِماتِ الَّتِى تَحمِلُ هَذَا المَعنَى : « ... وَلَا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَ لَا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یَرُدَّ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لَا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلَا یَرُدُّهُ عَنْکَ کَرَاهِیَةُ کَارِهِِ (کُرْهُ کَارِهٍ) وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِفَصلِهِ وَ عَدْلِهِ قَد جَعَلَ الرَّوْحَ (وَالرَّاحَةَ) وَالْفَرَجَ فِی الرِّضَا وَ الْیَقِینِ ، وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی السُّخْطِ وَ الشَّکِّ .»
سُبحانَهُ ، یُعطِى مَن یَشاءُ بِفَضلِهِ، وَ یَمنَعُ مَن یَشاءُ بِعَدلِهِ ، وَ لا یَسأَلُهُ مَخلُوقُُ عَن عِلَّةِ فِعلِهِ ، وَ لا یَعتَرِضُ عَلَیهِ ذُو عَقلِِ بِعَقلِهِ. سُبحانَهُ ، قَد یُعطِى وَ هُوَ یَمنَعُ ، وَ قَد یَمنَعُ وَ هُوَ یُعطِى. وَ قَد تَأتِى العَطایا عَلَى ظُهُورِ البَلایا ، وَ قَد تَأتِى البَلایا عَلى ظُهُورِ العَطایا. وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ . (سورة البقرة - الآیة 216 )
** اِعراب گذاری و ... توسط : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** اَلوَطَن | نَقُولُ اَلحَمدُ لِلّهِ بِصِدقِِ
http://www.elwatannews.com/news/details/881743
*** وَرَوَى سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ ، عَنْ خَیْثَمَةَ ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ : لَا تُرْضِیَنَّ أَحَدًا بِسَخَطِ اللَّهِ ، وَلَا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَلَا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یَرُدَّ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لَا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلَا یَرُدُّهُ عَنْکَ کُرْهُ کَارِهٍ ، وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِقِسْطِهِ وَعَدْلِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَالرَّاحَةَ وَالْفَرَجَ فِی الرِّضَا وَالْیَقِینِ ، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَالسُّخْطِ
*** (حدیث مرفوع) حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الأَنْمَاطِیُّ ، قَالَ : ثنا أَحْمَدُ بْنُ سَهْلِ بْنِ أَیُّوبَ ، قَالَ : ثنا خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ الْعُمَرِیُّ ، قَالَ : ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ ، وَشَرِیکُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، وَسُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ ، عَنْ خَیْثَمَةَ ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، أَنَّهُ قَالَ : " لا تُرْضِیَنَّ أَحَدًا بِسَخَطِ اللَّهِ ، وَلا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَلا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یُؤْتِکَ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلا یَرُدُّهُ عَنْکَ کَرَاهِیَةُ کَارِهِِ( کُرْهُ کَارِهٍ ) ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِقِسْطِهِ وَعَدْلِهِ جَعَلَ الرَوْحَ وَالْفَرَحَ فِی الرِّضَى وَالْیَقِینِ ، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَالسُّخْطِ "
** فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُفِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحة+نسیم معرفت+کلیک
**قدرداشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته هارانخوریم+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده
چهاردهم خرداد یاد آور ایام رحلت جانگداز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت روح الله الموسوی الخمینی است. کسی که نام ویاد او هیچگاه از خاطره ها جدا نخواهد شد . پیوند آسمانی والهی که بین امام و امت برقرارشده همیشه پابرجا و برقرار خواهد بود. او کسی است که با اخلاق و رفتار و گفتار پیامبر گونه خود دل های مردم جهان را به سوی خود جلب نمود و در عصری که ظلمت ظلم و ستم و استبداد و حق کشی و ضلالت ... سایه شومش را در همه جا گسترده بود با طلوع و درخشش الهی خود و با سخنان و پیام های نورانییش سبب روشنی و حیات جوامع بشری شد. او با تفکری عمیق در همه ابعاد عبادی ، سیاسی ، اجتماعی ،تربیتی، اقتصادی،نظامی و بین المللیِ اسلام ، تفکر اسلام ناب محمدی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را در سطح جهان مطرح و منتشر نمود . مجموعه صحیفه نور ( صحیفه امام خمینی) در واقع یک دور اسلام شناسی اصیل و کامل می باشد که شایسته است مورد توجه اسلام شناسان و نخبگان و فرهیختگان قرارگیرد ودر مجامع دانشگاهی و حوزوی مورد بحث وبررسی و دقت نظر قرار داده شود . حضرت امام خمینی با نبوغ الهی خود وبا الهام ازتعالیم حیاتبخش اسلام و قرآن و پیروی از مکتب پویا و نورانی اهل بیت (علیهم السلام) تحول عظیمی در ایران و جهان بوجود آورد که هرچه زمان بگذرد عظمت ابعاد شخصیتی او روشن تر خواهد شد. انقلاب اسلامی ایران و پایه گذاری نظام جمهوری اسلامی با قانون اساسی مترقی آن یک اِعجاز عظیم در عصر حاضر توسط امام خمینی بود. او با انقلاب اسلامی و نهضت بزرگ اسلامی خود کمر مستکبرین عالم را شکست و به دل های مستضعفین و آزادگان و حق طلبان جهان ، امید ودلگرمی بخشید. حضرت امام خمینی با آثار و اندیشه های بلند خود همیشه زنده است و تا ابد سبب رشد وشکوفاهی و حرکتِ ملت ها خواهد بود. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره امام راحل چنین فرمودند :
امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***********************************
**امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده +نسیم معرفت
** امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده - پایگاه اندیشوران حوزه+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ القادِرِ المُتَعالِ العَزیزِ القَهّارِ
تَذکِرَةُُ لِلمُتَکَبِّرِینَ وَ المَغرُورِینَ
تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَ المَغرُورِین
یا اَیُّهَا المَغرورُ والمُتکبِّرُ لِماذا غَرَّتْکَ الحیوةُ الدُّنیا والأَمانِیُّ و لِماذا تَغُرُّ و تَغتَرُّ و تَفتِنُ بِدارالغُرور و لِماذا تَتَکَبَّرُ و تَتَفاخَرُ بِمالِکَ و جَمالِکَ و عِلمِکَ و مَقامِکَ و ... وَاعلَم و انتَبِه اَنَّ بَدأَ تَکَوُّنِکَ و وُجودِک بعدَ الطِّینِ و التُّراب ، یکونُ بالنُّطفَة و مِن مَنِیِِ یُمْنی . کما قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سورةِ القیامة :أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی و فی سورةِ النَّحل : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ و فی سورة الأنسان(اَلدَّهر): هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . و هذه الکلمة ( النطفة) ذُکِرَت بِاکثرَ مِن عَشرةِ مَرّاتِِ فی القرآن الکریم (اِثنَتا عَشرَةَ مَرَّهََ) و فی هذا الامر (ذِکر لَفظةِ النطفة فی مَوارِدَ عدیدةِِ من آیات الله الحکیم ) ، تَنَبُّهُُ و تَنبیهُُ و تَذکارُُ للأنسان المتکبِّرِ المغرورِ الغافل المفتونِ المُغتَرِّ بماله و جماله و علمه و مقامه و عنوانه و شُهرته و سیّارتِهِ و داره و ... و مَعنَی کلمةِ النُّطفة اِمّا : اَلماءُ الصّافی قلیلا او کثیرا کما ذُکِرَ فی کُتُب اللغة کالمفردات الراغب(فی اللغات القرآنیة) والصِّحاح و الأقرب و رُوِی عن الباقر (علیه السلام) : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ ، او معناها شَئُُ یُسَمّی بِأِسپِرماتُوزُیید فی الزوج والمَرءِ و جنسِ المذکر و الأُووُل فی الزوجة والمرئة و جنس المؤنّث و یُقال بها المَنِیّ فی العُرف مسامحةََ من باب تسمیةِ الکُل(اَلمَنِیّ) عَلَی الجزء (اَلنُّطفَة) و یُقالُ بِها الماءُ المَهین و ماءُُ دافِق و ... فی القرآن الکریم .
ونِعمَ ما قیل بالفارسیه :
آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است
وَ اعلَم اَنَّ آخِرکَ و انتِهائَکَ یَنتهِی بِالجِیفة النَّتنَی و نِعمَ ما قال مولانا امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلامُ) : مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ- وَلَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ.
یا ایُّهَا المَغرورُ و المُتَکبِّرُ قُل ماذا فی جُمجُمَتِکَ و رَأسِکَ و مُخِّکَ؟! اَجُمجِمَ لَکَ هذِهِ المَطالب و الکلمات و الآیات المذکورة ؟! کَلّا بَل اَنتَ تَجاهَلتَ . اَتزعَمُ اَنتَ اَنتَ؟! اَتَزعَمُ اَنَّکَ شَدیدُُ و قویمُُ و قویُُّ و جَسیمُُ و ذُومالِِ و مُکنةِِ و جَمالِِ و مَقامِِ و مَنصبِِ و شهرةِِ و عنوانِِ ...؟ هَبْ کُلَّ ما زَعَمتَهُ صَحیحُُ لکِنَّ اَتَغتَرَّ و تَفتَخِرُ بهذه الأمور الفانیة . واعلم اَنَّ کلها فتنةُُ و امتحانُُ و ابتلاءُُ لَکَ . قال الله الحکیم فی سورة الکهف : إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً و فی سورة الحَدید : اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ.
وفی سورة آل عمران : زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ @ قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
وَاعلَم اَنَّ کُلَّ اِنسانِِ عاقِلِِ مُکلَّفِِ ، لایَزال فی مَعرَضِ الأِمتحان و الأِبتلاء و التکلیف و ما یُترَکُ سُدیً. قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سوره القیامة : أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً.
