***نسیم معرفت***
به نام خدا
* غدیر روز تجلی امامت و ولایت
غدیر روز تجلی امامت و ولایت آیت کبری حضرت علی مرتضی ( سلامُ اللهِ عَلَیهِ) است ، امامتی که طبق صریح آیه 67 از سوره مایده موجب اکمال دین می باشد و اگر پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آن را ابلاغ نمی نمود تمام رسالتش از بین می رفت. خداوند در آیه 67 سوره مایده چنین می فرماید :
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین . یعنی : اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، بطور کامل برای مردم ابلاغ کن و برسان و اگر انجام ندهی ، رسالت الهی را (که به دوش داشتی) انجام نداده اى؛ خداوند تو را از [خطرات احتمالىِ] مردم، نگاه مى دارد؛ و خداوند، جمعیت کافرانِ [لجوج] را هدایت نمى کند).
توجه شود که در جمله (... إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ....) ضمیر «رِسَالَتَهُ» به الله برمی گردد نه به تبلیغ امامت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) . یعنی اگر تبلیغ امامت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) نکنی و امامت او را اعلام نکنی همه رسالت الهی تو در طول 23 سال از بین می رود و گویا رسالتی انجام ندادی (دقت بفرمایید)
این آیه شریفه دارای نکات ومطالب بسیاری است که براهل تحقیق پوشیده نیست و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه می فرماید : ( اِمعان نظر و دقت در این آیه ، شگفتی و اعجاب انسان را در پی دارد .)
به نظر بنده هیچ آیه ای در قرآن کریم به اندازه این آیه برای پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مسولیت آفرین و سنگین نبوده زیرا که ابلاغ امامت و ولایت مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) (و به دنبال آن ، انتقال امامت به سایر ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) مواجه با خطرات و حساسیت های زیادی بوده و پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به همه مسایل توجه داشت و برای آینده امت خود بیمناک بود ولی خداوند به او اطمینان داد که : وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ... یعنی خداوند ترا از خطرات احتمالی این ابلاغ مهم وباعظمت حفظ می کند.
پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با دلگرمی از حمایت ها و نصرت های الهی این ابلاغ آسمانی ( تعیین امامت و ولایت ) را در اواخر عمرش در سال دهم از هجرت در آخرین حج خود که معروف به (حَجّةُالوِداع) بود به زیباترین وجه در سرزمین غدیر خم انجام داد. برخی می گویند که در آن منطقه مسجدی بود به نام غدیر که چون تعیین امامت مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) در آنجا انجام گرفت معروف به غدیر خم شد .
حدیث و ماجرای غدیر خم از متواترات است و هیچ جای شک وشبه ای در آن نیست و علامه شیخ عبدالحسین امینی در کتاب بسیار ارزشمندش یعنی « اَلغَدیر» آن چنان به بررسی غدیر و حدیث غدیر پرداخت که زبان همه مخالفین را با حجت های آشکار خود قطع کرده است . در غدیر خُمّ بنابر نقلی بیش از صد وبیست هزار نفر حضور داشتند و پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به بهترین وجه ممکن ولایت و امامت علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) را برای آن جمعیت عظیم در آن منطقه بسیار گرم و سوزان معرفی فرمود .لحن و ترکیب آیه 67 و آیه 3 از سوره مایده و ترکیب جمعیت و زمانِ خاصِّ ابلاغِ امامت که بعد از آخرین حج پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ( یعنی حَجّةُالوِداع ) و در اواخر عمر شریفش بوده و همچنین نوع خطابه آن حضرت و عباراتی که مطرح فرموده برای هرکسی که تا حدودی فهم و ادراک داشته باشد روشن وآشکار خواهد شد که هدف پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در روز غدیر خُمّ اظهار ولایت و امامت علی بن ابیطالب (عَلَیهِِمَا السَّلامُ ) بوده نه صِرفاََ اظهار و اعلان دوستی . متاسفانه برخی از علماء اهل سنت در تفسیر کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مغرضانه دچار خطا و انحراف فاحش شدند و کلمه مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را به معنای دوستی گرفته اند تا انحراف در امت پیغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ایجاد کنند و مردم را از مسیر وخط امامت خارج کنند . یکی از فرازهای نورانی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خطابه غدیر چنین است که فرمود : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ .
کلمه مولا ، معنای واقعی آن سرپرستی و ولایت و حاکمیت و امامت و رهبری می باشد و در جای خود این مطلب ثابت و مسلم است ولی عده ای که مصداق آیه 18 از سوره بقره هستند(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ) کلمه مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را مغرضانه با هدف انحراف در امت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) و دور کردن مردم از مسیر وخط امامت و ولایت ، به معنای دوستی معنی وتفسیر می کنند!!!؟
امامت همانند قلب که مرکز بدن است ، محور همه امور تشریعی و تکوینی است و کسی که امامت را درک نکند از مرتبه انسانیت خارج است....
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** هرکسی و قومی مسؤل عواقب اعمالِ بدخود است
وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ و یَعْفوا عَنْ کثیرٍ.
هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید ، و خداوند بسیاری از معاصی و گناهان و لغزش ها را نیز عفو می کند! و عقابی نمی نماید.
( سوره شوری، آیه30)
انسان گاهی به عِلَل مختلف از جمله جهل ونادانی و خودخواهی و ضعف ایمان و سستی اعتقاد و عُقده داشتن و نقص شخصیتی و .... دچار معاصی و گناهان و خطاها و اشتباهات و انحرافات و بی راهه رفتن ها و آلودگی به فساد و فحشاء و منکرات و... می شود و با دست خود برای خود نِقمت و بدبختی و فلاکت و گرفتاری و... درست می کند. قرآن کریم در آیه 30 از سوره شُوری می فرماید : هرمصیبت و بدبختی و گرفتاری و ...که به شما می رسد (نوعا) از ناحیه اعمال زشت خودتان (که با اختیار و اراده همراه است) می باشد و کسی نمی تواند از خود سلبِ مسولییت نماید و بدبختی و بیچارگی و فلاکت و مصیبت خود را به گردن دیگران و ... بیندازد و خود را مُبرّا و بی تقصیر جلوه دهد . بیشتر نکبت ها و بلایا ومصایب آسمانی و زمینی که دامنگیر افراد و یا اقوام و ملت ها شده و یا می شود به جهت عصیان ها و طغیانگری ها و نافرمانی های آنها می باشد . چه بسیار اقوامی که به جهت اختلافات و سرپیچی و گستاخی نسبت به انبیاء (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و نافرمانی پروردگار مشمول مصیبت و بلاء و قهر و خشم و عذاب الهی شدند که سرگذشت شوم برخی ار آنها در قرآن کریم آمده است . خداوند رَئوف و رحیم و مهربان ، اصل را بر رحمت و عفو و بخشش بندگانش گذاشته است و درسوره اعراف آیه 156 چنین فرموده است : وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء یعنی رحمت واسعه من همه چیز را فراگرفته است ولی با این وجود در قبال جهالت ها و نادانی ها و گستاخی ها و نافرمانی ها و کجروی ها و انحرافات و خلافکاری های انسان ها ، بلاها و مصائبی را براساس حکمت خود مقرّر فرموده است که در واقع بازخُورد و نتیجه اعمال سوء آنها می باشد . اگر خدای ناکرده در جامعه ای ظلم و بی عدالتی و جنایت و دزدی و قتل و فساد و دشمنی و اختلاف و تفرقه و سرپیچی از بزرگان و رهبران دینی باشد چنین جامعه ممکن است در معرض خشم و غضب الهی