***نسیم معرفت***
** به « آدابُ المُتَعَلِّمین» اهمیت بدهیم
پیش ارباب خرد،مایه ی ایمان ادب است
لاجرم پیشه ی مردان سخن دان ادب است
بی ادب را به سماوات بقا منزل نیست
در سماوات بقا منزل مردان ادب است
دامن عقل و ادب گیر که در راه یقین
بر سر گنج وجود تو نگهبان ادب است
آدمیزاده اگر بی ادب است انسان نیست
فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است
کردم از عقل سؤالی که بگو ایمان چیست؟
عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است
عاقبت هر چه کند خواجه پشیمان گردد
آن که از وی نشود هیچ پشیمان ادب است
چشم بگشا و ببین جمله کلام الله را
آیه آیه همگی معنی قرآن ادب است
گر تو خواهی که قدم بر سر ابلیس نهی
با ادب باش ببین قاتل شیطان ادب است
چند روزی که در این خانه ی تن مهمانی
با ادب باش که خاصیت مهمان ادب است
ما طلبه ها در زمان های قدیم کتاب آدابُ المُتَعلِّمین ( و مُنیَةُ المُرید از شهید ثانی) می خواندیم [ آدابُ المُتَعَلِّمین رسالهای در تعلیم و تربیت به عربی ، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (579-672) دانشمند و فیلسوف نامدار ایرانی است.... مُنْیَةُ المُرید فی أدَبِ المُفیدِ وَ المُسْتَفید کتابی است در حوزه اخلاق اسلامی، اثر زین الدین بن عَلیّ عامِلی، معروف به شهید ثانی (شهادت، 966ق) در موضوع آداب متقابل شاگرد و استاد و آداب تعلیم و تعلم در اسلام. ] و در بابِ آداب بین شاگرد و استاد (آدابُ المُتعَلِّم و المُعَلِّم) کتاب های مختلفی از زمان های بسیار دور تا حال نوشته شده که کتاب (مُنیَةُ المُرید ) از شهید ثانی در باب آداب مُتَعَلِّم(شاگرد) و مُعَلِّم (استاد) ، خیلی جالب است و بحمدالله در اوایل طلبگی آن را خواندم و در مقدمه کتاب مَعالِمُ الأُصول ( تألیف شیخ جَمالُ الدّین حسن بن شیخ زین الدین شهید ثانی ) هم که از کُتُب اصولی قدیمی است احادیث زیادی در چند فصل در باره ارزش علم و تحصیل علم و جایگاه عالم و ..... بیان شده است و زمانی که ما کتاب معالمُ الأُصول می خواندیم از مقدمه آن که خیلی عالی است بهرمند شدیم . متاسفانه امروزه خیلی به کتاب آدابُ المُتَعلِّمین توجه نمی شود . جالب است بدانید که کتاب مَعالم یکی از کتاب های اصولی مختصر و متقن است با اینکه این کتاب یک کتاب اصولی است ولی در مقدمه اش مطالب بسیار ارزشمندی در باره علم و عالم و نیز متعلِّم بیان شده است و شایسته می باشد که طلاب و دانشجویان از آن و مانند آن بهره مند گردند .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
*********************************************
کتاب «آدابُ المُتَعَلِّمین»
کتابی درباره آداب تعلیم و تربیت اسلامی، رسم علم آموختن و دانستنی های طالب علم و مراتبِ اخلاقی آنان به زبان عربی. این اثر، نقطه تحوّل در تاریخ تربیت اسلامی شرق تا اوایل قرن 12 هجری است. نویسنده آن "برهانُ الدین زرنوجی" فقیه و عالمِ بزرگ قرن پنجم و ششم هجری قمری. در این کتاب به اقوال و آراءِ دانشمندان و شاعران استناد و از شعرا و اثر دانشمندان اهل تسنن بسیار یاد شده و اشعار و نکته هایی از آنها به مناسبت آمده، گرچه بعضی از نویسندگان، نام و سخنان آنها را یا حذف کرده و یا تغییر داده اند و بعضی تألیف آن را به خواجه نصیرالدین طوسی، نسبت داده اند. این اثر، چند بار تحریر و تلخیص شده که یکی از این تحریرها در حاشیه کتاب «اَلهدایَةُ فِی النَّحو» در کتاب جامعُ المقدمات است.
معرفی اجمالی نویسنده:
برهان الدین زرنوجی، از شهر «زرنوج» در نزدیکی شهر بخارا بود و به همین دلیل به «زرنوجی» معروف شد. او شاگرد فقیه حنفی "برهان الدین مرغنیانی" نویسنده «الهدایه» بود. اگر چه وی به عنوان یک فقیه برجسته، مشهور شد ولی معلم بزرگی بود که عمیقا به فرآیند تعلیم و تربیت رسمی علاقه مند بود. او سال 1203 میلادی، رساله «تعلیم المتعلم» (آموزش فراگیر و روش یادگیری) را نوشت. زرنوجی سال 519 هـ ق برابر 1125 میلادی در گذشت.
انگیزه نویسنده از تالیف کتاب:
از نظر نویسنده، علی رغم تلاش زیادی که بسیاری از دانش جویان در راه کسب علم دارند، ولی قادر به تحصیل آن و بهره مند از ثمرات آن نیستند، به دلیل اینست که راه و روش تحصیل علم را نمی دانند و قدم در راه صحیح نگذاشته، لذا به مقصود نمی رسند. از این جهت، مؤلف سعی کرده تا راه کسب دانش علم را بنابر آنچه که در کتابها خوانده یا از بزرگان و اساتید شنیده، نشان داده و بطور ایجاز بیان کند.
ساختار کتاب آداب المتعلمین
این تحریر که در حاشیه کتاب الهدایه، در کتاب جامع المقدمات است، شامل 12 فصل و فاقد 2 فصل از متن اصلی کتاب و اشعار کتاب است.
فصل اول: در حقیقت و ماهیت علم، تعریف و فضیلت علم، وجه امتیاز انسان از حیوان، حرمت و وجوب بعضی از علوم، حرمت علم نجوم و ضرر آن. از همین موضوع، معلوم می شود که انتساب آداب المتعلمین به خواجه نصیر طوسی که خود منجم و ریاضی دان بود، کاملا بی اساس است.