یا اَیُّهَا الغافِل واللّاصِق بعالم المُلکِی و النّاسُوتِی و الحَیوانِیّ ما خَلَقَکَ اللهُ تَعالَی لِأَن تَکونَ لاعِباََ و لاهِیاََ و لاغِیاََ و عابِثاََ و غافِلاََ و مَغروراََ و مُتکبِّراََ و مُختالاََ و مُحتالاََ و عاکِفاََ فی حدودِ الحَیوانیّة و البَهیمِیّة و البَهائمِ. ولاتَکُن مصداقَ هذِهِ الآیات : ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (سورهُ الحجر الآیة 3) ، فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ (سورة المعارج الآیة 42)
و نِعمَ ما قِیلَ بالفارسیة لوصف بعضِ الأَفرادِ المُنغَمِر فی الأکل و الشُّرب والأِلتِذاذ النَّفسانیّ و الحَیوانیّ :
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین وآسمان او همان است
وَ اعلَم وَ انتَبِه یا ایُّها المغرور و المتکبر بِأنَّکَ فی حینِِ مِنَ الأَحیانِ و یَوماَ من الأیام فی کَتمِ العَدَمِ و لم تَکن شئا مذکوراَ . قال الله الحکیم فی سورةِ الأنسان الآیة 1 : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً و کُنتَ یوما من الأیِام فی بَطنِ اُمِّکَ فِی نهایةِ ضَعفِِ لم تَقدِر عَلَی شئِِ و ضَعفُکَ فی ذاک الحِینِ ، ضِعفُُ مُضَعَّفَةُُ و اَنتَ اُقِمتَ هُناکَ فی ظُلُماتِِ مُختَلِفَة کما قال الله الحکیم فی سورة الزُّمَر الآیة 6 ... یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ .. . غَذاءُکَ و قُوتُکَ و قُوَّتُکَ فی الرَّحِمِ و فی ذاک الاحیان و الأَیام ، دَمُُ قَذِرَةُُ و نَجسَةُُ و قَدتَقَلَّبتَ و تَدَحرَجتَ و جَریتَ فی الغِشاء المایی والمَشیمة والرّحِم فی کل لیل و نهار و فی کل ایام الحمل حتی بَلغتَ فی بَطنِ اُمِّکَ بِتِسعَة اَشهُرِِ وَ نَیِّفِِ و بعد تَطَوُّراتِِ و تَحَوُّلاتِِِِ کما اشیر الیها فی سورة المومنون : ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ @ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ ، صِرتَ مُنتقلا مِن عالَم الجَنینی المُسَمَّی بِالعالمِ العَجیب و مِن بَطنِ اُمِّکَ بَعدَ حَملِها ایّاکَ وَهناََ عَلَی وَهنِِ وَ ضَعفاََ عَلَی ضَعفِِ کما اُشیرَ الیه فی سورة اللُّقمان : حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ ، اِلَی دارِ غُرورِِ و اغترارِِ و مَحلِّ مُستَودَعِِ و مَجازِِ و قال علی ع : ... أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ و قال (ع ) ایضا : اَلدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ .
و بعد سُقُوطِکَ و هُبُوطِکَ و انتِقالِکَ عَنِ الرَّحِمِ مِن ناحیةِ رَأسِکَ الی الدنیا و کنت فی ذاک الحال مَشحونا و مَحفوفا و مَصحوبا بالأَقذار المُهَوِّعَة ، و بعد الورود فی هذاالعالم المُسمّی بالدُّنیا والمَحفوفُ بالمرارةِ والحلاوةِ والضرّاءِ و السَّراء والحُزن و السرور والسُّقوط والصُّعود والوحشةِ والأُنسِ والحَرب والصُّلح والأِنفصال والاتصال والضِّحک والبُکاءِ والحُبِّ و البُغض والأِرتفاع و الحَضیض والحقِّ والباطلِ والحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ ان شاءَ اللهُ و غیر ذلک ... و بعد الأِنتقال الی الدنیا بأَوصافِها ، بَداتَ فی سَیرِِ آخَرَ و سِرتَ سَیراََ تَطَوُّرِیّاََ مُتمایِزا مِن سَیر الجَنینِی و البَطنِی حَتّی بَلَغتَ بِحَدِّ الأَشُدِّ و البُلوغِ و الرُّشدِ والقُدرةِ کما فی سورة الحج : یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً
یا ایها المغرور و المتکبر ان کُنتَ عالما او جاهلا او غنیا او فقیرا او قویّا او ضعیفا او ذاجمالِِ و منصبِِ و مقامِِ و عنوانِِ فَاعلَم اَن لا مَفَرَّ لَکَ مِن مَخالِبِ المَنِیَّةِ و اَنَّ المَوتَ و القبر اَمامَکَ و نِعمَ ما قال تَبارَک و تَعالَی فی سورة النساء : أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ و فی سورة آل عمران : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ و فی سورة الرحمن : کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و نِعمَ ما قالَ الشیخُ الأَجَلُّ السَّعدِی الشِّیرازی بِالفارِسیّةِ :
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
مکن تکیه برملک دنیا و پشت
که بسیار چون توپرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بروی خاک
و اَیضاََ قال : هرچه نپاید دلبستگی نشاید
یا اَیُّهَا الأِنسانُ و یا اَیُّهَا المُتَکَبِّرُ و المَغرُورُ أِقرَأ هذِهِ الآیاتِ تَدَبُّراََ :
** یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ ( سورة الأنفطار -الآیة 6)
**یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. (سورة اللُّقمان-الآیة 33)
** یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (سورة النساء-الآیة 120)
** کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. (سورة آل عمران-الآیة185)
و رُوِیَ اَنَّ امیر المُؤمنین(علیه السلام) لَمّا مَرَّ بِالمَدائِنِ وَ آثارِ الکَسرَی(اَنوشیروان و مُلوک السّاسانِی) قَرَءَ حِینَ مُشاهَدةِ هذِهِ الآثارِ ، هذه الآیات : کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ * وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ * کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ * فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ *
وَ فِی الخِتامِ : اِجعَل هذِهِ الآیةَ اَمامَ عَینَیکَ و تَدَبَّر فیها حِینَ تُصابُ بِالنِّعمةِ و النِّقمة والراحةِ والعاهَةِ و الحُزن والسُّرور ...:
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ . (سورة الحدید- الآیة23)
و قال علی (علیه السلام) : رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ . (کتابِ اسفار اربعه ج8، ص355.) و نعم ما قیل بالفارسیة :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
ترجمه :
به نام خداوند قادرِ متعال ، عزیز و قهار
تذکر و یادآوری برای متکبرین و مغرور ها
ای مغرور و ای متکبر به چه جهت و برای چه زندگی و امورات و آرزوهای دنیوی ترا فریفته و مغرور کرده است ؟ و به چه جهت مغرور و مفتون و فریفته این دار غرور (مظاهر فریبنده دنیا) شدی؟! و برای چه تکبّر و تفاخر به مال و جمال و علم و مقام و سایر امورات خود می کنی؟! بدان و آگاه باش که آغاز پیدایش و وجود تو بعد از خاگ و گل ، نطفه و مَنیِّ جهنده می باشد چنانکه خداوندِ تَبارَکَ وَ تَعالَی در سوره قیامه آیه 37 می فرماید : أَلَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی : آیا او نطفه اى از مَنِىّ که در رَحِم ریخته مى شود نبود ؟ و نیز در سوره نحل آیه 4 می فرماید : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ .خداوند انسان را از نطفه ای ( ناچیز ) بیافرید ، اما به ناگاه او ستیزه جویی آشکار است ( که بر ضد خالق خود مجادله و ستیزه جویی می کند) و نیز در سوره اَلأِنسان(دهر) آیه1 و 2 می فرماید : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟ * ما انسان را از نطفه مختلط و ممزوجی آفریدیم و او را مى آزمائیم (لذا) او را شنوا و بینا قرار دادیم . و این کلمه یعنی کلمه نطفه بیش از دَه بار یعنی در حدود دوازده بار در قرآن کریم ذکر شده است و در این امر و مطلب یعنی ذکر لفظ نطفه در موارد متعدد از آیات خداوند حکیم ، آگاهی و هشدار و تذکر و یادآوری است برای انسانِ متکبر و مغرور و غافل و فریفته و مغرور و فریب خورده به مال و جمال و علم و مقام و عنوان و شهرت و ماشین و خانه و سایر امور خود . و معنای کلمه نطفه یا عبارت است از آب صاف و زُلالی که ممکن است کم باشد یا زیاد ، چنانکه در کتاب های لغت از قبیل مفردات راغب اصفهانی که مختص به لغات و کلمات قرآنی است و نیز کتاب صِحاح اللُّغه جوهری و کتاب اَقربُ المَوارِد شَرتونی همین معنی ذکر شده است و از امام باقر ع نقل شده که در پاسخ به سؤال سائل یعنی محمد بن مسلم ، در باره کلمه نطفه چنین فرمود : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ یعنی نطفه همانند خَلطِ غلیظِ سینه ، سفید می باشد، پس مدّتی در رَحِم (زن) مى مانَد تا اینکه مدّت زمانش به چهل روز برسد آنگاه به عَلَقه تبدیل مىشود . یا اینکه نطفه به اصطلاحِ علمی عبارت است از چیزی که به آن أِسپِرماتُوزُیید (در مَردان) و أُووُل (در زنان) می گویند . و در بین مردم از باب تسامُح عرفی ، به نطفه ، مَنِیّ گفته می شود و نام کُل که مَنِیّ است بر جزء آن که نطفه است اطلاق می گردد و در قرآن کریم به نطفه ، ماء مَهین(أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ . سوره مرسلات آیه 20 ) و ماء دافِق(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ . سوره طارق آیه 6 ) و غیره نیز گفته می شود .