قرار گیرد . مصائب و مشکلات و بلاها گاهی جنبه عقوبتی و کیفری و عذاب دارد مثل عذاب هایی که در قرآن کریم برای امثال قوم موسی و عاد و ثمود و سَبأ و ... ذکر شده است و در رابطه با بلاهایی که برای قوم موسی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و فرعونیان نازل شده در سوره اعراف آیه 133 چنین آمده است : فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ . « سپس ( بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم: ) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را- که نشانه هایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم ( ولی باز بیدار نشدند ، و ) تکبر ورزیدند ، و آنها جمعیّت گنهکاری بودند! » و گاهی جنبه آزمایش و امتحان می باشد و گاهی نیز برای ترفیع درجه است و گاهی برای تطهیر و پاک شدن از معاصی و گناهان است . شاعر ناموَر جلال الدین رومی چه زیبا گفت :
آدمی دارای عقل و اراده و تفکر و فکر است و وقتی در مَعرض فساد و گناه و معصیت و انحراف و .... قرار گرفت باید از عقل و اراده و قدرتِ فکر خود استفاده کند تا در دام آلودگی ها و انحرافات و فساد ها قرار نگیرد. پس قبل از اینکه عقل و اراده و فکر ما آسیب ببیند باید حواسمان باشد و متوجه خطرات و انحرافات و فساد ها و دام های خطرناک و خانمان برانداز باشیم و به قول سعدی شیرین سخن : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. متاسفانه عده ای به جهت عوامل مختلف خود را گرفتار بدبختی و شقاوت ها و مصیبت ها وفساد ها می کنند و بعد می گویند دیگر کاری از ما ساخته نیست و ما همین هستیم و بس و دیگر اختیاری نداریم و نمی توانیم تغییر کنیم و برگردیم. یقینا این گفتارها و پندارها غلط و نادرست است و انسان در سایه عقل و فکر و اراده و توکل و ایمان می تواند بسیاری از غیر ممکن های تصوری و پنداری را ممکن سازد . البته اگر کسی تمام راه های نجات و سعادت و خوشبختی را برخود ببندد و تصمیم بر برگشت نگیرد هرگز نجات پیدا نمی کند و مُدام در دره سقوط و هلاکت قرار دارد . طبق آیه 30 از سوره شُوری (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ )ٍ ، انسان ها مسؤل اعمال و کردار خود هستند و اگر به جهت خلافکاری و عصیان و ارتکاب فساد و خلاف دچار بلاء و بدبختی شدند بدانند که این مصیبت ها و نِقمت ها و بیچارگی ها و ذلت ها به سوء اختیار خودشان بوده است . توجه شود که مراد از(کُمْ) در (ما أَصابَکُمْ) یعنی شما گنهکاران و خلافکاران . و مراد از (أَیْدیکُمْ) یعنی به اختیار و اراده و قدرت شما ودر مجموع معنای آیه چنین است : هر مصیبت و بلاء و گرفتاری و آسیبی که به شما میرسد ( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . اگر کسی بواسطه شراب خواری و یا قماربازی و یا دزدی و قتل و زنا و فحشاء و یا مواد مخدر و... دچار فلاکت و بدبختی و بیچارگی شد مقصّر اصلی خودش است (فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ) و باید خودش را مسؤل عواقب شوم اعمال ننگینش بداند .