فصل دوم: هدف مطالعه علم آموزی برای بقا و احیای دین، بی توجهی به امور دنیوی.
فصل سوم: موضوعاتی چون، انتخاب رشته خاص با دلیل و ره صحیح، انتخاب استاد، انتخاب رفیق و دوست همدرس، ثبات در یادگیری، درک محضر استاد دانشمند، سفر برای پیدا کردن بهترین استاد، شرایط تحصیل، احترام به علم و کتاب، احترام به استاد.
فصل چهارم: شامل مباحثی چون: اوقات درس در شبانه روز، تکرار درس، همت و استقامت در آموختن.
فصل پنجم: اختصاص روزهایی در هفته برای تکرار، بازخوانی دروس گذشته، طی مراحل درسی به ساده دروس مشکل، حسن مباحثه برای دانش جویان.
فصل ششم تا نهم: مربوط به سن تحصیل، بی توجهی به امور دنیوی در تحصیل علم، پاکدامنی دانشجو، همه جا باید علم آموخت و آن را ضبط کرد.
فصل دهم: دانشجو باید از همنشینی با پرگویان و سخن چینان، اشرار و ظالمین دوری کند. دانشجو باید به آداب نیکو و سنت های خوب، تمسک پیدا کند.
فصل یازدهم: علل حفظ و تقویت حافظه و علل فراموشی (کم خوری، مباحثی چون نماز شب، قرآن خواندن، خوردن عسل و کندر. علل فراموشی چون: گناه، اندوه برای مسائل دنیا، خواندن سنگ مقابر، خوردن بعضی از خوراکیها).
فصل دوازدهم: علل کمی عمر و زیادی عمر، چون: خواب زیاد، اهمال در نماز، ترک دعا، جلوتر از استاد راه رفتن، بخل و اسراف، ترک مغفرت برای پدر و مادر و استاد، صله رحم، احترام به اساتید و بزرگان، رعایت بهداشت
http://tahoor.com/fa/article/view/29390
*** متن فارسی کتاب آداب اسلامی (آدابُ المُتَعَلِّمین) معاونت تهذیب حوزه علمیه استانِ فارس+برای طلّاب پایه 1 ..... .....
*** اَنیسُ الطّالِبین؛ ترجمه آدابُ المُتَعَلِّمین + مرحوم استاد سید محمد جواد ذهنی تهرانی ...
** متنِ کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین - تبیان
** مُعرفی فصل های کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین - ویکی شیعه
***نسیم معرفت***
** رهایی از تفکرِ نادرست+نسیم معرفت
.... تا مادامی که در پیله تفکراتِ خاصِّ خودت باشی مطلب همان است که می گویید : (...تسلیم نخواهید شد.) شاعر دراین باره می گوید:
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین و آسمان او همان است
کِرمِ ابریشم و برخی کِرم های دیگر آنقدر در خود می تَنَند که گاهی می میرند و هلاک می شوند. البته باز صد رحمت به آن کِرم که بر دَور خود می تَنَد و خیلی اوقات حِصار تنگ پیله اش را می دَرَد و سوراخ می کند و به صورت پروانه زیبا در می آید و پرواز می کند و اینگونه کِرم ها و مانند آن ها دنیایی عجیبی دارند و چرخه زندگی شان اِعجاب آور و عبرت آموز برای همه ما می باشد ولی گاهی برخی انسان ها چنان در پیله تفکراتِ خاص و نامعقولِ خود قرار می گیرند که ممکن است درآن محدوده پیله خود منحرف و هلاک و نابود شوند و نه تنها پرواز نداشته بلکه به دره سقوط بیفتند و راه نجاتی نداشته باشند ، اینها کسانی هستند که با دست خود خانه های سعادت و خوشبتخی خود را ویران و خراب می کنند و در شأن آنها آیه شریفه 2 از سوره حشر صادق است که فرمود :
یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ ....َ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار
......... ... ... .......
این متن در ظاهر کمی تلخ است ولی گویای یک واقعیت بود که نمی خواهم دوباره بازگو کنم .
نه من و نه شما و نه هیچکس دیگر نباید برای خود حِصارهایی که مانع رشد فکری و معنوی و... می باشد درست کنیم ....
* سیداصغرسعادت میرقدیم -هفتم تیر 1395 ه.ش- روز چهارشنبه -ساعت 3 و ربع عصر
آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
با سلام و ادب واحترام
حفظ حرمت انسان بخصوص انسان مسلمان شیعه بر همه لازم است. در روایت است که حرمت مومن از حرمت کعبه هم بالاتر است . با توجه به اینکه برخورد حضرت استاد محسن قرائتی با آقای حسین نمازی معروف به دوربینی در میان جمع نوعی تحقیر وی را در پی داشته و تبعات نامطلوب اجتماعی نیز برآن مترتب است لذا این فعل و کار استاد بزرگوار قابل دفاع نیست مخصوصا اینکه نگاه همه به ایشان به عنوان معلم قرآن کریم و کلاس هم کلاس تربیتی و دینی باشد ولی در عین حال با توجه به اینکه ایشان خدمات بزرگی جهت ترویج فرهنگ قرآنی و دینی نموده و با عنایت به اینکه همه انسان ها به غیر از حضرات معصومین علیهم السلام در معرض خطاها و اشتباهات هستند و مصونیت از خطا و لغزش ندارند می توان از این اشتباه استاد صرف نظر نمود مخصوصا که ایشان عذرخواهی هم از آقای حسین نمازی نمودند و دامن زدن به این مساله جهت تخریب این استاد گرانمایه جایز نیست و چه بسا گناه بزرگ محسوب گردد. .... ....
(سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی)
بیست و ششم مهر 1396 . از جوار کریمه اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ وَ بَعدُ فَقَد رَتَّبتُهُ عَلی مُقَدَِّمَةِِ وَ مَقاصِدَ وَ خاتِمَةِِ
اَمَّا المُقَدَِّمَةُ فَفِی بَیانِ اُمُورِِ :
اَلأَوَّلِ : [مَوضُوعِ العِلمِ وَ مَسائِلِهِ]
اِنَّ مَوضُوعَ کُلِّ عِلمِِ وَ هُوَ الَّذی یُبحَثُ فِیهِ عَن عَوارِضِهِ الذّاتِیَّةِ : اَی بِلاواسِطَةِِ فِی العُروضِ - هُوَ نَفسُ مَوضُوعاتِ مَسائِلِهِ عَیناََ وَ ما یَتّحِدُ مَعَها خارِجاََ وَ اِن کانَ یُغایِرُها مَفهُوماََ تَغایُرَ الکُلِّیِّ وَ مَصادیقِهِ وَ الطَّبیعِیِّ وَ اَفرادِهِ
ترجمه : حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالم است و درود و سلام قلبی و لسانی بر محمد و خاندان پاکش و لعنت خداوند بر همه دشمنانشان باد .
و بعد از حمد و ثنای الهی چنین می گویم که کتاب کفایةُ الأصول را به سه بخش مقدِّمه و مقاصد و خاتمه مرتب و منظم کردم .
و اما در مقدمه کتاب چند امر و مطلب ذکر می شود :
امر اول در رابطه با موضوع علم اصول و مسائلش می باشد .
موضوع هر علمی که در آن از عوارض ذاتیه آن موضوع بحث می شود ، در واقع و عینا نفس همان موضوعات مسائلش است که در خارج و مصداقاََ با آن ها (به حمل شایع صناعی) اتحاد دارد اگرچه از نظر معنی و مفهوم و به حمل اوّلی ، این دو [یعنی موضوع علم و موضوعات مسائلش] با هم مغایرت و غیریّت دارند همانند مغایرت کلی طبیعی و افرادش (که از نظر معنی و مفهوم لفظی غیر هم هستند ولی در خارج و مصداقاََ و به حمل شایع صناعی نفس و عین هم می باشند .)
توضیح متن :
مرحوم آیت الله مُلاّمحمدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی کتاب ارزشمند کفایةُ الأصول خود را بر اساس یک مقدمه (که مشتمل بر سیزده امر است) و مقاصد اصلی هشتگانه و یک خاتمه (یعنی مبحث اجتهاد وتقلید) تنظیم و مرتب نموده است .
در مقدمه کتاب به سیزده امر پرداخته است که یکی از آن ها در باره موضوع علم اصول است و قبل از بررسی موضوع علم اصول ، به موضوع مطلق علم اعم از علم اصول و غیره (به عنوان یکی از عناوین رؤوس ثمانیه) اشاره نموده است . قُدَماء از منطقیین در اوائل کتابشان جهت استفاده بهتر طالبینِ علم( اعمّ از معلِّمین و متعلِّمین) هشت چیز را به عنوان رؤوس ثمانیه یا مبادی هشتگانه ذکر می کردند که عبارتند از :
1- تعریف علم
2-موضوع علم
3-فائده علم
4-مؤلِّف علم
5- ابواب و مباحث علم(عناوین یا فهرستی از ابواب و فصول علم)
6- مرتبه علم یعنی مقام و مرتبه آن علم نسبت به علوم دیگر
7-غرض و غایت علم یعنی مقصود و هدف از تحصیل آن علم چیست؟ البته فایده علم مترتب بر غرض آن است مثلا غرض از تحصیل علم منطق تمییز بین حق و باطل است و فایده آن مصونیت از خطا در فکر و اندیشه است ...
8-اَنحاء تعلیمیه یا شیوه ها و روش های تعلیم و آموزش (مِتُدُلُوژی یا روش شناسیMethodology ) . اَنحاء تعلیمیّه عبارتند از تقسیم و تحلیل و تحدید و برهان . [علامه شهید مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران بخش فلسفه و حکمت (طبقه سوم از فلاسفه) ص 540 می فرماید : مبتکر اَنحاء تعلیمیه معلِّم ثانی یعنی جناب ابونصر محمدبن محمد فارابی بوده است. ]
چون این امور هشتگانه اجمالا و سربسته به اصل و ریشه و رأسِ مقاصد و مطالبِ اصلی کتاب و علم موردنظر اشاره دارند لذا آن ها را رؤوس ثمانیه می گویند
در کتابِ «أَلحاشِیَة عَلی تهذیبِ المَنطِق» چاپِ انتشارات جامعه مدرسین که همراه با حواشی میرزا محمد علی تبریزی است در ص 119 در باره وجه تسمیه «رُؤوس ثمانیه» چنین آورده است :
قَولُ المُصَنِّفِ : وَ کانَ القُدَماءُ ما یُسَمُّونَهُ الرُّؤُسَ الثَّمانِیَّةَ : اَقُولُ : اَمّا تَسمِیَتُهُم بِالثَّمانِیَّةِ فَظاهِرُُ وَ اَمّا بِالرُّؤُسِ فَلِأَنَّها لَمّا کانَت مُشعِرَةََ بِالمَقاصِدِ المَذکُورَةِ فِی العِلمِ عَلی سَبیلِ الأِجمالِ ، کانَت کَأَنَّها رُؤُسُها وَ اُصولُها .
مرحوم میرزا محمد علی تبریزی صاحب حواشی بر حاشیه ملّا عبدالله می گوید : در باره قول مصنِّف (یعنی ملّا سعد تفتازانی) که در متن کتاب گفته است :وَ کانَ القُدَماءُ ما یُسَمُّونَهُ الرُّؤُسَ الثَّمانِیَّةَ : یعنی قُدماءِ از منطقیین ذکر می کنند آنچه را که نامگذاری می نمایند به رُؤوس ثمانیه ، چنین می گویم : اما نامگذاری رُؤوس ثمانیه (اصول هشتگانه) به ثمانیه روشن و واضح است چون هشت تا است . و اما نامگذاریش به رُؤوس به این جهت است که هنگامی که این رُؤوس (اصول هشتگانه) به نحو اجمال و سربسته به مقاصد و مقصد های علمِ موردِ نظر ، اِشعار و اشاره دارد گویا به منزله رُؤوس و ریشه ها و اصول آن مقاصد محسوب می شود .