و چه زیبا به فارسی سروده شده است این شعر :
آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است
............... ادامه دارد ........... ادامه دارد ..................
اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
نوسنده متن : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**جهت ادامه مطالعه ..... +کلیک کنید
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
خداوند (َمِثْل) ندارد و در سوره شوری آیه 11 می فرماید :
ِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ
اما (مَثَل) دارد و در سوره نحل آیه 60 چنین می فرماید :
و لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی
هیچ می دانید که (مَثَلُ الْأَعْلی ) برای خداوند چیست ؟!
مَثَلُ الْأَعْلی برای خداوند متعال وجود نازنین حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) است. پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مَظهر اَتمِّ صفاتِ خداوند است روی این جهت دین او نیز کامل ترین و جامع ترین دین الهی است و بعثتش نیز طبق دعای وارده در شب بعثت ، تجلی اعظم معرفی شده است :اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی الْأَعْظَمِ .... أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
و نور الهی نیز در رسول الله (ص) و آل الله(ع) مُتجلّی است:
اَللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ
سوره نور آیه 35 .
خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی ( پر فروغ ) باشد ، آن چراغ در حبابی قرار گیرد ، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ( روغنش آن چنان صاف و خالص است که ) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند ، و خداوند به هر چیزی داناست.
** بر مُحمّد و آل مُحمَّد : صَلَوات
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
** لَیسَ فِی مَکتَبِ الشَّیطانِ وَ الهَوَی اِلَّا دَرسُ الضَّلالَةِ وَ الشِّقاوَةِ و ...
یَهوِی و یَهبِطُ وَ یَسقُطُ الأنسانُ بِسَبَبِ العِصیانِ وَ الهَوَی النَّفسانِیَّةِ وَ التَّسویلاتِ الشَّیطانِیَّةِ ، اِلَی الدَّرَکاتِ الشَّقاوِیَّةِ وَ المَراتِبِ الرَّدِیَّةِ وَ الدَّنِیَّةِ وَ یَدخُلُ بِذلِکَ فِی تِیهِ الضَّلالَةِ وَ الحَیرانِیَّةِ وَ یِسقُطُ فِی قَعرِ الحَیوانِیَّةِ وَ الحَضیضِ البَهیمِیَّةِ. قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی : وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ( سورةُ الاأحزاب الآیة 179 ) .
اَلنّارُ النَّفسانِیَّةُ ، نارُُ مُشتَعِلَةُُ فِی ضَمیرِ الأِنسانِ بِسَبَبِِ مِنَ الأَسبابِ نَحوَ الکِبر و الحسد و الحِقد و البُخل و الحِرص و الطمع و غیر ذلک و یَبعُدُ الأنسانُ بهذه الصفاتِ الرذیلة عن الکمالات الأنسانیة و التقرب الألهیة و جوارِ رحمةِ ربِّ العالمین و مَتَی اشتَدَّت ناریَّةُ نفسانِیَّتِهِ زادت آثامُه و معاصیهِ و تَوَغَّلَ فی العصیان و الخَطأ و الضلالة و الغَوایة و مَآلُهُ و مَرجَعُهُ الی الخسران العظیم . قوله تعالی : خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ . ( سورةُ الحج الآیة 11) وَ رُبَما یَحرُمُ من کل خیر و کمال و یَرتَکِبُ کُلَّ فعلِِ قبیحِِ و شَرِِّ و یَصیرُ دائما قَرینَ شیطانِِ مَریدِِ و بِئس القَرین. قولُهُ تعالی :وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ ( سورة الزُّخرُف الآیة 36) و لَیسَ فِی مَکتَبِ الشَّیطانِ وَ الهَوَی اِلَّا دَرسُ الضَّلالَةِ وَ الشِّقاوَةِ و العداوةِ و البَغاضَةِ و الشِّقاقِ و النِّفاق وَ الَّنزْغِ و الشَّنَئانِ و الحِقد و الکبر و الحسادة و سوء الظن و الخسرانِ . و هذه الصفاتُ و الآثارُ المَشؤمةُ مُوجِبةُُ لسقوط الانسان و هلاکَتِهِ .
وَاعلَم اَنَّ فلاحَ الأنسانِ اَلمُتَوَّجِ وَ المُکَرَّمِ مِنَ اللهِ تَعالَی بِتاجِ الکَرامَةِ ، فِی غَلَبةِ نورانِیَّتِهِ علی ناریَّةِ نفسانِیَّتِهِ و (قال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم : اَشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ) و سعادتُهُ الأبَدیّةُ فی اطاعَتِهِ لله العزیز الکریم و مِعراجِیَّتُهُ و عُروجُهُ الروحانیةُ و النورانیةُ فی جَنب عُبودِیَّتِهِ لله تعالی و رُوِی عَن الصّادق علیه السلام فی مِصباحِ الشریعة : ا اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ و لِذلک جُعِلَتِ الصلوةُ مِعراجاََ للأنسان وَ اشتُهِرَ فِی الألسِنَةِ هذالکلام من رسول الله (ص) : اَلصَّلوةُ مِعراجُ المُؤمِنِ و جُعِلَتِ الصلوةُ قُرَّةَ عَینِِ لِلرَّسولِ المُکَرَّمِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) .
وَ اعلَم اَنَّ اِبلیسَ اَقسَمَ بالله لِأِغواء النّاس و انحرافِهِم و شِقاوَتِهِم و قال الشیطانُ لعنةُ اللهِ علیه فی حال العصیان جرئةََ علی اللهِ : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ ( سورة ص الآیة 82-83) و رُوِیَ : اَلنّاسُ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العالِمُونَ وَ العالِمُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العامِلُونَ وَ العامِلُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا المُخلِصُونَ وَ المُخلِصُونَ فِی (عَلَی) خَطَرِِ عَظیمِِ ( نُقِلَ هذا الکلام بأشکالِِ مُختلفة فی الکُتب کما فی مَجموعةِ الورّام عن النبی (ص) و فی مصباح الشریعة عن الصادق (ع) و نُقِلَ ایضا فی جامع السعادات للمحقق النراقی ره ) .
یَابنَ آدَمَ لاتَکُن مِمَّن وَطِئَتهُ سَنابِکُ الشَّیاطینِ و لاتَکُن مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ فَشَقِیَ وَ وَیلُُ لِمَن کان اِلهُهُ هَواهُ . قَولُهُ تَعالی : أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23) واعلم ان مَنشأ الخُصومات و النزاعات و التنازعات و المشاجرات و الأنحرافات یکون فی نسیان ذکرالله تعالی و منشأه اِستحواذُ الشیطان علی الأنسان و غلبةُ الهوی علیه و الأشتغالُ و الأتکالُ بغیر الله تعالی و کثیرامّا یقول استاذُنا المرحوم آیة الله العظمی الشیخ اسماعیل الصالحی المازندرانی فی اَثناء الدرس الخارج للأصول و الفقه :
بِکَثرَةِ اشتِغالِنا بِکارِنا لَیسَ لَنا کارُُ بِکَردِگارِنا
و فی الختام یلزم للأنسان من جهة الأِنتِباه و التَّنَبُّه و الأتِّعاظ مرورُ هذه الآیات فی ایامِ الأُسبوعِ :
** أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً ( سورة الفرقان الآیة 43)
** وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( سورة الأعراف الآیة 176)
** فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ . ( سورة القصص الآیة 50)
** اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .( سورة المجادله الآیة 19)
** أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ .( سورة یس الآیة 60)
** وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً . ( سورة الأسراء الآیة 53)
** الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ .( سورة البقره الآیة 268)
و نِعمَ ما قال العارفُ و الشاعر المعروف الحافظ الشیرازی بالفارسیة :
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
الرّاقمُ للسُّطور : السیداصغر سعادت میرقدیم اللاهیجی
ترجمه :
در مکتب شیطان و هوای نفس جز درس گمراهی و بدبختی وجود ندارد ...
انسان به سبب نافرمانی و عصیان نسبت به خداوند و پیروی از هوای نفس و به واسطه تسویلات و تزیینات شیطانی ، به پستی های شقاوت و بدبختی و مراتب پست و انحطاط حیوانی سقوط می کند و به سبب آن در چاه گمراهی و سرگردانی داخل می گردد و در قعر حیوانیت و حضیض بَهیمیّت سقوط می نماید . در سوره اعراف آیه 179 خداوند چنین می فرماید : وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ . به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهترند اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند ) !
آتش نفسانی ، آتشی است که به سببی از اسباب مانند کبر و حسد و کینه و بخل و حرص و طمع و ... در درون انسان شعله ور است و بواسطه آن آدمی از کمالات انسانی و تقرب و قرب الهی و از جوار رحمت الهی دور می گردد و هر اندازه آتش نفسانی شدت بگیرد و شعله ور تر گردد گناهان و معاصی انسان افزایش پیدا می کند و بیشتر در عصیان و معصیت و خطا و گمراهی و ... فرو می رود و عاقبت و سرانجام و برگشت چنین انسانی به سوی خسران و زیان بزرگ است .
خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ . ( به این ترتیب ) هم دنیا را از دست داده اند ، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!( سوره حج آیه 11 )
و چه بسا آدمی بواسطه آتشفشان نفس و هوی و هوس های نفسانی و شیطانی از هر خیر و کمالی محروم گردد و مرتکب هر کار زشت و بد و شر شود و در نهایت دایما و پیوسته قرین و همدم شیطان رانده شده باشد که او بد همدمی خواهد بود . خداوند در آیه 36 از سوره زُخرُف چنین می فرماید : وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ .و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست! و نیست در مکتب شیطان و هوی و هوس نفسانی مگر درس گمراهی و شقاوت و بدبختی و دشمنی و بغض و جدایی و اختلاف و نفاق و دورویی و فتنه و فتنه انگیزی و خصومت و کینه و کبر و تکبر و حسادت و سوءظن و خسارت و زیان و این صفات و آثار شوم موجب سقوط انسان و هلاکتش می گردد .