این عمل های چو مار و کَژدُمت
مار و کَژدُم گردد و گیرد دُمت
«جلال الدین رومی»
هیچکس نمی تواند ادعا کند که اختیار و اراده ای نداشته است . انسان ها با عقل و اراده و تفکر وتوکل به خدای بزرگ می توانند بهترین سرنوشت را برای خود رقم بزنند و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای خود فراهم سازند . اگر کسی دچار اعتیاد به مواد مخدر با انواع واقسامش و یا دچار مفسده دیگر شد تا زمانی که عقل و فکرش کار می کند باید با توکل برخدا تصمیم بر نجات ورهایی خود بگیرد و ناامید نشود و اگر خدای ناکرده آلودگی او طوری باشد که دیگر عقل و فکر واراده ای ندارد و همانند آدم های مست و بی عقل باشند که ممکن است هر جنایتی را مرتکب شوند در این صورت باید خانواده و دیگران او را کنترل کنند و دست و پایش را ببندند و به مراکز درمانی تحویل دهند تا مردم و خانواده اش از خطرات او در امان باشند و بعد از علاج و درمان و برگشت عقل و اراده و فکر ، راه صلاح و فلاح و سعادت و عزت و خوشبختی را دنبال نماید . در هرصورت تا زمانی که عقل و اراده و فکر آدمی زایل نشده می تواند به کمک تعقل و تفکر و تصمیم و اراده و توکل به قدرت بی پایان الهی آینده خوبی را برای خود رقم بزند و خود را از منجلاب خلافکاری ها و سرنوشت شوم بَرَهاند . البته باید توجه شود که وقتی کسی با اختیار خود ، خویش را به مرحله ای از بدبختی و بیچارگی و فلاکت رساند که عقل و اراده و تفکرش زایل گردد نمی توان گفت که او دیگر هیچ مسولیتی ندارد و بی تقصیر است و جرم وکیفر و عِقاب ندارد بلکه در دنیا و آخرت نیز مسؤل و معاقَب است. اگر کسی را کشته و یا خسارتی به کسی وارد کرده به پایش نوشته می شود و باید پاسخگو باشد و حساب پس بدهد چون چنین فردی اگرچه الآن در چنین فرضی اختیاری از خود ندارد ولی قبلا دارای عقل و علم و اراده بوده و با علم و اختیار و اراده وارد عملی شده که الآن مَسلُوبُ الأِختیار شده است و به اصطلاح ( اَلأمتِناعُ بِالأِختِیارِ لایُنافِی الأِختِیارَ ) یعنی کسی که با اختیار پیشین خود اقدام به کار وعملی کند که اختیار از او ممتنع و سلب گردد و به مرحله اضطرار و بی اختیاری برسد ، این امتناع و سلب اختیار منافاتی با اختیارش ندارد چون از پیش دارای علم اراده واختیار بوده است و چنین فردی در قبال عملش مورد سؤال و مؤاخذه قرار می گیرد و نمی تواند بگوید که من الآن اختیاری ندارم و مضطر هستم و حساب و کتابی ندارم . این قاعده ، معروف است به (قاعده اَلأِمتِناع ) که در فقه و اصول و حقوق و کلام کاربُرد دارد . علماء علم اصول ( اصولیون) می گویند اگر اساس و ریشه اضطرار و ممتنع بودن و سلبِ اختیارِ شخصِ مکلف، به سوء اختیار خودش باشد، این امر موجب معذوریتش نمیگردد و شرعا و عقلا مسؤل است . کسی که با علم و آگاهی و اختیارِ خودش شراب خورده و مست شده و بی اختیار گشته و کسی را بکُشد چنین فردی در قبال این عمل زشت مسؤل است . البته در دنیا تا زمانی که عقلش زایل باشد در حین زوال عقل احکامی بر او مترتب نمی شود و خسارتی که در حین زوال عقل و اراده ببار آورده طبق ضوابط و مبناهای شرعی یا به عهده عاقِله ( بستگانِ ذکورِ نَسَبی با شرایطی که در فقه مُقرّر است) و یا به عهده بیت المال است واگر روزی عقلش برگشت باید خودش عهده دار خسارت باشد چون قبل از زوال عقل با اختیار خود شراب خورده و یا روانگردان(شیشه و مانند آن ) مصرف کرده و بعد دچار زوال عقل و اراده شده است. بطور کلی هر خیر و شری که به انسان می رسد از ناحیه خودش و به اختیار و اراده خودش است و هیچکس نمی تواند از خودش سلب مسؤلیت نماید
(وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ . هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . سوره شوری آیه 30)ٍ
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
« جلال الدین رومی»
ازمکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
هیجدهم شهریور 1395 ه.ش
ششم ذِی الحجه 1437 ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** من ،کیستم و حقیقت و واقعیتِ من چگونه است ؟!!
قال علی (ع) : کَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن یَجهَلَ نَفسَهُ .