مرحوم آخوند خراسانی از میان رؤوس ثمانیه به دو مورد از آن ها در آغازین کتاب خود اشاره نموده است که یکی از آن ها تعریف علم و دیگری موضوع علم است . نخست به موضوع مطلقِ علم می پردازد و می فرماید :
موضوع هر علمی آن چیزی است که در آن علم از حالات و اوصاف و عوارض ذاتیه آن موضوع بحث می شود . مثلا در علم نحو از عوارض و احوالات کلمه و کلام (مثل اَلفاعِلُ مَرفُوعُُ - اَلمُبتَدا مَرفُوعُُ - اَلخَبرُ مَرفُوعُُ - اَلمُضافُ اِلَیهِ مَجرُورُُ - اَلمَفعُولُ مَنصُوبُُ...) بحث می شود پس موضوعِ علمِ نحو کلمه و کلام است و حالات و احوالاتی مانند مرفوعیّت و منصوبیّت و مجروریّت و .... حَولِ مِحورِ «کلمه و کلام» مطرح می گردد. و اینها از عَوارضِ ذاتی کلمه و کلام محسوب می شوند .
سؤال : مراد از عَوارِض ذاتیه چیست ؟
پاسخ : در پاسخ به این پرسش می گوییم که در مبحث کلّیات خمس در منطق یک ذاتی داریم و یک عَرَضی . در کتاب اَلمَنطِق از مرحوم آیت الله شیخ محمد رضا مظفر ص 90 در باره ذاتی چنین آمده است : هُوَ المَحمُولُ الَّذی تَتَقَوَّمُ ذاتُ المَوضُوعِ بِهِ غَیرُ خارِجِِ عَنها ... یعنی ذاتی آن محمولی است که ذات و حقیقت موضوع مُتقوِّم به آن می باشد و داخل در ذات موضوع و جزیی از آن است و به عبارت دیگر قوام موضوع وابسته و متوقف برآن است و ماهیت و حقیقت موضوع تحقق پیدا نمی کند مگر بواسطه آن . مثل اَلأِنسانُ حَیوانُُ - اَلأِنسانُ ناطِقُُ که در این دو قضیه کلمه انسان که نوع است ، موضوع واقع شده و کلمه حیوان و ناطق که جنس و فصل هستند هریک جزیی از ذاتیات انسان را تشکیل می دهند و به عنوان ذاتی بر او حمل می شوند
و در باره عَرَضی چنین ذکر شده است : هُوَ المَحمُولُ الخارِجُ عَن ذاتِ المَوضُوعِ ... یعنی عَرَضی آن محمولی است که خارج از ذات و حقیقتِ موضوع می باشد و بر آن حمل می گردد مثل اَلأنسانُ کاتِبُُ که کلمه کاتب و کتابت خارج از ذاتِ انسان است (جزیی از ذات نیست ) و بر آن حمل شده است . حال که مراد از ذاتی و عَرَضی در کلیات خمس را دانستیم بر می گردیم به عنوانِ «عوارض ذاتیه» که مرحوم آخوند خراسانی در متن کتابش به آن اشاره کرده است .کلمه اَعراض جمع عَرَض و کلمه عوارض جمع عارض است و مراد از عارِض و عَرَض در اینجا (که از آن عَرضَی اراده می شود) در مقابل ذاتی باب کلیات خمس است . یعنی چیزی است که خارج از ذاتِ موضوع و معروض است و بر آن عارض و حمل می شود . مشهور از منطقیین(علماء منطق) عَرَض را 9 قسم کرده اند که سه قسم آن را به اتفاق ، عرض ذاتی نام نهادند و سه قسم دیگر را به اتفاق ، عرض غریب می گویند و یک مورد هم مورد اختلاف است که آیا عرض ذاتی است یا عرض غریب و دو مورد هم وضعیت روشنی ندارد و مسکوت گذاشته شده و مورد عنایت و توجه منطقیین واقع نشده و محل بحث قرار نگرفته است که آیا عرض ذاتی است یا عرض غریب؟ و می توان در ردیف عَرض غریب محسوب نمود .
[ علامه شهید مرتضی مطهری در کتاب شرح مبسوط منظومه جلد دوم ص153 در باره عَرَض چنین می گوید : ... در گذشته گفتیم که کلمه عَرَض را یک وقت در باب مَقولات عَشر بکار می برند . اگر در باب مقولات بکار برند در مقابل جوهرِِ مصطلح قرار می گیرد که شامل کیف و کم و ... یعنی آن نُه مقوله معروف می شود . قهرا وقتی جوهر بگوییم آن یک مقوله ای می شود که در مقابل اَعراض است . جوهر و عَرَض به این معنی که در مقولات عشر ذکر می گردند از امور نسبی نیستند یعنی اینطور نیست که این شئ نسبت به یک شئ ، جوهر باشد و نسبت به شئ دیگر عَرَض . آنچه که عَرَض است ، عَرَض است و آنچه که جوهر است ، جوهر است ولی یک وقت هست که ما می گوییم عَرَض و مقصودمان این است که چیزی با مقایسه با چیز دیگر ذاتی آن نیست که اصطلاح بهتر این است که بگوییم عَرَضی یعنی این شئ را وقتی با شئ دیگر مقایسه بکنید ذاتی آن نیست بلکه عَرَضی است ولی ممکن است با مقایسه با شئ دیگر ذاتی آن باشد یعنی یک امر مقایسه ای و نسبی است مثلا ناطق ذاتی انسان است ولی ذاتی حیوان نیست بلکه عَزَضی حیوان است . (ناطق) ذاتی انسان است چون جزءِ انسان است ولی ذاتی حیوان نیست چون جزءِ حیوان نیست . و نیز علامه شهید مرتضی مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی ص 31و32 در باره عوارض ذاتیه چنین می گوید : ... عبارتی که از منطقیین و فلاسفه در تعریف موضوعِ علم بکار برده اند این است :مَوضُوعُ کُلِّ عِلمِِ هُوَ ما یُبحَثُ فِیهِ عَن عَوارِضِهِ الذّاتِیَّة ... این دانشمندان بجای اینکه بگویند موضوعِ هر علمی عبارت است از آن چیزی که آن علم از احوال و خواص و آثار او بحث می کند بجای احوال و آثار ، کلمه قلمبه «عوارض ذاتیه» را بکار برده اند . چرا ؟ بی جهت ؟! نه ، بی جهت نیست . آنها دیده اند که احوال و آثاری که به یک چیز نسبت داده می شود بر دوقسم است . گاهی واقعا مربوط به خود اوست (مثل اَلأِنسانُ مُتَعَجِّبُُ) و گاهی مربوط به او نیست بلکه مربوط به چیزی است که با او یگانگی (و اتحاد) دارد مثلا می خواهیم در احوال انسان بحث کنیم ، خواه و ناخواه از آن جهت که انسان ، حیوان هم هست و با حیوان یگانگی دارد ، خواص حیوان هم در او جمع است ( مثل اَلأِنسانُ مُتَحَرِّکُُ لِأَنَّهُ حَیوانُُ که در این مثال تحرُّک و حرکت و مُتَحَرِّکُُ از خواص حیوان است که به انسان حمل شده است. حیوان با انسان مرتبط است زیرا که حیوان جرءِ ذاتی انسان می باشد و حرکت و تحرُّک بواسطه حیوان به انسان عارض و حمل شده است لذا مُتحرِّک بودن عَرَض غریب برای انسان محسوب می گردد ) از این رو کلمه عَرَض ذاتی را بکار برده اند و آن کلمه را با تعریفی مخصوص مشخص کرده اند که این اشتباه از بین برود و به اصطلاح عوارض غریبه خارج شود . ]
ما در اینجا تمام اقسام 9 گانه عرض(اعم از ذاتی و غریب) را بر طبق گفته منطقیین با ذکر مثال بیان می کنیم و بعد نظر مرحوم آخوند خراسانی را ذکر می کنیم که آیا ایشان در تعریفی که برای موضوع علم آورده (اِنَّ مَوضُوعَ کُلِّ عِلمِِ و هو الَّذی یُبحَثُ فیه عن عَوارضِهِ الذّاتیة : ای بلاواسطةِِ فی العُروضِ... ) موافق با نظر منطقی ها می باشد یا نه ؟
اقسام نُه گانه عَرَض : این اقسام نه گانه به سه صورت قابل تصویر است :
صورت اول : چیزی(عَرَضی) که عارض بر شئ(معروض) می گردد بدون واسطه که سه قسم است :
1-نسبت بین عارض و معروض تساوی است مثل اَلأِنسانُ مُتَعَجِّبُُ . در کتاب مُنتَهَی الدِّرایَة ج 1 ص 16 آمده است که گفته شده وصف تَعَجُّب( مُتَعَجِّبُُ) بدون واسطه بر انسان عارض می شود ( این مورد طبق نظر منطقیین و مرحوم آخوند خراسانی عرض ذاتی است )
2- عارض اعمّ از معروض است مثل اَلنّاطِقُ حَیوانُُ - اَلأَربَعَةُ زَوجُُ . در این مثال ها کلمه حَیوانُُ اعم از اَلنّاطِقُ است و برآن عارض و حمل شده است ( حیوانیت جزء ناطق نیست بلکه جزء انسان است) و کلمه زَوجُُ اعمّ ازاَلأَربَعَةُ می باشد و بر آن حمل و عازض شده است ( عرض غریب + این مورد مسکوت گذاشته شده و مورد توجه منطقیین واقع نشده و مورد بحث قرار نگرفته است که آیا عرض ذاتی است یا عرض غریب؟)
3- عارض اخصّ از معروض است مثل اَلحَیوانُ ناطِقُُ . در این مثال کلمه ناطِقُُ اخصّ از اَلحَیوانُ می باشد و بر آن عارض شده است ( ناطقیت جزء حیوان نیست بلکه جزء انسان است. ( عرض غریب + این مورد مسکوت گذاشته شده و مورد توجه منطقیین واقع نشده و مورد بحث قرار نگرفته است که آیا عرض ذاتی است یا عرض غریب؟)
تذکر : در مثال های بالا خودِ ذاتِ معروض(اَلأِنسانُ - اَلنّاطِقُ - اَلأَربَعَةُ - اَلحَیوانُ ) اقتضاء آن عوارض (مُتَعَجِّبُُ - حَیوانُُ - زَوجُُ - ناطِقُُ ) را دارد نه چیز دیگری . واسطه ای در این حمل ها و اتصاف ها وجود ندارد .
صورت دوم : چیزی (عَرَضی) که عارض بر شئ(معروض) می گردد با واسطه داخلیه( یعنی از اجزاء داخلی موضوع و معروض است) که دوقسم است :
1- عارض برشئ (معروض)می شود با واسطه داخلیه اعمّ که جنس باشد مثل اَلأِنسانُ مُتَحَرِّکُُ بِالأِرادَةِ لِأَنَّهُ حَیوانُُ . در این مثال کلمه «حَیوانُُ» که جنس می باشد واسطه داخلیه اعمّ است برای عُروض و حملِ «مُتَحَرِّکُُ بِالأِرادَةِ» بر اَلأِنسانُ . کلمه انسان از نظر منطقی ، نوع است و نوع از دوجزء داخلی تشکیل شده که عبارتند از جنس وفصل . (مورد اختلاف است به این معنی که قُدَماء و متقدّمین آن را از اَعراض غریبه و مُتأخرین آن را از عوارض ذاتیه شمرده اند ) + این مورد از نظر مرحوم آخوند خراسانی عرض ذاتی است
2- عارض بر شئ (معروض)می گردد با واسطه داخلیه ای که با معروض نسبت تساوی دارد مثل اَلأِنسانُ مُتَکَلِّمُُ لِأَنَّهُ ناطِقُُ . در این مثال کلمه «ناطِقُُ» که فصل می باشد واسطه داخلیه مساوی است برای عُروض و حملِ«مُتَکَلِّمُُ» بر اَلأِنسانُ . ( این مورد طبق نظر منطقیین و مرحوم آخوند خراسانی عرض ذاتی است )
تذکر : چیزی که جزئیت دارد و جزئی از حقیقت و ذات شئ را تشکیل می دهد یا جنس است و یا فصل (مثل انسان که از نظر منطقی به آن نوع گفته می شود و با تحلیل ذهنی و عقلی متشکل از دوجزء یعنی جنس و فصل می باشد ) . اگر جنس باشد اعمّ از موضوع(معروض) خواهد بود و اگر فصل باشد ، نسبت تساوی با موضوع(معروض) خواهد داشت و فرض سومی قابل تصور نیست که که اخصّ از ذاتِ موضوع و معروض باشد زیرا که جزء مُقوِّمِ ذاتِ موضوع ، یا جنس است که اعمّ است و یا فصل است که نسبت تساوی با ذاتِ موضوع دارد و شئ ثالثی در کار نیست که اخصّ از موضوع باشد
صورت سوم : چیزی (عَرَضی) که عارض بر شئ(معروض) می گردد با واسطه خارجیه(یعنی خارج از ذاتِ موضوع و معروض) که چهار قسم است : ... .... .... .... .... .... .... .... ....