بدان که فلاح و رستگاری انسان که از طرف خداوند به تاج کرامت مکرَّم است ، در غلبه نورانیت او بر نارِیّت نفسانیتش می باشد و پیامبر اکرم ص فرمود : شجاع ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه نماید و بدان که سعادت ابدی انسان در اطاعت و پیروی نسبت به خداوند عزیز و کریم می باشد و معراجیت و عروج روحانی و نورانی آدمی در جَنب و کنار عبودیت خداوند متعال است و در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود : الْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ . و روی این جهت نماز معراج انسان قرار داده شده است و در بین مردم مسلمان این کلام و سخن از رسولخدا ص مشهور است که آن حضرت فرمود : نماز معراج مؤمن می باشد و نیز نماز چشم روشنی و نور دیدگان پیامبر ص قرار گرفته است . و بدان که ابلیس خبیث قسم خورده به خدا که بنی آدم و مردم را به اغواء و گمراهی و انحراف بکشاند و آن ملعون که لعنت خدا براو باد در حال عصیان با جسارت به خداوند چنین گفت : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ . ( سورة ص الآیة 82-83) . گفت: «به عزّتت سوگند ، همه آنان( بنی آدم و انسان ها ) را گمراه خواهم کرد ، مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند.
و در روایتی چنین آمده است : اَلنّاسُ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العالِمُونَ وَ العالِمُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العامِلُونَ وَ العامِلُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا المُخلِصُونَ وَ المُخلِصُونَ فِی ( عَلَی) خَطَرِِ عَظیمِِ . : یعنی مردم همه در هلاکتند مگر عالمان و اهل علم ، و علماء نیز در هلاکتند مگر آنها که عامِل و اهل عمل هستند و عاملان نیز درهلاکتند مگر آنها که مُخلِص هستند ، و مُخلِصان نیز تازه در خطر عظیم وبزرگ می باشند . ( این سخن به اشکال مختلفه نقل شده است چنانکه در مجموعه ورّام از پیامبر ص و در مصباح الشریعه از امام صادق نقل شده است و همچنین این کلام در جامع السعادات محقق نراقی نیز آمده است )
ای فرزند آدم از کسانی مباش که سُم های شیاطین او را پامال و خُرد کرده باشد و نیز از کسانی مباش که پیروی هوی و هوس خویش کرده و نگون بخت و نگونسار و بدبخت شده است. خداوند متعال در سوره جاثیه آیه 23 چنین فرمود : أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23) . پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟ و وای به حال کسی که اِله او هوی و هوسش باشد . و بدان که سر منشأ خصومت ها و نزاع ها و تنازعات و مشاجرات و اختلافات و انحرافات در فراموش کردنِ ذکر و یاد خداوند متعال است و منشأ و ریشه این نسیان نیز تسلط شیطان و غلبه هوی و هوس بر انسان و اشتغال و اتّکال آدمی به غیر خدا است و بارها استاد ما مرحوم آیة الله العظمی شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی در خلال درس خارج اصول و فقه این شعر را می خواند : بِکَثرَةِ اشتِغالِنا بِکارِنا لَیسَ لَنا کارُُ بِکَردِگارِنا یعنی
یعنی آنقدر با کارهای گوناگون مشغولیم که دیگر کاری به کردگار وآفریدگار مان نداریم!!!
و در پایان لازم است که انسان در طول ایام هفته جهت بیداری و تنبه و پندپذیری این آیات را مرور نماید :
پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟
** أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً ( سورة الفرقان الآیة 43)
** وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( سورة الأعراف الآیة 176)
** فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ . ( سورة القصص الآیة 50)
** اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .( سورة المجادله الآیة 19)
** أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ .( سورة یس الآیة 60)
** وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً . ( سورة الأسراء الآیة 53)
** الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ .( سورة البقره الآیة 268)
وچه زیبا گفت عارف و شاعر شهیر و نامدار حافظ شیرازی :
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
نویسنده متن : سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
الراقم للسطور : السیداصغر سعادت میرقدیم اللاهیجی
***نسیم معرفت**
پرسش و پاسخ
سلام استاد
لطفا جواب بدهید از ما خیلی سوال میپرسند طبق مبنای مرحوم امام خمینی ولی فقیه باید مبری از گناه صغیره و کبیره باشد و دوستان میگویند امام خامنه ای معصوم بوده و گناهی که موجب عزلش باشه نداریم و ایشان اصلا گناه ندارند ایا واقعا ندارند چه طور میشه اینو حل کرد با این شرایط و اوضاع فعلی که همه اوضاع بهم ریخته .
و اما پاسخ سوال
علیکم السلام
بنده چنین چیزی از امام خمینی ندیدم....
در ولی فقیه و رهبری شرایطی وجود دارد که با وجود آن شرایط لایق و شایسته رهبری هستند و یکی از آن شرایط عدالت است . عادل کسی است که دارای ملکه ای است که او را از گناهان کبیره و اصرار بر صغیره حفظ و کنترل می کند و به عبارت دیگر نیروی کنترل کننده از گناه را ملکه عدالت گویند و رهبری باید در حد بالا از چنین ملکه ای برخوردار باشد ولی معنایش این نیست که رهبری حتما باید (معصوم اصطلاحی)باشد. آری رهبری درجاتی از عصمت و پاکی از گناهان را باید دارا باشد... بحمدالله مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای از جمیع ویژگی هایی که یک رهبر باید داشته باشد در حد عالی برخوردار است و در فقاهت و دانایی و تدبیر و درایت و سیاست و کیاست و هوشمندی او و ایمان سرشارش به خداوند متعال جای هیچ شک و رَیبی نیست و دوست و دشمن به فضل و کمالش گواهی می دهند و باید بدانیم که با وجود نیرنگ های رنگارنگ و فریبنده دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب و سستی و کاهلی مسلمین و بی تعهدی و خیانت بعضی از خواص ، اوضاع و شرایط روزگار تا قبل از ظهور حضرت ولی عَصر امام زمان (عَجَّلَ اللهُ تَعالَی فَرَجَهُ الشَّریفَ) با فراز و نشیب هایی همراه است و از خداوند متعال مسئلت داریم که موانع سر راه اسلام و مسلمین را با ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) بردارد و عزت و سعادت و سرافرازی و رفاه را به مسلمین عالَم و بشریت عطا بفرماید .
موفق باشید
سیداصغرسعادت میرقدیم
لاهیجی
21 فروردین 1396
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
* آیا ولی فقیه از نظر شما معصوم است؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئیست
***نسیم معرفت***
اََعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ وَ مِن هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
وَ قالَ اللُه تَبارَکَ وَ تَعالَی : ... وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
اَقُولُ تَنبیهاََ وَ أِخطاراََ
مَن دَلَجَتهُ وَ شَغَلتهُ اللَّغوِیّاتُ وَ اللَّهوِیّاتُ وَ النَّفسانِیَّاتُُ حَضَرَتهُ هَمَزاتُ الشَّیاطِینِ وَ زادَت عَلَیهِ تَسوِیلاتُ الشَّیطانِیَّةِ وَ اشتُبِهَت عَلَیهِ الحَقِیقَةُ أَوِالحَقائِقُ وَ نَسِیَ رَبّهُ فَأَنساهُ اللهُ نَفسَهُ وَ کانَ مِنَ الخاسِرینَ وَ الفاسِقِینَ وَ اعلَم اَنَّ حَقیقَةَ وُجُودِ الأِنسانِ وَ ما فِیها ، مِنَ الحَقائِقِ العُظمَی فِی عالَمِ الکَونِ وَ مَن نَسِیَ نَفسَهُ نَسِیَ رَبَّهُ وَ قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی : وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ... وَ قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی : قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ .
** هُشدار و اخطار درباره سقوط از مقام انسانیت
پناه می برم به خدا از شیطان رانده شده و از وسوسه های شیطان ها . و خداوند در سوره مؤمنون آیه 97 فرمود : وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ ... و بگو: پروردگارا از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم .
از باب هشدار و اخطار می گویم :
کسی که سرگرم لغویات و کارهای بیهوده و امور نفسانی شود وسوسه های شیطانی نزدش حاضر می گردد و تسویلات و تزیینات و آرایه های شیطانی بر او افزایش پیدا می کند و حقیقت و یا حقایق امور بر او مُشتبه می گردد و پروردگارش را فراموش می کند و خداوند هم او را از یادش می برد و او حقیقت و ارزش واقعی خود را فراموش می کند و از دست می دهد و در ردیف زیان کاران و فاسقان خواهد بود و بدان که حقیقت وجود انسان و آنچه که در اوست یکی از حقایق بزرگ عالم آفرینش است و کسی که حقیقت و ارزش واقعی وجود خویش را فراموش نماید خدا را فراموش کرده است و خداوند تبارک و تعالی در سوره حَشر آیه 19 فرمود : وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ . ومانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم خود آنان را از یاد خودشان برد و ایشان همان فاسقانند و نیز در سوره زُمَر آیه 15 می فرماید : ... قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ . بگو: زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده اند! آگاه باشید زیان آشکار و بزرگ همین است .
السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
20 فروردین 1396 .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
شناخت حق یک نعمت الهی است
در بخشی از دعای افتتاح چنین آمده است
....اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ ..