همین نادانی برای انسان کافی است که خود را نشناسد .
میزان الحکمه ج6 ص141- غُرَرُ الحِکَم : حدیث 7037 .
أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإنسانِ أمرَ نَفسِهِ .
بزرگترین نادانى، نادانى انسان نسبت به کارِ خویشتن است.
غُرَرُ الحِکَم : حدیث 2936.
بر هر کسی که تا حدی از فهم و ادراک و وجدانِ بیدار برخوردار است شایسته و لازم می باشد که از خود بپرسد که ( من ، کیستم و حقیقت و واقعیتِ من چگونه است ؟!!) اگرچه در باره « من » بحث ها شده است اما مراد از این جمله که ( من کیستم ؟!!) از نوعِ منِ فلسفی و منِ روانشناختی و مانند آن نیست بلکه مراد ، شناختی دیگر از خود و من است که در عرفان و اخلاق مورد دقت قرار می گیرد ، به این معنا که هر کسی با خود نجوا نماید که ( من چگونه ام و حقیقت و ماهیت و باطن و اندرون مرا چه چیزی تشکیل داده است ؟!) آیا حقیقت و واقعیت من ، منِ ملکوتی و نورانی و الهی و عرشی است یا اینکه واقعیت من ، منِ حیوانی و زمینی و ظلمانی و شیطانی است ؟!! ممکن است کسی بپرسد که این چه سؤالی است که مطرح می شود ؟!! اتفاقا در پاسخ باید گفت که اساسی ترین مسئله همین است که بدانیم که ( کیستیم و چیستیم ؟!! ) .
ممکن است فردی پنجاه سال یا بیشتر دیو و دَد و درنده و ... بوده ولی خود را فرشته و یا آدم می دانسته و یا گرگ و پلنگ و ... بوده و خود را انسان می پنداشته و ... !! اگر چشم ملکوتی و برزخی و دیده باطنی شخصی گشوده شود از میان هزار نفر از مردم شاید یک آدم و انسان ببیند و بقیه را به صورت های خوک و گرگ و روباه و شغال و سگ و بوزینه و گاو و اَستر و اُلاغ و ... مشاهده نماید و حکمت الهی براین است که مگر در مواردِ اندگ ، چشم برزخی ما انسان ها بسته باشد و روزی فرا خواهد رسید که بینا خواهیم شد و در سوره «ق» آیه 22 در این باره چنین آمده است : لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ یعنی( به او خطاب می شود: ) تو از این صحنه ( و دادگاه بزرگِ قیامت ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم ، و امروز چشمت کاملًا تیزبین است! . فضائل و رذائل ، بیانگرِ هُوِیّت و واقعیت هر فرد است ، کسی که واقعا خدا ترس و مُتشرِّع و متدیّن و امین و شجاع و سخاوتمند و اهل گذشت و تواضع و مهربان و خدمتگزار و با ایمان و با حیاء و ... باشد ، دارای یک حقیقتِ ملکوتی و نورانی (منِ ملکوتی و نورانی و الهی و عرشی) می باشد و شُعاعِ نورانیت او علاوه بر خود او ، اطراف و اطرافیان را نیز پرتوافکنی می نماید و صفا و روشنیِ ضمیرش ، ضمیر و نهادِ تاریک و جهنمی دیگران را جلاء و روشنی و نورانیت می بخشد و نیز اگر شخصی خدا نشناس و دروغگو و ریاکار و دزد و خیانت پیشه و بددل و خشن و بخیل و کینه توز و ستمگر و بی رحم و پیمان شکن و چاپلوس و حُقّه باز و خلافکار و حرام خوار و دین گریز و رِند و کلاهبردار و ... باشد دارای حقیقت شیطانی و ظلمانی( منِ حیوانی و زمینی و ظلمانی و شیطانی) خواهد بود که ظلمتِ جهنمیِ درونش علاوه برخود او ، بر دیگران نیز سایه نحس می اندازد و افراد دیگر را نیز به