... توضیحات ادامه دارد ...... .... + کلیک کنید
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (عَلَیهِ السَّلامُ )
#سلام بر حسین بن علی (عَلَیهِما السَّلامُ ) که حیات و دوام و پویایی دین #محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به قیام و عاشورای سیدالشهداء (عَلَیهِ السَّلامُ ) گره خورده است
سلام بر حسین بن علی (عَلَیهِما السَّلامُ ) و پیروان راستین او و سلام بر پیروان و #پاسداران راه #حق و #حقیقت. سلام بر حافظان و نگهبانان #ارزش های مقدس ...
حسین بن علی (عَلَیهِما السَّلامُ ) مصباح هدایت و سفینه نجات بشریت و سرور آزادگان عالم است .ما درس حریت و آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی و سعادت و ایستادگی و مقابله در برابر #طاغوتیان و #مستکبران و #استعمارگران و #غارتگران و #چپاولگران و #دفاع از حریم دین و قرآن و نبوت و ولایت را از قیام وکربلای حسین بن علی(عَلَیهِما السَّلامُ ) آموخته ایم و هیچگاه سر سازش با ستمگران و مستکبران و سازشکاران و خیانت پیشگان و فتنه گران و #اصحاب_خدعه و نیرنگ نداریم و نخواهیم داشت .
پیش دشمن نمی شود تسلیم
هرکه دارد به دل ولای حسین .
.
#سید_اصغر_سعادت_میر_قدیم_لاهیجی.
.
#اول_محرم_الحرام1438 ه.ق
# 31شهریور 1396 ه.ش
#ماه_محرم
#امام_حسین_ (عَلَیهِ السَّلامُ )
#سید_الشهداء_ (عَلَیهِ السَّلامُ )
#کربلا
#قیام
#عاشوراء
#حریت
#عزت
#آزادگی
#استقلال
#دین
#قرآن
#ارزشها
#دلدادگی
#عشق
#عزاداری
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ
سؤال :
طبق قاعده فلسفی که می گویند : مُعطِی شئ فاقد شئ نمی باشد و یا فاقد شئ نمی تواند مُعطِی شئ باشد (ذات نایافته از هستی بخش_ کی تواند که شود هستی بخش) پس هر علتی هرآنچه را که به معلول می دهد باید واجد آن باشد پس مَعاذَ الله خداوند که جسم و ماده و مانند آن را خلق کرده و نواقص و شروری که در عالم است باید دارنده آن ها باشد در حالی که خداوند سبحان از جسم و ماده بودن و... پاک و مُبرّا است.
واما پاسخ:
هر کمالی که در عالم آفرینش است همه آن ها به نحو اَتَمّ و اَکمل در خداوند مُتعال که خالق است وجود دارد و هر نقص و شری که وجود دارد ساحت قدس خداوند از آن مبرا و پاک است
در باره اینکه آیا شرِّ مطلق ومحض وجود دارد یا نه در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی ) ثابت شده است که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد و گفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد و لباس وجود پیدا نمی کند . و اما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ و اعتبار می گردد در عالَم هستی به نحو مقید وجود دارد و وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی ( سلامتی امرِ وجودی است ) یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیواناتِ درنده مثل گرگ وشیر و ببر ، نسبت به ما شرّ است ولی همین ویژگی ها و خصوصیات و صفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات و زندگی آنها می باشد. پس شرّ و شُروری که در عالَم است با سنجش و مقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ و بدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجودِ مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید).
جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد مَمات
شر و شرور و نقایص که عدم ملکه و به عبارتی عدمِ مُضاف هستند از امور انتزاعی و اعتباری می باشند( البته برخی از صاحب نظران قایلند که امور انتزاعی با اعتباری فرق دارند و خود اعتباریات نیز مختلفند ... ) و به طور کلی ، هر نقص و شری به یک امر وجودی بر می گردد. مثلا ظلم و جور و کوری و زهر مار و عقرب که یک نقص و یا شر است به یک امر وجودی بر می گردد. ظلم در جایی است که عدالت نباشد( عقل ما از عدم ملکه عدالت ، ظلم را انتزاع می کند) و عدالت یک امر وجودی است نه عدمی . کوری در جایی است که بینایی نباشد و بینایی یک امر وجودی است .... پس همه شرور و نقایص که در عالم می بینیم ، عدمِ ملکه هستند نه عدمِ محض .
در فلسفه بر اساس مبنای حکمت متعالی صدرایی اصل و اساس با وجود است که قایلین آن را اَصالةُ الوُجودی می گویند و ماهیت و ماهیات امور طُفَیلی هستند و اصالتی ندارد و ماهیاتِ صِرفه (نه ماهیات موجوده) در ردیف عدم ملکه و عدمِ مضاف محسوب می شوند.... (دقت شود)
و به عبارت دیگر تا وجودی نباشد ، ماهیات هیچگونه اثری نخواهد داشت و تنها خاصیتی که می توان عقلا برای ماهیت و ماهیات در نظر گرفت همان تَعَیُّن و حد داشتن است و حد و تعین هر چیزی نشانه نقص آن شی است و خداوند سبحان از هر حد و تعینی که دال بر نقص است مبرا می باشد. پس آنچه که منشا اثر است ، وجود است نه ماهیت و در جای خود ذکر شده که : اَلماهِیَّةُ مِن حَیثُ هِیَ هِیِ لَیسَت إِلّا هِیِ.