... خدایا ما را به آنچه از حق به ما شناساندی وادار و ما را به آن مقدار از حق که به آن نرسیدیم برسان ...
برای کلمه حق در لغت ،معانی گوناگونی ذکر شده که عبارتند از : ثابت و استوار - موجود ثابت و پابرجا- کمال - کمال مطلق - کار حتمی و قطعی و واقع شدنی-عَدل و عدالت- سلطنت - قطع و یقین - تدبیر - نصیب وبهره و منفعت- مال و دارایی . در کتاب لِسانُ العَرَب درباره معنای کلمه حق چنین آمده است : اَلحَقُّ نَقیضُ الباطِل . یعنی حق نقیض و ضد و مقابل باطل است. البته به نظر می رسد که منظور از نقیض در اینجا به معنای عام و اعم است نه معنای اصطلاحی منطقی(نَقیضُ کُلِّ شَئِِ رَفعُهُ ) که در منطق آمده است . مراد صاحبِ کتاب لِسانُ العَرَب از این عبارت : اَلحَقُّ نَقیضُ الباطِل ، نظر مصداقی و واقعیت خارجی و ظهور و بروز عینی حق است به این معنا که حق پایدار است و باطل ناپایدار لذا حق وباطل نقیض و یا ضد هم هستند. کلمه حق در علوم و اصطلاحات مختلف ( اصطلاح فقهی و حقوقی و کلامی و فلسفی و عرفانی و منطقی و لغوی و...) بکار گرفته می شود و معناهای مختلفی دارند ولی نقطه مشترک همه آن ها همان معنای ثُبوت است لکن این ثبوت به اَشکال مختلف ظهور پیدا می کند .مثلا حق در اصطلاح فقه وحقوق به معنای ثبوتِ اختصاص و سلطه و سلطنت و تسلُّط نسبت به یک چیزی است. مثلا آقای زید نسبت به فلان شئ حق دارد یعنی این شئ مال اوست و اختصاص به او دارد و او مالکیت و تسلط و سلطنت بر آن دارد و.... در منطق که بحث از قضایا می شود به قضیه صادقه ، حق گفته می شود . یعنی این قضیه مطابِق با واقع و خارج بالمعنی الاعم ( ذهن و خارج از ذهن و نفس الأمر ) است به عبارت دیگر این قضیه ، ثبوت و واقعیت خارجی و نفس الأمری دارد و در مقابل به قضیه که مطابق با واقع نباشد قضیه کاذبه و غیر حَقَّه گویند . در مباحث کلامی به عقیده درست و استوار که مُستظهَر به براهین مُتقنِ عقلی است حق گفته می شود و مقابل آن را باطل گویند و در عرفان که از اوج بالای معرفتی و شهودی برخوردار است به وجودِ صِرف و بَحت و محض ، حق گویند و به موجودی که که عینیت او وجود و ثبوتِ محض باشد و هیچ نقصی وباطلی در آن راه نداشته باشد حق می گویند و خداوند تبارک و تعالی عین حق است. پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در یک وقتی نیم مصرعی از شعر معروف لَبید از شعرای عصرجاهلیت را خواند . لَبید بن اَبی رَبیعة بن مالِک شعر معروفی دارد که محتوایش آن است که هیج مؤثِّری در عالم هستی به غیر از الله نیست و هرچیزی به غیر از خدا فانی شدنی است . و این در واقع اشاره به یکی از مراتب توحید است که به نام توحید افعالی در علم کلام و... ذکرشده است و کلمه لاحَولَ و لاقُوّه إلاَّ بِالله نیز ناظر به توحید افعالی می باشد.توحید مراتبی دارد که عبارتند از:1-توحید در ذات 2- توحید در صفات 3- توحید در افعال 4-توحید در عبادت که هرکدام از آنها در علم کلام مورد بحث قرار گرفته وتبیین شده است.
پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نیم مصرعِ اول (أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ) از شعر لَبید را خواند وبعد فرمود:
أَصْدَقُ کَلِمَةٍ قَالَتْهَا الْعَرَبُ کَلِمَةُ لَبِیدٍ. یعنی صادق ترین شعری که عرب جاهلی سروده است، شعر وسخن لَبید است.
بیت کامل شعر لَبید چنین است:
أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ ** وَ کُلُ نَعِیمٍ لَا مَحَالَةَ زَائِلٌ . هر چیزی غیر از الله باطل است(یعنی غیر خدا مؤثر حقیقی و مستقل نیست) و هر نعمتی به ناچار از بین رفتنی و باطل و فانی است. (بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج67، ص295.)
عرفاء وحُکماء نیز اصطلاحی دارند مبنی براینکه : لامُؤثِّرَ فِی الوُجُودِ اِلاّللهُ یعنی هیج مؤثر حقیقی در عالم هستی به غیر از الله وجود ندارد.
پس کلمه حق در اصطلاحات و علوم مختلف معانی مختلفی دارد که نقطه مشترک همه آن ها ثُبوت است . در بحث های فلسفی به چیزی حق گویند که وجود و عینیت خارجی بالمعنی الاعم ( ذهن و خارج از ذهن و نفس الأمر ) داشته باشد و به عبارت دیگر هرچیزی که دارای اثر باشد حق است و هر وجودی دارای اثر است حتی وجود ذهنی که از مباحث مهم فلسفی است آن هم دارای اثر خاص خودش می باشد . و به اصطلاح : وُجُودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ یعنی وجود هرچیزی به حَسَب خودش است .وجود در یک تقسیمی بر پنج قسم است : 1- وجود خارجی(خارج از ذهن) ویا وجود عینی و حقیقی 2- وجود ذهنی 3- وجود کَتبی و نوشتاری « نوشتار هم وجودی دارد» 4- وجود لفظی « کلام و لفظ هم سهمی از وجود دارد» 5- وجود و تحقُّقِ نفس الأَمری . همه این اقسام وجود در حدِّخود دارای اثر خاص خود می باشد .
باز بعضی ها در تعریف حق گفته اند که حق عبارت از چیزی که مطابِق با نَفسُ الأَمر باشد . حالا نَفسُ الأمر چیست و چطور شناخته می شود این خودش یک توضیح مفصل می طلبد که مجال تبیین آن در اینجا نیست . با توجه به توضیحی که درباره حق داده شد آنگاه وقتی که ما براساس آموزه های دینی و قرآنی و نیز براساس دعای عدیله می گوییم قرآن حق است ، نبوت و امامت حق است ، قیامت و حساب و کتاب حق است ، سؤال نَکیر و مُنکر حق است ، قبر و قیامت حق است .... تا حدی معنی و مفهوم حق برای ما روشن می گردد . برخی مفاهیم را ما می توانیم از راه تقابُل درک کنیم که می گویند : تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأضدادِها. شب در مقابل روز و صدق در برابر دروغ و روشنی در برابر تاریکی و وجود در برابر عدم و حق در برابر باطل قرار دارد و می توان از راه تقابل به معنا و مفهوم و حقیقت هر یک رسید . در امور دینی و قرآنی با مسأله حق و باطل بسیار برخورد می کنیم . فلان عقیده باطل است. فلان عقیده حق است . با توجه به توضیحات داده شده درباره مفهوم و معنای حق ، این مسأله نیز تاحدی برای ما روشن می گردد که مراد از عقیده حق و راه حق و ... چیست ؟ البته در رابطه با تعریف حق و اقسام حق و ماهیت و حقیقت حق بحث ها و مطالب گسترده ای می باشد که در این مجال نمی گنجد .
در بخشی از دعای افتتاح به خداوند عرضه می داریم :...اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ .. خدایا آنچه از حق به ما شناساندی پس تحملش را به ما عنایت فرما و آنچه را که قصور داریم نسبت به حق ، ما را به آن ( مرتبه حق) برسان .
منظور از شناساندن حق در این فقره از دعای افتتاح صِرفا به معنای شناساندن مفهومی نیست بلکه مراد از آن رسیدن و ادارک و معرفت واقعی و وجدانی و معرفت شهودی به عینیت و واقعیت حق و تسلیم در برابر آن است. شناخت و معرفت حق یک نعمت و تحفه الهی است که باید بابت این نعمت سپاسگزار و شکرگزار حضرت حق باشیم و از خدا بخواهیم که ظرفیت درک حق و مراتب حق و تحمل آن را در ما زیاد فرماید. در روایتی از علی علیه السلام وارد شده است که حق ، در ظاهر ثقیل است ولی در واقع گوارا و باطل در ظاهر خفیف و سبک است و در واقع و در باطن وباآور و ویرانگر و نابود کننده ( ارزش های انسانی و دینی) می باشد . [قَالَ علی علیه السلام : إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِی ءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِئُُ . حقّ (در ظاهر) گران است و سنگین و (در باطن) گوارا، و باطل (در ظاهر) سبک است و آسان و (در باطن) و باء آورنده و نابود کننده می باشد ] .
هراندازه شناخت و معرفت علمی و شهودی به حق در ما بیشتر باشد ، ظرفیت و آمادگی بیشتری برای پذیرش حق خواهیم داشت و وگرنه قبول حق برای ما سنگین و ناگوار خواهد بود . انبیاء و چهارده معصوم علیهم السلام و نیز پیروان حقیقی آنها و مجاهدان راه حق و حقیقت ، هیچگاه از پذیرش حق اکراه نداشتند و همیشه تسلیم حق و منادیان حق و حقیقت در جامعه بودند و در برابر متجاوزین و طغیانگران و پایمال کنندگان حقوق الهی و بشری مقاومت و ایستادگی می نمودند و در راه تحقق جامعه حقمدار و حق محور ، متحمل سختی ها و شکنجه ها تا پای شهادت بودند .