کام سیه بختی و فلاکت فرو می برد . سرشت و طبیعت و حقیقت هر فردی براساس آفرینش الهی ، پاک و توحیدی بوده است چنانچه پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتّی یَکُونَ أَبَوَاه یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِهِ( احیاء العلوم، ج 3، ص 13، سفینة البحار، ج 2، ص 279.) هرمولودی براساس فطرت پاک الهی آفریده شده است(طینت و فطرت هر مولودی برنهاد و سرشت پاک و توحیدی می باشد) تا اینکه پدر ومادرش (ویا عوامل دیگر) او را به عقاید باطل از قبیل یهودیت و نصرانیت و مجوسیت منحرف می سازد . فطرتِ پاکِ آدمی به مرور زمان براثر عوارضِ خارجی از قبیل پدر و مادر و دوست و همنشین و همسر و اُستاد و محیط های گوناگون و اَعمال خلاف ومعاصی و گناهان ، آلوده و ناپاک می گردد و از مسیر اصلی خود خارج می شود . تا مادامی که خلاف ها و معاصی و گناهان بر همه وجود آدمی و صفحه دلِ او احاطه پیدا نکرده راه خلاصی و نجات وجود دارد ولی اگر خدای ناکرده گستاخی و طغیان و سرکشی و عصیان انسان به جایی برسد که به تعبیر قرآن « ... أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ کردار بد و زشتش به او احاطه نمود «سوره بقره آیه81 » گردد ، دیگر راهِ رحمت و مغفرت و عنایت به دست خود آدمی بسته می شود و امیدی به نجات او نخواهد بود . البته عموم مردم راه نجات و سعادت و راه بازگشت آنان به فطرتِ سالم باز است . پس تا دیر نشده «خود» را دریابیم و به واقعیتِ «خود» پی ببریم و در پی اصلاح «خود» باشیم و «خود» را گول نزنیم . روزی فرا خواهد رسید که هریک خواهیم دید که چه بودیم و چه هستیم ؟! از خداوند متعال بخواهیم که حقیقت و واقعیتِ ما را انسانی ملکوتی و نورانی و رحمانی قرار دهد و وجود ما را سرشار از فضائل و برکات نماید.
وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا«سوره مریم آیه 33 »
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
ششم شهریور 1395 ه.ش
بیست وچهارم ذی القعده 1437ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
***اصول پانزده گانه در بحث های سیاسی و ...
دربحث های سیاسی و غیر سیاسی توهین ممنوع است.
با توجه به قدرت تعقل و تفکر و تحلیلی که خداوند به انسان داده وبا عنایت به اینکه آدمی ذاتا اهل جستجو و کنکاش است روی این جهت بحث های سیاسی و علمی و پرسشگری در باره مسایل مختلف یکی از خصیصه ها و ویژگی های جداناپذیر برای انسان ها است و انسان ها حق دارند جهت درک حقایق در مقوله های مختلف به بحث و بررسی بپردازند . گسترش علوم در رشته های گوناگون در اعصار و امصار مختلف محصول و نتیجه همین خصوصیتی است که به آن اشاره نمودم . بحث و مباحثه و مناظره و مذاکره و.... همه اینها باید در راستای رشد و تعالی روحی و فکری و معنوی انسان باشد . یکی از سنت های بسیار پسندیده و زیبا در حوزه های علمیه بحث و مباحثه است که اهل علم و طلاب دینی هر درسی را که از محضر استاد فرا می گیرند با هم به مباحثه می پردازند و این کار سبب تقویت و توانمندی در امور علمی و تحقیقی می گردد و بُنیه ها و پایه های علمی مستحکم تر می شود . روش مباحثه در حوزه های علمیه یک کار منحصر به فرد است و بعدها برخی دانشگاه های معتبر دنیا نیز از این سنت اصیل و دیرینه حوزه های علمیه الگو برداری نمودند و استفاده می کنند. طلاب و محصِّلین علوم دینی با اینکه بطور جدی وارد بحث و گفتگوی دوطرفه ویا چند طرفه می شوند اما هیجگاه در مقام مباحثه و مذاکره به هم توهین و تحقیر نمی کنند و در پی استیلاء طلبی و تفوُّق خواهی بر دیگری نیستند بطوری که طرف مقابل را تحقیر بنمایند بلکه برادرانه و خالصانه و برای خدا به مباحثات علمی می پردزاند و سعی می کنند که از مِراء و جدال و نزاع که موجب دل آزردگی و آفات دیگر است پرهیز کنند. البته ممکن است طلبه ای قواعد اخلاقی مباحثه را زیرپا بگذارد که حتما کارش مذموم و نادرست است. این عمل و روشِ بحث و مباحثه حوزوی که دارای برکات زیادی هم می باشد شایسته است که در محفل های سیاسی هم جریان پیدا کند و سیاسیون ما هم برادرانه و مخلصانه جهت رشد فکری و روشن شدن حقایق ، با هم مباحثه طلبگی بنمایند و قواعد واصول اخلاقی و شرعی مباحثه را هم رعایت کنند . در بحث های سیاسی که معمولا همراه با تنش و کشمکش و حساسیت است رعایت نکات و اصول اخلاقی لازم تر وضروری تر به نظر می رسد . بحث های سیاسیِ هدفمند ، بسیار مطلوب و خوب است اما هیچگاه نباید حریم حرمت افراد و منزلت آنها شکسته گردد. بحمدالله سیاسیون و انقلابیون ما مسلمانند و قرآن کریم هم به عنوان نسخه شفابخش آنها را دعوت به خوبی ها و صلح و صفا و برادری و.... می نماید. در آیه 11 از سوره حُجُرات آمده است :
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کنند، چه بسا که مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقب هاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(نام والقاب کفر آمیز و زشت) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
به نظر بنده همین یک آیه برای رعایت ادب واخلاق برای همه ما در مقامِ مباحثات سیاسی و مانند آن کفایت می کند. امیدوارم که خداوند همه مارا از لغزشگاه ها و لغزش ها محافظت فرماید.
اصول پانزده گانه در بحث های سیاسی و ...
اصل یکُم : سلام کردن به یکدیگر
اصل دوم : رعایت احترام و ادب در کلام
اصل سوّم : مشخّص بودن موضوع و محدوده و هدفِ بحث
اصل چهارُم : موضوعِ بحث باید مهم و قابل توجه باشد.
اصل پنجم : بحث ها براساس حقیقت طلبی و روشن شدنِ واقعیت و حقیقت مسئله باشد
اصل ششم : نفی و اثباتِ موضوعِ بحث باید براساس شواهد مسلَّم و یا استنادِ مُعتبر و متکی بر استدلال عقلی یا شرعی یا قانونی یا عرفی یا وجدانی و فطری باشد
اصل هفتم : پرهیز از بحث های حاشیه ای که ارتباطی به موضوعِ بحث ندارد
اصل هشتم : توجه و دقّت در مطالب و گفته هایِ طرفِ مقابل
اصل نُهُم : اجتناب از تعصُّب های حزبی و گروهی و مانند آن
اصل دهُم : پرهیز از اِتّهام زنی ها و برچسب های ناروا و تخریب و توهین نسبت به یکدیگر
اصل یازدهُم : اجتناب از تحکُّم و دُگم اندیشی و جزم گراییِ مذموم و غیر منطقی
اصل دوازدهُم : دوری از تنش و پرخاشگری و لجاجت و لج بازی در مقام بحث
اصل سیزدهُم : رعایت انصاف و وجدان در مقام بحث ( توجه شود که منظورم قاعده عدل و انصاف نیست )
اصل چهاردهُم : نتیجه گیری از بحث های مطرح شده
اصل پانزدهُم: تسلیم در برابر سخن حق
سوم شهریور 1395 ه.ش
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
*** قرآن مایه حیات است- قرآن وعترت همیشه باهمند
عَلَیکُم بِکِتابِ اللهِ - عَلَیکُم بِالقُرآنِ
تَمَسَّک^ اَیُّهَا المُسلِم^ بِقُرآنِِ کِتابِ الله^
تَدَبّر^ فِیهِ وَ استَفهِم^ بِقُرآنِِ کِتابِ الله^
کِتابُ المُصطَفی حقُُّ کِتابُُ اِسمُهُ الفُرقان^
خُذِ الحَقّ^ وَاترُکِ الباطِل^ اَلایا طالِبَ القُرآن^
کِتابُ المُصطَفی نُورُُ وَ یَهدِی لِلَّتی اَقوَم^
کِتابُُ کُلُّهُ خَیرُُ فَعَظِّم^ قَدرَهُ فَافهَم^
شِفاءُ کُلِّ اَمراضِِ کَأَمثالِ الحَسَد^ وَالغِلّ^
اَلا وَاستَشفِ بِالقُرآن^ اَلا یا اَیُّهَا العاقِل^
وَ کُن^ فِی خِدمَةِ القُرآن^ مَعَ الأِخلاصِ وَالأیمان^
وَ لاتَغفُل^ عَنِ الُقُرآن تَکُن^ فِی مَعرَضِ الخُسران^
حَیاةُ القَلبِ بِالقُرآن^ حَیاةُ القَلبِ بِالقُرآن^
فَرَتِّل^ وَاقرَءِ القُرآن^ اَلا یا اَیُّهَا الأِنسان^
لِکُلِّ العَصرِ والدَّوران^ جَدیدُُ هذَا القُرآن^
وَلا یَأتِیهِ فِی الماضِی وَ لا فِیما یَجِی البُطلان^
کِتابُ اللهِ وَالعِترة^ مَعا ََ کانا فَلایَخفَی
یَکُونانِ مَعاََ اَیضا بِهِ قالَ النَّبِیّ^ یَرضَی
هذه الأَشعار مِنَ السیّد اَصغَر السَّعادت المیرقَدیم الاهیجی
ای مسلمان تمسُّک کن و چنگ بزن به قرآن که کتاب خداوند است
تدبُّر و اندیشه کن در آن و طلب فهم نما بواسطه قرآنی که کتاب خداوند است
کتاب حضرت محمد مصطفی(ص) حق است کتابی که نام دیگرش فُرقان (جداکننده حق از باطل) است
ای طالب قرآن ، حق را بگیر و باطل را رها ساز
کتاب حضرت محمد مصطفی(ص) نور است و به راهی استوار و مستحکم دعوت می نماید
کتابی که سراسرش پر از خیر و برکت است پس قدر و منزلتش را بزرگ دان و بفهم
قرآن شفای همه بیماری های روحی و قلبی مانند حسد و کینه و کفر ونفاق و ... است
ای عاقل شفای خود را در قرآن جستجو نما .
بااخلاص و ایمان در خدمت قرآن کریم باش
و از قرآن غافل مشو که در معرض خسران و زیان و ضرر قرار می گیری
حیات و زنده بودن دل به قرآن است . حیات و زنده بودن دل به قرآن است
پس ای انسان برای حیات و زنده نگهداشتن دل خود قرآن را با ترتیل قرائت نما
این قرآنی که در اختیار ما است برای همه اعصار و دوران ها تازگی و طراوت دارد
قرآن کتابی است که نه در عصر نزولش و نه بعد از آن (نه در گذشته و نه در آینده ) باطلی درآن رخنه نمی کند.
پس مخفی نماند و متوجه باش که قرآن و عترت از گذشته با هم بودند
و باز هم همیشه باهم خواهند بود و پیامبر(ص) همین پیوند و باهم بودنِ قرآن و عترت را فرمود و به همین امر راضی و خشنود می شود .( واگر کسی بین قرآن و عترات جدایی افکند پیغمبر(ص) را ناخشنود کرده است )
این اشعار از سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی می باشد
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.