و اما وجود ، همه آثار به آن برمی گردد و هر چیزی که منشا اثر و آثار است به یُمن و برکت وجود است و حکیم ملاصدرا عِلم را نیز از مقوله وجود می داند نه کیف قایم به نفس.
وقتی دانستیم که همه آثار و کمالات به وجود بر میگردد نه به ماهیت پس هر کمالی که در عالم آفرینش است از خداست و خداوند همه آن ها را به نحو اَتَمّ و اَکمل دارا می باشد و از هر چه که دال بر حد و تَعَیُّن و نقص و شر است منزه و پاک و مبرا است . اینکه گفته می شود فاقد شئ مُعطِی شئ نمی شود یا مُعطی شئ فاقد شئ نمی شود(مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ) به عنوان یک قاعده فلسفی در همه جا ساری و جاری است (این قاعده در مبحث علییت و معلولیت و جاهای دیگر مطرح شده است) و خداوند هم هر کمالی که در عالم آفرینش است ( و هر کمال هم به وجود بر می گردد نه ماهیت) به نحو اَکمل و اَتَمّ همه آن ها را واجد می باشد و جسمیت و شجریت و بقریت و ماده بودن و مانند آن ها از ماهیات و امور اعتباری یا انتزاعی است که به عدم ملکه بر می گردد و تَعَیُّن و حدِّ موجود را نشان می دهد و خداوند واجد آثار و کمالات وجودی است نه واجد آثار ماهیت که دال بر عدم و نقص و محدود بودن و مانند آن است . به عبارت دیگر خداوند ایجاد وجود و اعطاء وجود می کند نه ایجاد ماهیت و ماهیات ، مخلوقات الهی نیستند بلکه ماهیات مُنتَزَعاتِ عقلی هستند و عقل این قدرت را دارد که از هر موجودی ماهیت انتزاع نماید . صَدرُالمُتألِّهین در تبیین قاعده بَسیطُ الحَقیقَةِ کُلُّ الأَشیاءِ از قاعده مُعطِی الشَّئِ لایَکُونُ فاقِداََ لَهُ استفاده کرده و نتیجه گرفته که چون مطلق یعنی خداوند ، مبدأ هرگونه فضیلت و کمالی است که در موجوداتِ مُقیّده وجود دارد پس خود مطلق یعنی خداوند به داشتن همه فضایل و کمالات وجودی سزاوارتر است . با توجه و دقت در مطالبی که عرضه داشتم پاسخ سؤالی که در بالا طرح شد روشن می شود
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
27 شهریور 1396 ه.ش
برابربا 27 ذیدالحجه 1438 ه.ق
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
# شهادت مظلومانه شهید محسن حُجَجی نجف آبادی را به همه آزایخواهان و مُحبّان و عاشقان اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) و به ملت شریف و شهید پرور ایران و به پدر ومادر و اقوام و خانواده محترم و مُکرّمش و نیز به مردمان دیارش تسلیت عرض می نمایم. شهادت ، آرزوی نیک سیرتانی است که سَیر در سیره سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (عَلَیهِِ السَّلامُ) دارند .
#سلام بر همه شهدای راه حق
#سلام بر ملت شهید پرور ایران
#سلام بر مردم شهید پرور اصفهان
#سلام بر مردمان شریف نجف آباد اصفهان
#سلام بر شهید محسن حُجَجی
#سلام بر اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان این شهید عزیز
#سلام بر خانواده بزرگوار شهید مُحسن حُجَجی
#سلام بر پدر و مادر عزیزش
#سلام بر همسر و فرزند سرافرازش
# شهید محسن حُجَجی در دل های جوانانِ غَیور ایران زمین و آزادیخواهان جا دارد
#همه جای ایران ، محسن حُجَجی است
#ایران ، پر از محسن حُجَجی است .
#او زنده است
#او زنده تر خواهد شد
# داعشیانِ گرگ صفت و کوردل و کج اندیش با جدا کردن سر این شهید عزیز گمان کردند که او را از بین بردند ولی نفهمیدند و نمی فهمند که محسن حُجَجی زنده تر شد و شهادتش ، #کربلای حسینی را در ذهن ها و خاطره ها ترسیم و تجدید نمود
.
#از شهید محسن حُجَجی بوی خوش کربلا می آید .
.
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
.
. (# آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی )
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** میلادبانوی کرامت مبارک باد
خجسته میلاد بانوی کرامت حضرت معصومه (سَلامُ اللهِ عَلَیها) را به همه محبان و عاشقان اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) تبریک و تهنیت عرض می کنم. بانویی که شرافت قم و حوزه علمیه قم به یُمن وجودش است . بانویی که همه علماء و بزرگان در برابر عظمت و بزرگیش سر تعظیم فرود آورده و می آورند و از فیض وجودش بهره ها برده اند و می برند . از علامه شهید مطهری پرسیدند که: دلیلِ این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی( ره) برای چیست و چرا هر وقت اسم او را می آورید، می گویید: رُوحِی فِداهُ (جانم فدایش باد) ؟ شهید مطهری در پاسخ فرمود: من فیلسوف و عارف، بسیار دیده ام و احترام من به ایشان به خاطر فیلسوف بودن ایشان نیست، بلکه از این جهت است که او عاشق و دل باخته اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) است. علامه طباطبایی در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه (عَلَیها السَّلامُ) افطار می کرد، ابتدا پیاده به حرم مطهر، مشرّف می شد، ضریح مقدس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا میل می کرد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است . ملا صدرای شیرازی نیز که در کَهَک قم اقامت داشت هنگامی که برخی مطالب علمی در باب فلسفه و حکمت و معارف الهی برایش دشوار می آمد و به اصطلاح مشکل علمی داشت از کَهَک قم به زیارت حضرت معصومه (سَلامُ اللهِ عَلَیها) مشرّف می شد و با توسل به او مشکل علمیش را حل می کرد.... در اینجا مناسب می دانم که شعر معروفی از حضرت آیت الله وحید خراسانی در وصف بانوی کرامت حضرت معصومه (سَلامُ اللهِ عَلَیها) را ذکر نمایم تا همه از آن بهره مند گردیم . امید است که مشمول لطف و عنایت خاصه آن حضرت قرار گیریم .
ای دختر عقل و خواهر دیـــن
وى گوهر درج عز و تمکین
عصمت شده پاى بند مویــــت
اى علم و عمل مقیم کویت
اى میوه شاخسار توحیـــــد
همشیره ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیــــــــت
فرخنده نگیــــن خاتمیت
شیطان بخطاب (قم) براندنـد
پس تخت ترا بقم نشاندنـد
کاین خانه بهشت وجاى حواست
ناموس خداى جایش اینجاست
اندر حرم تو عقل مات است
زین خاک که چشمه حیات است
جسمى که دراین زمین نهان است
جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بود از قم و خراسان
ایران شده نور بخش ارواح
مشکات صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دلا چه پرسى
حق داند و وصف عرش و کرسى
هر کس به درت به یک امیدى است
محتاج تر از همه(وحیدى)است
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خداوند زیبا و زیبایی آفرین
با یه نگاهی به اطراف و نظری به دشت و دَمَن و کوه و صحراء و دریا به راحتی می تونی خدا و زیبایی های او رو ببینی . خدا دور نیست همین نزدیکی است. به آفریده های زیبای خدا نگاه کن. به طوطی و طاووس و کبک و بلبل و قمری و ... به انواع و اقسام پرنده های شگفت انگیز با آواز های دل انگیزشون نگاه کن . به کوه های سرسبز ، به درختان با برگ ها و میوه های گوناگونِ خوش طعم و آبشارها و رودخانه های فَرَحناک و فَرَح زا ... به دریا ها و آنچه که در آن ها است از ماهی های کوچک و رنگارنگ گرفته تا ماهی ها و موجودات عظیمُ الجُثّه و حیرت انگیز نظر انداز ... همه شون با زبان خودشون تو رو به سوی معرفت خدا می خوانند و به بفرمایش سعدی عَلَیهِ الرَّحمَه :
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
و نیز گوید :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
و شاعر نَغز گوی دیگر یعنی آسف اصفهانی و یا احتمالا ناصر خسرو گوید :
هرگیاهی که از زمین روید
وَحدَهُ لاشَریکَ لَه گوید
آری
عالَم و پدیده های آن فلشی به سمت خداست. یعنی خدا را به تو نشان می دهند به خودت نگاه کن که اشرف مخلوقاتی و هر آنچه که در عالَم بیرون می بینی نمونه ای از آن در تو گنجانیده شده است . خود را دست کم نگیر . تو یکی از پیچیده ترین مخلوقات عالم می باشی . حضرت مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در شعری که منسوب به اوست میفرماید:
اَتزعَمُ اَنَّـکَ جِـرمٌ صَغِیرٌ
وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَرُ
َ
آیا گمان میکنى که تو موجود کوچکى هستى در حالىکه دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!
و دکتر الکسیس کارل کتابی در باره انسان نوشته و نامش را گذاشته : ( انسان موجود ناشناخته)
و پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) فرمود :
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.(بحارالانوار ج 2 باب 9 ص 32 )
آنکس که خود را شناخت خدایش را شناخت
در پایان شعر معروف و زیبای شاعر بلند آوازه سعدی شیرین سخن را تقدیم می دارم که ما را به تفکر و معرفت دعوت می کند.
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار .
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
حدیث عشق و ایمان است قرآن
صفا بخش دل و جان است قرآن
گلی از گلشن فیض الهی
نه تنها گل ، گلستان است قرآن
حیات جوامع بشری به برنامه ها و تعالیم حیاتبخش ثَقَلَین یعنی قرآن و عترت است و اگر حقِّ ثَقَلَین رعایت می شد زندگی بشر به سوی نورانیت و سعادت و صفا و آرامش و خیر و نیکی و فلاح و رشد و کمال و تعبُّد و توحید و ... متحوِّل می شد ولی نیت پلید و دست خیانت و قدرتِ ظالمانه حاکمانِ جَور و ستم در صدر اسلام و بعد از آن ، سببِ محرومیت جوامع بشری از فیوضات و انوار ثَقَلَین گشته و این حِرمان همچنان ادامه دارد تا روزی که حضرتِ حجّت ثانی عشر مهدی موعود (عَجَّلَ اللهُ تَعالَی فَرَجَهُ الشَّریفَ) ظهور فرماید . پیامبر گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) پیوسته مردم را به قرآن و عترت سفارش می فرمود و حدیثِ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ در منابع معتبر اهل سنت و شیعه ذکر شده است و متاسفانه امت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) به این حدیث عمل نکردند و هر خسارتی که به جهان اسلام و بشریت وارد شد و می شود به جهت پشت کردن و بی توجهی به این سفارش پیغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) است . رنج و آلام و ظلم و فساد و بیدادگری و حق کُشی و جنایت و قتل وخونریزی و غارت که در جهانِ امروز می گذرد حاصل دوری از فرامین انبیاء (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) و جدایی از قرآن و عترت است . درمان و اصلاحِ بشریت دراین نسخه جاویدِ الهی و آسمانی است . قرآنِ کریم ، فیضِ نقد و آماده از جانبِ پروردگارِ عالَم است و عَلَی الدَّوام و پیوسته باید در محضر قرآن کریم بود و با آن اُنس و اتصال داشت و از زُلالِ آیات حیاتبخش و صفابخشش بهره مند شد . محرومیت از این فیضِ بیکران موجب خسران و زیان در دنیا و آخرت است . امید است که شکرگزار این هدیه الهی و آسمانی و امانتِ حضرت نَبَوی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) باشیم و در همه ایام جان و دل خود را به آیات نورانیش صفا و جلاء ببخشیم . در روایتی از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) آمده است که فرمود : مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ . هر جوان مؤمنى که در جوانى قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش مى آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود. (کافى- ج 2، ص 603 - اصول کافی، ج 4، ص 405، «کتاب فضل القرآن»، «باب فضل حامل القرآن»، حدیث 4 و 8)
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
بیستم تیر 1396 ه.ش
شانزدهم شوّال المکرّم 1438 ه.ق
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.