اکثر مردم از نظر مفهومی ممکن است معنای حق وباطل را درک کنند ولی معرفت و تشخیص واقعیت حقیقی و واقعی و عینی حق و باطل کار سخت و گاه بسیار صعب و دشوار می باشد . حق و باطل معمولا با آثارشان شناخته می شوند . آثار حق عبارتند از کمال و رشد و معرفت و سعادت و فلاح و رستگاری و اصلاح و طاعت و بندگی و عزت و پاکی و طهارت و برابری و راستی و صدق و صداقت و نورانیت و .... و آثار باطل عبارتند از : ظلمت و تاریکی و فریب و نیرنگ و خُدعَه و دروغ و دروغپردازی و جهل و شرک و گمراهی و ظلم و ستم و بی عدالتی و حق کُشی و چپاولگری و خونریزی و طغیان و طغیانگری و ...
بالاترین مرتبه حق ، شناخت و معرفت وجودی و مصداقی و شهودی به پروردگار عالم و وظیفه شناسی نسبت به او و اطاعت از فرامین او و فرامین رسولان او بخصوص فرامین رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیتش(علیهم السلام) است . خداوند تبارک و تعالی حق مطلق و کمال مطلق است و هر حقی به حق مطلق بر می گردد . یکی از اوصاف و یا نام های خداوند ، کلمه حق است ، فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ.(سوره مؤمنون آیه 116) . در کتاب کَشفُ الغُمَّه و اَمالی شیخ طوسی ، با سَنَدهای معتبر روایت شده که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله ) فرمود: هر کس هر روز صد مرتبه بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ ، از فقر و وحشت قبر نجات می یابد و توانگری به او روی آورد. امام باقر (علیه السلام ) از پدرش ، از پدرانش روایت کرده که فرمودند: کسی که هر روز سی بار بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ (هیچ خدایی نیست جز خدای یکتای فرمانروا که وجودش ثابت و روشن و آشکار است )، به بی نیازی رو آورده و به فقر پشت کرده و درِ بهشت را کوبیده است . ثواب الاعمال ، ص 21.
یکی از معانی حق ، کمال است و چون خداوند کمال مطلق است پس او حق مطلق است . در دعای عدیله به بخشی از مصادیق حق اشاره شده است که اعتقاد والتزام به آن ها واجب و لازم است : ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْکِتَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ....
باید بدانیم که خداوند و پیامبران بویژه پیامبراسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و ایمه (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و قرآن و بزرگان دینی و علماء و مجاهدان راه دین و قرآن و شهداء و پدر و مادر و استاد و محیط و جامعه و همسایه و .... بر ما حق دارند و حقشناسی و ادای حق آنها بر ما لازم است . معرفت به حق پیامبر ص و اهل بیت ع در ردیف معرفت به حق خداوند است و کسی که حق پیامبر و اهل بیت او را نشناسد حق خدا را نیز نشناخته است . همه مردم وظیفه دارند و مکلفند که حق را از باطل تشخیص دهند و در برابر حق تسلیم باشند و نسبت به صاحبان حق ، حقشناسی عملی و رفتاری و قولی داشته باشند . پیامبر اسلام ص و ایمه معصومین ع و قرآن کریم و ترس از خداوند و توجه به حساب و کتاب قیامت و تهذیب نفس و صفای باطن بخشی از معیار های شناخت حق از باطل است. در روایت است که پیامبر ص فرمود : عَلِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، یدورُ مَعَهُ حَیثُما دارَ . علی ع با حقّ است و حق با علی ع . هر کجا علی ع باشد، حق هم آن جاست و حق به دور علی ع میگردد و او محور حق است.
در روایتی در اصول کافی کتاب التوحید امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمودند : بِنا عُبِدَالله. وَ بِنا عُرِفَ اللهُ. وَ بِنا وُحِدَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی. وَ مُحَّمَدٌ (ص) حِجابٌ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی به وسیله ما خدا بندگی می شود و به وسیله ما خدا شناخته می شود و به وسیله ما توحید خداوند متعال تحقق می یابد. و حضرت محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) حجاب و واسطه خدای متعال است (که بوسیله او هر موحدی به حد استعداد و ظرفیتش به مقام توحید می رسد و بدون فیض محمدی ص باب توحید و معرفت به خداوند حتی نسبت به انبیاء پیشین مسدود است و حضرت علی ع که امام الموحدین است از فیض پیامبر اکرم ص بطور کامل بهره مند شده است)
و باز در اصول کافی( در کتاب الحجه) روایت دیگری حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) می فرماید : الاَوصیاءُ هُم اَبوابُ اللهِ عَزَّوَجَّلَ الَّتی یُؤتی مِنها. وَلَولاهُم ما عُرِفَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ. وَ بِهِم احتَجَّ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی خَلقِهِ
اوصیای پیامبر ص (یعنی اهل بیت ع) درها و باب های معرفت خداوند می باشند. و اگر آنها نبودند، خدای عزوجل شناخته نمی شد، و خدای متعال به وسیله ایشان حجت را بر خلق خود تمام کرده است. علی(علیه السلام) در آخرهای خطبه 232 از نهج البلاغه فیض الاسلام ص765 معرفت حق اهل بیت(علیهم السلام) را در زمره معرفت حق خدا و رسولش (ص) می شمرد و باور داشتن و معرفت به حق خدا و رسول و اهل بیتش (علیهم السلام) را در ردیف شهادت در راه خدا معرفی می فرماید : فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ لِسَیفِهِ
کسی از شما که در بستر خویش بمیرد، ولى بهطور شایسته معرفت خدا و پیامبر و اهل بیتش را داشته باشد، «شهید» از دنیا رفته، و اجر و پاداشش بر خدا است و ثواب اعمال شایستهاى(مثل جنگ و جهاد در راه خدا و ...) را که قصد انجام آن ها را داشته است، مىبرد، و نیتش، جانشین ضربات شمشیرش قرار مىگیرد....
عموم انسان ها نسبت به درک شهودی حق و حقشناسی نسبت به مصادیق حق ، کوتاهی و قصور و یا تقصیر دارند و اگر لطف و عنایت الهی نباشد رسیدن و معرفت به حق و درک آن و حقشناسی ، مشکل و گاهی هم محال است.. از خداوند می خواهیم که درک واقعی و شهودی حق و تحمل پذیرش آن و حق شناسی و ادای وظیفه نسبت به مراتب و مصادیق حق (مخصوصا حق خدا و پیامبران و حق چهارده معصوم ع و ...) را به همه ما عنایت فرماید
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
** در کتاب کَشفُ الغُمَّه و اَمالی شیخ طوسی ، با سَنَدهای معتبر روایت شده که حضرت رسول (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود: هر کس هر روز صد مرتبه بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ ، از فقر و وحشت قبر نجات می یابد و توانگری به او روی آورد. امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) از پدرش ، از پدرانش روایت کرده که فرمودند: کسی که هر روز سی بار بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ (هیچ خدایی نیست جز خدای یکتای فرمانروا که وجودش ثابت و روشن و آشکار است )، به بی نیازی رو آورده و به فقر پشت کرده و درِ بهشت را کوبیده است .
ثواب الاعمال ، ص 21.
***نسیم معرفت***
فائده های سیر وسفر
در شعری منسوب به امیر المؤمنین(ع) آمده که
تَغَرَّبْ عَن الأَوْطَانِ فی طَلَبِ الْعُلُى
وَسَافِرْ فَفِی الأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ، وَاکْتِسابُ مَعِیشَه ٍ
وَعِلْمٌ، وَآدَابٌ، وَصُحْبَه ُ مَاجِدِِ
ترجمه : برای کسب مجد و عظمت از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است : برطرف شدن اندوه ، به دست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و هم نشینی با بزرگواران .
منبع : مستدرک الوسائل، ج8، باب استحباب السفر.
مسافرت آثار بسیار مثبتی در زندگی و روح و روان و نگرش و دید انسان بوجود می آورد . در آیات و روایات به سیر وسیاحت توجه خاصی شده است . در شعری که منسوب به علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) است و در بالا ذکر شد آن حضرت می فرماید : در مسافرت پنج چیز نصیب شما میشود :
1-برطرف شدن اندوه 2- به دست آوردن روزی 3- دانش 4- آداب زندگی5- هم نشینی با بزرگواران .
عصر ما عصر اضطراب است، ساختمان های غیر اسلامی و غیر اصولی در محیط شهرها مخصوصا کلان شهرها انسان را کلافه و گیج و پریشان و مضطرب میکند و روح و روان افراد را آزرده و رنجور می نماید و موجب عارضه و آسیب و بیماری می گردد ، اسلام میفرماید: مسافرت کنید تا سالم بمانید
{قال رسول الله : سافِروا تَصِحُّوا یعنی مسافرت کنید تا سالم بمانید. (کتاب اَلدَّعوات لِلرّاوَندی ،ص 76).
وقتی انسان یکسال در منطقه و مکانی خاص حضور داشته باشد و مسافرت نکند، طبیعتا دچار مشکلات روحی می شود و از نشاط و روحیه سالم برخوردار نیست ؟ مسافرت هم دو بخش است، کوتاه مدت و بلند مدت، حضرت آیت الله بهجت فرمود: مسافرت بدن را تنظیم میکند، ایشان فرمود: شما مسافرت کنید حتی برای رفتن به یک امامزاده، یعنی مسافرت خیلی ارزش و اثر دارد .
مسافرت اقسامی دارد :1-مسافرت برای تحصیل 2- مسافرت برای زاد و توشه آخرتی مثل مسافرت به مکه معظمه و کربلا، 3- مسافرت برای تأمین معاش 4- مسافرت برای معصیت و خلاف که حرام و ممنوع است 5- مسافرت برای حلال، یعنی تفرج و امور حلال....
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
**ارزش و اهمیت نوروز در اسلام+نسیم معرفت
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
نوروز فصل شکفتن و خارج شدن از خمودی و پژمردگی است … نوروز حرکت و جنبش و رستاخیز در طبیعت است…. نوروز یعنی حیات دوباره و حرکت به سوی رشد و تعالی …نوروز یعنی داشتن صفات و سجایای عالیه انسانی … نوروز روز خداشناسی و رسیدن به کمال مطلق است…
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
دو آیه از آیات قرآن کریم در سوره حج متناسب با فصل بهار و نوروز است، یکی آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّهً إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ . آیا ندیدی خداوند از آسمان ، آبی فرستاد ، و زمین ( بر اثر آن ) سرسبز و خرّم می گردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. (سوره حج آیه 63)
و دیگری در ابتدای سوره حج که میفرماید:«… وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ . … ( از سوی دیگر ، ) زمین را ( در فصل زمستان ) خشک و مرده می بینی ، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم ، به حرکت درمی آید و می روید و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند! ( سوره حج آیه 5)
ریشه تاریخی نوروز، به پنج هزار سال قبل در عصر باستان بر میگردد و نوشته اند کسی که نوروز را پایه گذاری کرد جمشید پسر طهمورث است .
جناب ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» در زمینه عید نوروز میفرماید: مردم ایران در عصر باستان پنج روز را تعطیل کرده و جشن میگرفتهاند، اول فروردین تا پنجم فروردین که جزو جشن های عمومی بود. همچنین روز ششم فروردین جشنی خاص بود که مخصوص شاه و اطرافیان وی بوده است.
سؤال : آیا نوروز از نظر اسلام پذیرفته شده یا خیر؟
حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء در این رابطه نظری دارند،و آن این که عید بر چهار قسم است، اول عید دینی، دوم عید مذهبی، سوم عید ملی و چهارم عید تکوین که عید تکوین همان عید عالَم وطبیعت است . اما در روایتی از امام هادی (عَلَیهِ السَّلامُ ) داریم که فرمود :اَلعِیدُ اَربَعَهُُ لِلشِّیعَهِ ، برای شیعه چهار عید است : اَلأَضحی، اَلفِطر، اَلغَدیر و الجُمُعَهُ، پس عید دینی به معنای عام خود که مذهب را هم شامل میشود، این چهار عید است(اَلأَضحی، اَلفِطر، اَلغَدیر و الجُمُعَهُ ) و در تقسیمی که امام هادی (عَلَیهِ السَّلامُ ) کردند: بر مبنای تقسیم دینی بالمعنی العام(اعم از عید دینی و مذهبی) است، اما بنابرتقسیمی که آیت الله کاشف الغطاء کردند، چهار عید داریم : عید دینی، عید مذهبی، عید ملی و عید تکوین (که همان عید آفرینش و طبیعت و عالَم است). طبق تقسیم ایشان معلوم است که عید دینی عبارتست از عید قربان و عید فطر، عید مذهبی فقط غدیر است که البته به نظرمن غدیر برای همه است (واختصاصی به مذهب شیعه ندارد) و عید طبیعت و آفرینش .
منظور حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء از تقسیمی که ذکر شد این بود که عید نوروز جزو عید عالَم و طبیعت و تکوین و آفرینش بوده و ربطی به شیعه و سنی و دین اسلام و یا باستان هم ندارد . بر این اساس، آنچه هست به طبیعت باز میگردد وربطی به دین ومذهب ندارد . الته باید توجه داشت که عید نوروز عیدی باستانی و ملی است که رنگ اسلامی دارد و مورد تأیید اسلام میباشد.
در رابطه با عید نوروز میتوان به کتاب بحار الانوار جلد 56 مراجعه کرد که بسیاری از روایات مربوط به عید نوروز در آنجا ذکر شده است و یکی از این روایات، روایت مُعَلّی بن خُنَیس می باشد که از شاگردان فدایی امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) است و در راه دفاع از اسلام و ولایت اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) به شهادت هم رسید . در زمان حکومت عبد الله سفاح اولین خلیفه عباسی فرماندار مدینه ایشان را دستگیر کرد و گفت که نام شیعیان را بگو و ایشان درجواب گفت: حتی اگر شیعیان زیر پای من باشند من قدمهایم را جابجا نمیکنم لذا ایشان را به دار زدند و به شهادت رساندند . مرحوم مجلسی بخشی از روایات مربوط به نوروز را از مُعَلّی بن خُنَیس نقل میکند . یکسری از روایات وارده در باب نوروز ، نوروز را مخدوش کرده و جشنِ نوروز را رد می کند و طبق این روایات، عید نوروز مردود است، اما علامه مجلسی میفرماید: روایات مُعَلَّی بن خُنَیس مورد اعتماد، ممدوح و ثِقَه است و سند روایات ایشان درست و محکم و صحیح می باشد، بنابراین روایات دیگر در باب نوروز نمیتوانند با روایات مُعَلَّی بن خُنَیس مقابله کنند.
ممکن است سؤال یا توهم شود که طبق برخی از روایات ، نوروز مورد تأیید اسلام و اهل بیت ( علیهم السلام) نیست ؟! در پاسخ به این مطلب عرض می کنم که اگر روایات جلد 56 بحارالانوار را بررسی کنیم، مشخص میشود که نوروز در اسلام چه جایگاهی دارد؟ منصور دوانیقی (لَعنَهُ الله عَلَیه)، امام کاظم (علیه السلام) را دعوت میکند و میگوید یابن رسول الله امروز اول نوروز است شما اینجا جلوس بفرمایید تا آقایان هدایایی که میآورند و تبریک میگویند، شما هم حضور داشته باشید. امام(ع) امتناع میکند و میفرمایند: من به روایات جدم رسول الله مراجعه کردم و روایتی مبنی بر تأیید نوروز ندیدم، بلکه اسلام آیین نوروز را محو کرد. این یعنی مخدوش شدن نوروز و آنهایی که نوروز را رد میکنند، یکسری از این روایات را میگیرند، منصور دوانیقی ایشان را قسم میدهد که شما را به خدا اینجا بنشینید و امام(ع) ناچاراً نشستند[وَ حُکِیَ أَنَّ المَنصُورَ تَقَدَّمَ إِلیَ مُوسَی بنِ جَعفَرِِ(ع) بِالجُلُوسِ لِلتَّهنِئَةِ فِی یَومِ النِّیرُوزِ وَ قَبضِ ما یُحمَلُ إِلَیهِ فَقالَ (ع): «إِنِّی قَد فَتَّشتُ الأَخبارَ عَن جَدِّی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَلَم اَجِدْ لِهذَا العِیدِ خَبَراً وَ إَنَّهُ سُنَّةُُ لِلفُرسِ وَ مَحاها الإِسلامُ، وَ مَعاذَ اللّهِ أَن نُحیِیَ ما مَحاهُ الإسلامُ». فَقالَ المَنصُورُ: «إِنَّما نَفعَلُ هَذا سِیاسَةََ لِلجُندِ، فَسَأَلتُکَ بِاللّهِ العَظیمِ إِلاّ جَلَستَ.... بِحارالأنوار ج 56 ص 101]
مرحوم مجلسی در ادامه میفرماید: روایات مُعَلَّی بن خُنَیس از نظر استحکامِ سند بالاتر از این روایتی است که اشاره شد. نظر بنده این است که از این روایت هیچ خدشه ای بر نوروز فهمیده نمی شود . بنده که به همه روایات جلد 56 اشراف داشتم و مسائل را در ذهن داشتم به این نتیجه رسیدم که امام (ع) میخواهند بفرمایند: اسلام آیین نوروز و سنت ایرانیان را محو نکرد بلکه خرافات و شرکهایی مربوط به نوروز و جشن نوروز را محو کرد و تعبیر امام کاظم ع که فرمود :اسلام ، آیین نوروز را محو کرد ، مرداش ، محو کردن شرک وخرافاتی بود که همراه نوروز بوده نه اینکه اسلام اصل نوروز را محو کند.
پس باید گفت که کار اسلام نسبت به برخی از چیزها ، تصفیه و پاکسازی است . اسلام گاهی بعضی از امور را به طور کل رد کرده و گاهی نیز پاکسازی میکند به این معنی که اصل مساله ومطلب را قبول دارد ولی جوانب انحرافی وباطل آن را رد می نماید . مثل نوروز که اسلام اصل آن را که همراه با شکفتن طبیعت و دید وبازدید وصله ارحام و نظافت وپاکی ظاهری وباطنی …می باشد رد نمی کندبلکه امور باطل وانحرافی آن را نفی می نماید . روایاتی که از مُعَلَّی بن خُنَیس وارد شده و علاّمه مجلسی هم آنها را تأیید میکند در واقع نشان دهنده عظمت نوروز است، و این روایتی که نقل شد هم به صورت نفی بِالکُلّ نسبت به نوروز نبوده بلکه اسلام خرافات و انحرافاتی را که همراه نوروز باشد نفی نموده است .
باید توجه کنیم که آیا مطلبی بی پایه و اساس میتواند پنج هزار سال قدمت داشته و خوبان و بدان عالَم به آن توجه داشته باشند؟ آیا ما میتوانیم اثبات کنیم که در این پنج هزار سال همه کسانی که از نوروز حمایت کردند، افراد نادانی بوده اند؟ خیر . اولاً ایرانیان مردمی هوشمند بودند و الان هم هوشمندی خود را به جهان و جهانیان نشان میدهند، این قرینه و کاشف از آن است که در نوروز چیزهای بسیار خوبی نهفته است که مورد تأیید اسلام نیز هست .، پس در یک نظر ما به این نتیجه میرسیم که از دیدگاه اسلام، مطالب مثبت نوروز صد در صد مورد قبول و تأیید است .
سؤال : مضمون روایت مُعَلَّی بن خُنَیس در باره نوروز چیست؟
مُعَلَّی بن خُنَیس در روز نوروز به محضر امام صادق(ع) شرفیاب میشود حضرت از وی میپرسد که امروز چه روزی است؟ ایشان میگوید من شنیدهام ایرانیان این روز را جشن گرفته و به هم تبریک میگویند و هدیه میدهند، امام فرمودند: بله امروز نوروز است و نوروز از چیزهای کُهَن است، نوروز روزی است که خدای تعالی با بندگان خود میثاق بست و از آنها پیمان گرفت که غیر از خدا را نپرستیده و برای او شریکی قائل نشوند، نوروز روزی است که خدای تعالی باد را آفرید . روزی است که خدای تعالی زمین را خلق کرد و باران را ایجاد کرد، روزی است که غدیر در آن صورت گرفت، نوروز روزی است که قائم آل محمد(ع) در آن روز ظهور خواهد کرد و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست، نوروز روزی است که پیغمبر(ص) امیر المؤمنین(ع) را بر شانه های خود قرار دادند و در پشت بام کعبه هر بتی بود را بر زمین انداخته و آنها را خُرد کردند.
در روایت دیگری مرحوم مجلسی نقل میکند نوروز روزی است که حضرت آدم(ع) خلق شد و هر کسی در نوروز از خدا حاجتی طلب کند، حاجت او روا خواهد شد. سند این روایات قوی است و شیخ بهایی و دیگران برای شخصیت مُعَلَّی بن خُنَیس و سند وی اهمیت قائل هستند، وقتی فی الجمله این روایات را قبول کنیم، میبینیم نوروز در نظر بزرگان دینی ما مثبت است.
نوروز روز دعوت به توحید است
بنده به عنوان یک شهروند ایرانی به نوروز افتخار میکنم، در روز چهارم اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010 میلادی در سازمان ملل متحد، قطعنامه ای را گذراندند و گفتند که در 21 مارس برابر با اول فروردین روز جهانی نوروز خواهد بود، این افتخار ایران است، کسی نگوید که شرک را جهانی میکنند، خیر، ما توحید را جهانی میکنیم، وقتی روایات جلد 56 بحار را بررسی میکنیم می بینیم که نوروز روز دعوت به توحید وتفکر در آفرینش است . نوروز ،روز صفا وصلح ومحبت و احسان ونیکی و… است ، بر این اساس است که در سازمان ملل نوروز ایرانیان، به عنوان روز جهانی نوروز شمرده میشود، ما (از طریق نوروز )چه چیزی را به دنیا ثابت میکنیم؟ ما از طریق نوروز پیام صلح و صمیمیت، اتحاد و انسان دوستی، حریت و آزادگی، خدا دوستی و حتی اهلبیت(ع) را به دنیا می رسانیم و معرفی می کنیم . در حال حاضر گستره نوروز شامل ایران، هندوستان، کشورهای قفقاز، آسیای میانه و بخشی از مردم سوریه و عراق به خصوص قسمت های تُرک نشین این کشور ها می باشد. گستره جغرافیایی نوروز پیام دارد و پیام آن این است که ما میتوانیم جهان را به سوی صلح ببریم . پهنه جغرافیایی نوروز بسیار گسترده است و وقتی نوزوز در سازمان ملل عنوان روز جهانی را به دست میآورد و در کشورهایی مثل چین و هندوستان برای نوروز اهمیت قائل هستند میتوانیم پیام صلح و نوع دوستی را از طریق این روز به همه جهانیان برسانیم، سُفَراء ایران در کشورهای دیگر و مبلّغین ما که به قارهها و کشورهای دیگر میروند میتوانند پیام نوروز را برای همه بیان نمایند، نوروز با طبیعت انسان ها سازگار است چه آنهایی که مسلمان باشند وچه غیر مسلمان . همه انسان ها با هر گرایشی نوروز را با زیبایی ها وخوبی هایی که دارد دوست می دارند. اگر نوروز را با خوبی ها وزیبایی هایی که دارد به دنیا معرفی کنیم مردم عاشق نوروز خواهند شد و چون نوروز با فرهنگ ایران تبیین میشود عاشق ایران نیز خواهند شد و به دنبال آن علامند به فرهنگ اصیل ایران و اسلام و اهل بیت ( علیهم السلام) می شوند . همین مسأله ثبت نوروز در سازمان ملل، به این معنی است که نوروز همراه با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی ثبت شده است . ایران با قِدمت و فرهنگ اصیلی که دارد همیشه در دنیا مطرح بوده است و بر سرِ درِ سازمان مِلَل شعر معروف شیخ اجلّ سعدی شیرازی را نصب کرده اند که فرمود :
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر اعضاء را نماند قرار
این بیت شعر از سعدی یک دنیا پیام برای صلح و دوستی و محبت در سطح جهانی دارد .
سؤال : در نوروز به چه اموری توجه کنیم؟
یکی از چیزهایی که در نوروز باید به آن توجه شود، مسافرت است در شعری منسوب به امیر المؤمنین(ع) آمده که
تَغَرَّبْ عَن الأَوْطَانِ فی طَلَبِ الْعُلُى
وَسَافِرْ فَفِی الأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ، وَاکْتِسابُ مَعِیشَه ٍ
وَعِلْمٌ، وَآدَابٌ، وَصُحْبَه ُ مَاجِدِِ
برای کسب مجد و عظمت از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است : برطرف شدن اندوه ، به دست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و هم نشینی با بزرگواران .
مستدرک الوسائل، ج8، باب استحباب السفر.
مسافرت آثار بسیار مثبتی در زندگی و روح و روان و نگرش و دید انسان بوجود می آورد . در آیات و روایات به سیر وسیاحت توجه خاصی شده است . در شعری که منسوب به علی ع است و در بالا ذکر کردم آن حضرت می فرماید : در مسافرت پنج چیز نصیب شما میشود : 1-برطرف شدن اندوه 2- به دست آوردن روزی 3- دانش 4- آداب زندگی5- هم نشینی با بزرگواران .
عصر ما عصر اضطراب است، ساختمان های غیر اسلامی در محیط شهر انسان را کلافه میکند و روح و روان افراد را آزرده و رنجور می نماید ، همه اینها عارضه و آسیب دارد، اسلام میفرماید: مسافرت کنید تا سالم بمانید {قال رسول الله : سافِروا تَصِحُّوا یعنی مسافرت کنید تا سالم بمانید. اَلدَّعوات (لِلرّاوَندی) ،ص 76} . وقتی انسان یکسال در منطقه و مکانی خاص حضور داشته باشد و در تعطیلات نوروز هم مسافرت نکند، طبیعتا دچار مشکلات روحی می شود و از نشاط و روحیه سالم برخوردار نیست ؟ مسافرت هم دو بخش است، کوتاه مدت و بلند مدت، حضرت آیت الله بهجت فرمود: مسافرت بدن را تنظیم میکند، ایشان فرمود: شما مسافرت کنید حتی برای رفتن به یک امامزاده، یعنی مسافرت این قدر ارزش دارد . مسافرت اقسامی دارد :1-مسافرت برای تحصیل 2- مسافرت برای زاد و توشه آخرتی مثل مسافرت به مکه معظمه و کربلا، 3- مسافرت برای تأمین معاش 4- مسافرت برای معصیت و خلاف که حرام و ممنوع است 5- مسافرت برای حلال، یعنی تفرج و امور حلال.
**آسیب شناسی نوروز
متأسفانه نوروز مواجه با برخی خرافات و آسیب هاست که باید آنها را کنار بگذاریم، مثل فخر و مباهاتی که افراد نسبت به هم انجام میدهند و یا ریخت و پاشها و اسراف هایی که صورت می پذیرد و یا خدای نکرده موسیقی مبتذل یا جوک هایی که شخصیت افراد ( مسلمان یا غیر مسلمان ) را تخریب میکند، لذا شوخی هایی که مربوط به اقوام بوده و به صورت پیامکی و مانند آن رد و بدل میشود ممنوع و حرام است و باید کنار گذاشته شود.
دیگر مسائلی که باید در نوروز به آنها توجه شود،عبارتند از :
صله ارحام، نظافت عمومی و اجتماع، پوشیدن لباس نظیف و نو، رفتن به زیارت بزرگان و دانشمندان، مثلاً امام صادق(ع) فرمود: وقتی روز نوروز شد، غسل انجام داده و پاک ترین لباسهایت را بپوش و از بهترین عطرها استفاده کن. هدیه دادن در نوروز سفارش شده، زیارت قبور اموات و خصوصاً شهدا سفارش شده . ایجاد نشاط و سرور، آشتی دادن در نوروز، شکر گزاری از نعمات الهی مثل باران و طبیعت، تفکر در آفرینش، با هم بودن مورد سفارش است . توجه داشته باشیم که گاهی خود با هم بودن و در کنار خانواده و عزیزان و آشنایان بودن برکاتی دارد . نوروز فرصتی است که خانوادهها میتوانند در کنار هم باشند و عاطفه ای را که در ضمیرشان است به همدیگر نشان دهند . در نوروز دعای خیر برای دیگران و جوانان و کشور و رهبر عزیز ما حضرت آیت الله خامنه ای و … شود ، نوروز تجدید قوا برای کار در طول سال است، خانه تکانی ظاهر و باطن است، نوروز شستشوی کینهها از سینه هاست، نوروز توجه کردن به بچه هاست، بچهها حق دارند که در نوروز برایشان لباس مناسب تهیه شود و به آنها عیدی داده شود و …
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
http://www.parsiblog.com/Main.aspx
.: Weblog Themes By Pichak :.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی