***نسیم معرفت***
به نام خدا
** پنج اصل مهم درباره دعا + ( نسیم معرفت)
در آیه 60 از سوره غافر(مومن) در رابطه با دعا و اجابت آن چنین آمده است :
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین .
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا ( دعای ) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من (که دعا هم نوعی عبادت است) تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند!»
دراین آیه شریفه خداوند متعال می فرماید : بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و کسانی را که از روی غرور و تکبر از عبادت (دعا کردن) سرپیچی می کنند ، تهدید می نماید که در روز قیامت با ذلت وارد دوزخ می شوند .
دعا و راز ونیاز با حضرت پروردگار یکی از نیازهای واقعی و فطری بشر است . همانطوری که انسان جهت حیات و ادامه زندگی خود نیاز به آب و هوا و غذا و ... دارد ، حیات روحی و معنوی انسان نیز بواسطه دعا و نیایش به پیشگاه خداوند متعال تأمین می گردد . دعا در صفای باطن و رُشد و تکامل روحی و اخلاقی و تنویر و نورانیت اَفکار و دل آدمی تأثیر بسزایی دارد. انسان وقتی با نیتی پاک در حالی که همراه با طهارت است جهت مناجات و راز ونیاز به درگاه حضرت دادار می ایستد حالات خاصی به او دست می دهد که با هیچ حالی قابل مقایسه نیست و نسیم های دل انگیزی از رحمت خاص الهی را به روشنی مشاهده ولمس می کند که گاهی قابل توصیف نمی باشد . با کمال تأسف باید اظهار داشت که بشر امروز که به زرق و برق و مَظاهر و جلوه های فریبنده دنیا سرگرم و مشغول گشته از حلاوت و شیرینی دعا و راز ونیاز یا محروم است ویا اینکه کمتر به آن می پردازد. تنها راه آرامش و سعادت بشریت بازگشت حقیقی به درگاه الهی و ارتباط دایمی با پروردگار عالم است. روانشناسان معتقدند هنگامی که هیجانات و غم ها بر انسان هجوم می آورد در آن حال باید جهت تخلیه روحی مشکلات و گرفتاری ها را برای کسی که محرم راز است بازگو و درد دل کنیم و اگر کسی را پیدا نکردیم که که غم ها و نگرانی های خود را با او در میان بگذاریم حتما باید اسرار و راز دل خود را به خداوند عرضه بداریم. خداوند بهترین و بالاترین تکیه گاه است .
دکتر اَلِکسِس کارِل نوسنده کتاب (انسان موجود ناشناخته) در همین کتاب چنین می گوید:
نیایش همچون نَفَس کشیدن و خوردن و آشامیدن لازمه انسان است که از عمق سرشت انسان سر می زند.
و نیز می گوید : دعا قوی ترین نیرویی است که بشر می تواند بوجود آورد .
در سوره فرقان آیه 77 چنین آمده است :
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...
بگو: «پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست اگر دعای شما نباشد ...
تاچند غریب باشی اندر در دوست
نزدیکتر است آنکه ترا از رگ وپوست
انصاف بده چگونه کوشش نکنی
با اینکه کِشش همیشه از جانب اوست
دعا در واقع ارتباط و پیوند بین عبد ومعبود و خالق و مخلوق و نیازمند به بی نیاز مطلق است . بشر با همه داشته هایش هیچگاه به مقام بی نیازی نمی رسد و اگر ما به کسی که مال واموال و دارایی زیاد دارد به عنوان غنی وبی نیاز تعبیر می کنیم به جهت مقایسه با کسانی است که از چنین امکاناتی برخورددار نیستند و گرنه ثروتمندترین آدم ها در دنیا در واقع گداترین آدم ها است زیرا هیچ چیزی از اموال ودارایی ها را که در اختیار دارد از آن او نیست و حتی وجود خود او نیز از آن او نمی باشد بلکه وجود او و همه آنچه را که در اختیار دارد از آن خدواند است و فقط چند روزی را که خداوند دراین دنیا به وی مهلت داده اجازه داده شده که از مواهب و نعمت های الهی به درستی استفاده نماید و اگر سرپیچی کند دچار عقاب الهی خواهد شد.
پس این اصل مسلم را باید بپذیریم که همه ما انسان ها (حتی اگر بی نیازترین افراد به حسب ظاهر باشیم) نیازمند محض به پروردگار عالم هستیم و لحظه ای وآنی نباید تصور کنیم که نیازی به خداوند نداریم. کسی که متکبرانه و مغرورانه از دعا کردن سرپیچی می کند در واقع از اصل نیازمندی مخلوق به خالق خارج شده و خود را بی نیاز می پندارد لذا در ذیل آیه 60 از سوره غافر آمده است که : .... کسانی که از عبادت (دعا کردن) تکبر و سرپیچی کنند به زودی با ذلت و خواری وارد دوزخ و جهنم خواهند شد و دچار عذاب الهی می گردند .
در باره اینکه انسان ها باید اهل دعا باشند به چند اصل می پردازم که می تواند سودمند باشد :
1-اصل نیازمندی
اصل نیازمندی مخلوق به خالق که در بالا به آن اشاره نمودم ثابت می کند که ما همیشه باید دست دعا و خواهش و درخواست به درگاه الهی دراز کنیم .
2-اصل اتصال و ارتباط
اصل دیگری که باید به آن توجه کنیم ، اصل ارتباط و اتصال و پیوند بین عبد و معبود و مخلوق با خالق است. مخلوق و عبد هیچگاه نباید از خالق و معبودش جدا شود . این جدایی سبب سقوط وهلاکت بنده خواهد شد . یکی از راه های حفظ این پیوند و اتصال همان دعا کردن به پیشگاه الهی است . هرچه دعا به درگاه الهی بیشتر باشد پیوند بین عبد ومعبود بیشتر خواهد بود. و هر اندازه انسان خود را محتاج تر به پروردگار بداند دعایش بیشتر خواهد بود و اُنس بیشتری با خداوند برقرار می کند. دعا و راز و نیاز با خداوند متعال به آدمی قدرت و قُوّت و نیرو و توان و استقامت و نشاط و امید می دهد و تمام انبیاء اهل دعا بودند ودر روایت آمده است که امام رضا ع فرمود عَلَیْکُمْ بِسِلَاحِ الْأَنْبِیَاءِ فَقِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الْأَنْبِیَاءِ؟ قَالَ: الدُّعَاء» بر شما باد به سلاح انبیاء عرض شد که سلاح انبیاء چیست ؟ فرمود: سلاح انبیاء دعا است .( کافى/ ج 2 ص 468.) اگر انبیاء علیهم السلام مداومت بر دعا نداشتند در رسالت خود موفق نمی شدند و عزت و سربلندی و موفقیت انبیاء و اولیاء مرهون دعا می باشد. تمام چهارده معصوم علیهم السلام در بدترین و بهترین حالات و شرایط(در ضراء و سراء ) اهل دعا بودند و مناجات ها و دعاهای موجود از معصومین علیهم السلام بهترین گواه این مطلب است .
3-اصل کمال جویی وکمال طلبی
اصل سوم که به نظرم مهم است اصل کمال جویی و کمال طلبی انسان است که از مهم ترین ویژگی هایی است که خدواند در نهاد انسان ها به ودیعت گذاشته است. بلا شک براساس فطرت پاک الهی که در انسان ها سرشته شده همه دنبال کمال هستند ولی بسیاری از مردم راه و مسیر کمال را یا درست طی نمی کنند ویا اینکه نمی دانند کمال در چیست؟ ویا اینکه هواهای نفسانی و اغواگری های شیطان درونی وبیرونی مانع درک حقیقت کمال و مسیر آن است و فطرت کمال جویی او را نابود کرده است.
آدمی از راه دعا می تواند به کمال برسد و کمال مطلق خداوند متعال است . دعا چه مستجاب بشود و چه نشود یک سرمایه است و سبب غنا و رشد وتعالی وکمال انسان می شود . کسی که با طهارت ظاهری وباطنی و از روی معرفت دعا نماید احساس لطافت و غنا و آرامش و اطمینان و وسعت در نفس و روح می کند. دعا ومناجات به آدمی ظرفیت و شرح صدر می دهد که به نظر بنده این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غفلت کرد . این اموری که ذکر کردم (غنای در نفس و آرامش و ظرفیت و شرح صدر ....) در واقع اجابت دعای ما از طرف حضرت پروردگار است. ما دعا می کنیم ودر پرتو دعا به این نتایج می رسیم و لازم نیست که نتایج دعای ما حتما امور مادی باشد . دعا کردن در واقع سبب پرواز و رهایی روح از تعلقات منحط کننده است. در اواخر کتاب بیست گفتار ازاستاد شهید مطهری مطالب بسیار زیبایی در باب دعا آمده است که شایسته است جهت استفاده مراجعه شود.
4-اصل ادب به ساحت پرودگار
یکی از زیباترین خصلت ها ، ادب است . ادب امری پسندیده و نشانه معرفت و فضیلت است و بی ادبی نشانه بی معرفتی و رذالت است . اگر کسی به ما لطفی و عنایتی نمود ، ادب اقتضاء دارد که قدرشناسی و حقشناسی کنیم . پیامبر خدا ص تادیب شده و پرورش یافته خدا بود و فرمود : :أدَّبَنِی رَبِّی فأحسَنَ تأدِیبی . خداوند مرا ادب نمود و نیکو تربیتم کرد .(میزان الحکمه، ج 1، ص 78.)
پیامبر اسلام ص با ادب ترین بندگان در برابر خداوند بود و در همه حال ادب ساحت قدس الهی را نگه می داشت. بی ادب ترین موجود در عالم ابلیس و شیطان است که در محضر الهی گستاخی و ادبی نمود و برای همیشه از درگاه الهی رانده شده و مورد خشم و غضب الهی است . ما بندگان الهی نیز باید ادب ساحت پرودگار را حفظ کنیم و یکی از راه های ادب نگه داشتن به پیشگاه الهی آن است که به درگاه پروردگار دعا کنیم . اعراض و دوری از دعا به پیشگاه الهی نوعی بی ادبی است. ادب در قالب دعا سبب قرب به پیشگاه الهی است و این یعنی قرب به خداوند ،خودش یکی از ثمرات ونتایج بسیار باارزش دعا می باشد . پس چه دعای ما مستجاب بشود وچه نشود شایسته است که از باب ادب ، دست دعا و نیایش به سوی خداوند دراز کنیم .
5-اصل معرفت وشناخت به پرودگار
دراصل چهارم ذکرشد که ادب اقتضاء دارد که ما به درگاه الهی دست دعا و نیاز بلند کنیم و ادب هم به نوعی ناشی از معرفت و شناخت است . در ادب نگهداشتن ، معرفت و شناخت نیز نهفته است و انسان با ادب در واقع انسان با معرفتی وبا شناختی است. هر اندازه شناخت و معرفت ما به خداوند بیشتر باشد ادب ما هم بیشتر و بهتر خواهد بود و هر اندازه ادب نگه داریم سبب فزونی در معرفت خواهد شد(دقت بفرمایید) . معرفت و شناخت درست به پرودگار هم اقتضاء دارد که باید دعا به درگاه الهی داشته باشیم .
با پنج اصلی که بیان شد ما چاره ای جز دعا و درخواست به پیشگاه الهی نخواهیم داشت ولی باید توجه داشت که همان خدایی که ما را دعوت فرمود که او را بخوانیم تا اجابت کند ما را ، شرایطی را برای دعا و دعا کننده بیان فرموده است که یکی از شرایط مهم آن این است که دعا و درخواست از عمق وجود و صمیم دل باشد و چیزی را هم که از خداوند می خواهیم امری پسندیده و مطابق با مصلحت فردی و نوعی باشد . هر انداز روح ما و بینش ما کوچک باشد درخواست ها و دعاهای ما نیز کوچک و پایین خواهد بود و هر اندازه روح ما بلند و معرفت ما بالا باشد دعاهای ما حساب شده و بلند خواهد بود . ما باید از دعاهای کودکانه پرهیز کنیم. اکثر دعاهای ما انسان ها، دعاهای کودکانه است. به این معنی که تفکر و اندیشه ما در مقام دعا پایین و نازل است و روی این جهت گاهی اعتراض می کنیم چرا دعای ما مستجاب نمی شود ؟ البته شایسته است که همانند نیت های پاک کودکان دعا کنیم ولی کودکانه دعا نکنیم . اگر در باب دعا کمی با بینش و معرفت گام برداریم متوجه می شویم که اساسا نفس دعا کردن خود یک توفیقی از طرف پرودرگار است و بهترین دعا ها هم دعاها و ادعیه ماثوره و وارده از معصومین علیهم السلام است . یکی از چیزهایی که در مقام دعا باید توجه کنیم این است که ما در پیشگاه خداوند حکیم هستیم. توجه به مساله حکمت الهی بخشی از اشکال ها و شبهه ها را برطرف می سازد .پس دعایی کنیم که با حکمت پروردگار سازگار باشد و اگر دعایی کردیم و اصرار هم نمودیم که به اجابت برسد ولی مستجاب نشد یا با حکمت الهی سازگار نبود ویا اینکه حکمت الهی اقتضاء دارد که اجابت آن دعا به تاخیر افتد(دقت بفرمایید) اگر همه شرایط دعا جمع باشد که در کتب مربوطه ذکر شده قطعا آن دعا مستجاب خواهد شد ( انشاءالله )
درپایان باز یاد آور می شوم که نفس دعا کردن ما و اینکه خداوند بی نیاز اجازه فرمود که او را بخوانیم یک سرمایه نقد و بسیار ارزشمند است که شب و روز باید بابت آن از خداوند شکرگزار باشیم.
والسلام
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم
قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم. چه نعمت های فراوانی که درعصر و زمان ما ازآن برخورداریم که پیشینیان و حتی شاهان در خواب هم آن ها را نمی دیدند .... نعمت های زیاد و فراوانی در اطراف و در اختیار ماست که اهمیت و بهایی برای آن ها قائل نیستیم و شکرشان را بجا نمی آوریم ... خوشبختی و سعادت آن نیست که دنبال ناداشته ها باشی بلکه خوشبختی آن است که قدر داشته هایت را بدانی و به نیکی از آن ها استفاده کنی. شکر و سپاس از داشته ها سبب ازدیاد نعمت است و ناسپاسی موجب ازدست رفتن نِعمت و سبب نِقمَت است . خداوند در سوره ابراهیم آیه 7 چنین فرمود : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ . و ( همچنین به خاطر بیاورید ) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید ، ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید ، مجازاتم شدید است! .
شاعر می گوید :
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کُفر ، نعمت از کَفَت بیرون کند
آدمی باید در امورات زندگی خود سعی و تلاش کند و جهت رشد و موفقیت در امور مادی و معنوی با همت عالی گام بردارد و کَلّاش و وِلگرد نباشد . هیج کس با خوابیدن و تنبلی و سُستی و کَلّاشی و وِلگردی به جایی نمی رسد .
شاعر گوید :
تنبلی آرَد به چشمان تو خواب
می شود آینده ات یکسر خراب
خداوند در سوره نَجم آیه 39 چنین فرمود :
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست .
آدمی برای موفقیت و رشد در امورات زندگی خود نیازمند نشاط و امید و آرزو است و انسان نامید و افسرده و بی حال به جایی نمی رسد . کسی که می خواهد قُلّه بلندی را فتح کند حتما باید با نشاط و روحیه عالی و با آرزوی رسیدن به بلندای قله ، کوشش و تلاش نماید . در زندگی ما قُله های زیادی است که جز با صبر و حوصله و سعی و تلاش و نشاط و امید ، فتح نخواهد شد . رمز موفقیت مردان و زنان نامدار و بزرگ در این است که با همت عالی از داشته های خود به بهترین وجه استفاده کردند تا به ناداشته ها رسیدند .
شاعر گوید :
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
برخی با کمترین امکانات به عالی ترین مقامات نایل شدند و عده ای نیز با همه امکانات به جایی نرسیدند . اگر آرزو داری که پزشک یا مهندس یا محقق و نویسنده و خطیب توانمند و ... شوی و اگر می خواهی زندگی عالی و خوبی داشته باشی ، راهش ، این است که با عشق و علاقه و امید و همت و تلاش و پشتکاری و حوصله از همه داشته هایت استفاده درست و بهینه بنمایی . سلامتی تو یکی از داشته های بسیار مهم است که متاسفانه خیلی ها قدرش را نمی دانند . سعدی می گوید : قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید . در روایتی از رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آمده است که فرمود : نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَةُ ( نِعمَتانِ مَجهُولَتانِ اَلصِّحَّةُ وَ الأَمانُ ) یعنی دو نعمت است که قدر و ارزشش دانسته نمی شود : یکی امنیت و دیگری عافیت و سلامتی می باشد . پدر و مادر و دعای آنها و خانواده ات و ... یکی دیگر از داشته هایت است . آیا قدر آنها را می دانی ؟! اینکه آدمی بنشیند و فقط آرزو و خیال بافی کند راه به جایی نمی برد .
جناب سعدی شیرین سخن حال این دسته از مردم را در کتاب گلستانش (باب سوم در فضیلت قناعت-حکایت 21 ) چنین بیان کرده است :
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار شبی در جزیره کیش مرا به حُجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن که فلان انبارم به تُرکستان و فلان بِضاعت به هندوستان است و این قَبالَه فلان زمین است و فلان چیز را ، فلان ، ضَمین ، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست باز گفتی نه که دریای مغرب مُشوَّشست . سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقّیتِ عمرِ خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفر است ؟ گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حَلَب و آبگینه حَلَبی به یَمَن و بُرد یَمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دُکانی بنشینم .
انصاف ازین ماخُولِیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند ، گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آن ها که دیدهای و شنیدهای گفتم :
آن شنیدستی که در اَقصای غُور
بارْسالاری بیفتاد از سُتور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یاقناعت پر کُند یا خاک گور
بیاییم قدر داشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته ها را نخوریم . بیاییم شکرگزار واقعی و عملی نعمت هایی که در اختیارمان است باشیم.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
******************************************
***نسیم معرفت***
** فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُ فِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحَةِ البَدَنِیَّةِ ما لَم یَحصُلهُ الأَقدَمُونَ مَهما بَلَغَ ثَراؤُهُم.
هُناکَ مَیلُُ فِطرِیُُّ لَدَی البَشَرِ لِلرَّبطِ بَینَ السَّعادَةِ، وَ ما لا یَملِکُونَ ، وَ هِىَ آفَةُُ أِنسانِیَّةُُ یُولَدُ الإِنسانُ بِها، وَ یَعیشُ بِها وَ لا یَتَخَلَّصُ مِنها إِلّا مَن یُعطِیهِ اللهُ الحِکمَةَ .
نَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ لَو قارَنَ ما فِیهِ مِن نِعَمِِ بِما کانَ عَلَیهِ الأَقدَمُونَ لَأَدرَکنا فَضلَ اللهِ عَلَینا، وَ لَشَکَرناهُ شُکراً کَثیراً.
أَرسَلَ لِى صَدیقُُ ، اَلکَلِماتِ التّالِیَةَ :
لَو عَلِمَ « قارُونُ » أَنَّ بِطاقَةَ السَّحبِ الآلِى ، اَلَّتِى فِى جُیُوبِنا تُغنِى عَن مَفاتِیحِهِ الَّتِى یَعجِزُ عَن حَملِها أَشِدّاءُ الرِّجالِ ، هَل سَیَخرُجُ مُتَبَختِراً فَرِحاً ؟!
أَى أَنَّنا بِبِطاقَةِ ائتِمانِِ صَغیرَةِِ تَکُونُ لَنَا القُدرَةُ عَلَى الشِّراءِ دُونَ الحاجَةِ لِلرِّجالِ الأَشِداءِ ، اَلَّذینَ کانُوا یَحمِلُونَ مَفاتِیحَ خَزائِنِهِ.
وَ لَو قِیلَ « لِکَسرَى فارس » إِنَّ الکَنبَةَ الَّتِى بِصالاتِ بُیُوتِنا أَکثَرُ راحَةََ مِن عَرشِهِ ، فَهَل سَیَکُونُ بِغَطرَسَتِهِ؟!
فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُ فِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحَةِ البَدَنِیَّةِ ما لَم یَحصُلهُ الأَقدَمُونَ مَهما بَلَغَ ثَراؤُهُم.
وَ لَو رَأَى «قَیصَرُ» اَلمُکَیَّفَ الصَّحراوِى لَطَرَدَ عَبیدَهُ الَّذِینَ یُحَرِّکُونَ الهَواءَ مِن فَوقِ رَأسِهِ بِرِیشِ النَّعامِ، فَکَیفَ لَو عَلِمَ بِمُکَیَّفاتِ « اَلإِسبِیلِتِ »؟! »
وَ لَو مَرَّت سَیّارَةُ « کُورُولَا » أَمامَ « هُولَاکُو » ، وَ هُوَ مُرتَحِلُُ فَرَسَهُ ، هَل سَیَعدُو بِفَرَسِهِ بِخُیَلاء وَ تَکَبَّرَ ؟!
یَشرَبُ « هِرقِلُ » مِن قِنِّینَةِ فَخّارِِ وَ یَشرَبُ النُّعمانِ مِن قُربِهِ وَ یَحسُدُهُم مِن حَولِهِم عَلَى بُرُودَةِ الماءِ ، فَکَیفَ لَو شَرِبُوا مِن ثَلّاجَةِ المِیاهِ المَوجُودَةِ فِى بُیُوتِنا ؟!
وَ یَصٌبُّ عَبیدُ الخَلِیفَةِ « اَلمَنصُورِ » اَلماءَ الحارَّ مَعَ البارِدِ ، مَمزُوجاً لِیَستَحِمَّ وَ یَنظُرُ لِنَفسِهِ نَظرَةَ زَهوِِ ، فَکَیفَ لَوِ استَحَمَّ «بِجاکُوزِى » ؟!
وَ رِحلَةُ الحَجِّ تَمکُثُ بِالأَشهُرِ عَلَى ظُهُورِ الِإبِلِ وَ رِحلَةُ حَجِّنا تَحتاجُ ساعاتِِ قَلیلَةِِ فِى بُطُونِ الطّائِراتِ المُکَیَّفَةِ !!
وَ نَعِیشُ عَیشَةََ لَم یَعِشهَا المُلُوکُ ، بَل لَم یَحلُمُوا بِها، وَ مَعَ ذَلِکَ ، اَلکَثیرُ مِنّا یَندُبُ حَظَّهُ ، فَکُلَّما اِتَّسَعَت عَینُکَ ضاقَ صَدرَکَ ، اَلحَمدُ لِلّهِ عَلى نِعَمِهِ الَّتِى لا تُعَدُّ وَ لا تُحصَى.
قال تعالى: وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی [سورة طه: 131]
اُحمُدُوا اللهَ عَلَى نِعَمِهِ، فَهِىَ حَقّاً کَثیرَةََ ، وَ أَدخِلُوا خالِقَ الکَونِ فِى مُعادَلةِ الحَیاةِ ، فَهُوَ صاحِبُ الفَضلِ ، وَ النِّعمَةِ فَضلُُ ، وَ التَّمَتُّعُ بِها فَضلُُ ، فَقَد تُوجَدُ النِّعمَةُ وَ لا نَستَمتِعُ بِها، وَ کَأَنَّها نِعمَةُُ مَنزُوعَةُ البَرَکَةِ وَ اَلعَیاذُ بِاللهِ .
وَ هَکَذا یَبدَأُ الإِنسانُ یَتَعَلَّمُ أَن یُواجِهَ حَوادِثَ الزَّمَنِ بِالکَثیرِ مِنَ التَّرَوِّى وَ الأِعتِدالِ وَ التَّوازُنِ بَحثاً عَنِ الحِکمَةِ وَ لَیسَ فَقَط ، اَلعِلَّة ، إِنِ استَطاعَ . وَ مِنَ الکَلِماتِ الَّتِى تَحمِلُ هَذَا المَعنَى : « ... وَلَا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَ لَا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یَرُدَّ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لَا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلَا یَرُدُّهُ عَنْکَ کَرَاهِیَةُ کَارِهِِ (کُرْهُ کَارِهٍ) وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِفَصلِهِ وَ عَدْلِهِ قَد جَعَلَ الرَّوْحَ (وَالرَّاحَةَ) وَالْفَرَجَ فِی الرِّضَا وَ الْیَقِینِ ، وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی السُّخْطِ وَ الشَّکِّ .»
سُبحانَهُ ، یُعطِى مَن یَشاءُ بِفَضلِهِ، وَ یَمنَعُ مَن یَشاءُ بِعَدلِهِ ، وَ لا یَسأَلُهُ مَخلُوقُُ عَن عِلَّةِ فِعلِهِ ، وَ لا یَعتَرِضُ عَلَیهِ ذُو عَقلِِ بِعَقلِهِ. سُبحانَهُ ، قَد یُعطِى وَ هُوَ یَمنَعُ ، وَ قَد یَمنَعُ وَ هُوَ یُعطِى. وَ قَد تَأتِى العَطایا عَلَى ظُهُورِ البَلایا ، وَ قَد تَأتِى البَلایا عَلى ظُهُورِ العَطایا. وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ . (سورة البقرة - الآیة 216 )
** اِعراب گذاری و ... توسط : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** اَلوَطَن | نَقُولُ اَلحَمدُ لِلّهِ بِصِدقِِ
http://www.elwatannews.com/news/details/881743
*** وَرَوَى سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ ، عَنْ خَیْثَمَةَ ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ : لَا تُرْضِیَنَّ أَحَدًا بِسَخَطِ اللَّهِ ، وَلَا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَلَا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یَرُدَّ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لَا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلَا یَرُدُّهُ عَنْکَ کُرْهُ کَارِهٍ ، وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِقِسْطِهِ وَعَدْلِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَالرَّاحَةَ وَالْفَرَجَ فِی الرِّضَا وَالْیَقِینِ ، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَالسُّخْطِ
*** (حدیث مرفوع) حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الأَنْمَاطِیُّ ، قَالَ : ثنا أَحْمَدُ بْنُ سَهْلِ بْنِ أَیُّوبَ ، قَالَ : ثنا خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ الْعُمَرِیُّ ، قَالَ : ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ ، وَشَرِیکُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، وَسُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ ، عَنْ خَیْثَمَةَ ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، أَنَّهُ قَالَ : " لا تُرْضِیَنَّ أَحَدًا بِسَخَطِ اللَّهِ ، وَلا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللَّهِ ، وَلا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یُؤْتِکَ اللَّهُ ، فَإِنَّ رِزْقَ اللَّهِ لا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ ، وَلا یَرُدُّهُ عَنْکَ کَرَاهِیَةُ کَارِهِِ( کُرْهُ کَارِهٍ ) ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِقِسْطِهِ وَعَدْلِهِ جَعَلَ الرَوْحَ وَالْفَرَحَ فِی الرِّضَى وَالْیَقِینِ ، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَالسُّخْطِ "
** فَنَحنُ نَعِیشُ فِى زَمَنِِ تَتَوَفَّرُفِیهِ مِن أَسبابِ الرّاحة+نسیم معرفت+کلیک
**قدرداشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته هارانخوریم+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده
چهاردهم خرداد یاد آور ایام رحلت جانگداز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت روح الله الموسوی الخمینی است. کسی که نام ویاد او هیچگاه از خاطره ها جدا نخواهد شد . پیوند آسمانی والهی که بین امام و امت برقرارشده همیشه پابرجا و برقرار خواهد بود. او کسی است که با اخلاق و رفتار و گفتار پیامبر گونه خود دل های مردم جهان را به سوی خود جلب نمود و در عصری که ظلمت ظلم و ستم و استبداد و حق کشی و ضلالت ... سایه شومش را در همه جا گسترده بود با طلوع و درخشش الهی خود و با سخنان و پیام های نورانییش سبب روشنی و حیات جوامع بشری شد. او با تفکری عمیق در همه ابعاد عبادی ، سیاسی ، اجتماعی ،تربیتی، اقتصادی،نظامی و بین المللیِ اسلام ، تفکر اسلام ناب محمدی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را در سطح جهان مطرح و منتشر نمود . مجموعه صحیفه نور ( صحیفه امام خمینی) در واقع یک دور اسلام شناسی اصیل و کامل می باشد که شایسته است مورد توجه اسلام شناسان و نخبگان و فرهیختگان قرارگیرد ودر مجامع دانشگاهی و حوزوی مورد بحث وبررسی و دقت نظر قرار داده شود . حضرت امام خمینی با نبوغ الهی خود وبا الهام ازتعالیم حیاتبخش اسلام و قرآن و پیروی از مکتب پویا و نورانی اهل بیت (علیهم السلام) تحول عظیمی در ایران و جهان بوجود آورد که هرچه زمان بگذرد عظمت ابعاد شخصیتی او روشن تر خواهد شد. انقلاب اسلامی ایران و پایه گذاری نظام جمهوری اسلامی با قانون اساسی مترقی آن یک اِعجاز عظیم در عصر حاضر توسط امام خمینی بود. او با انقلاب اسلامی و نهضت بزرگ اسلامی خود کمر مستکبرین عالم را شکست و به دل های مستضعفین و آزادگان و حق طلبان جهان ، امید ودلگرمی بخشید. حضرت امام خمینی با آثار و اندیشه های بلند خود همیشه زنده است و تا ابد سبب رشد وشکوفاهی و حرکتِ ملت ها خواهد بود. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره امام راحل چنین فرمودند :
امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***********************************
**امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده +نسیم معرفت
** امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده - پایگاه اندیشوران حوزه+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** ( انسان موجودی ناآرام )
مرغِ باغِ ملکوتم نِیَم از عالمِ خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
روح آدمی که لطیفه الهی است شاکِله اصلی انسان را تشکیل می دهد و این روح ، نَفخه ای رحمانی است که در آدمی دمیده شده است . برای درکِ عظمتِ روحِ آدمی همین بس که به اضافه تشریفیه که دال بر عظمت است به خداوند نسبت داده شده است چنانکه خداوند در آیه 29 از سوره حِجر چنین فرمود : ...وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی.... یعنی و از روح خود در او (آدم «عَلَیهِ السَّلامُ» و انسان) دمیدم .
علم و دانش و معرفت و فهم و تعقُّل و خِرَدورزی و تَعالِی و رشد و کمال و سعادت و هدایت و محبت و لطف و مهربانی ... و نیز جهل و نادانی و بی خِرَدی و شقاوت و قساوت و انحطاط و پستی و ضلالت و کینه و عداوت ... ، در اصل به روح آدمی بر می گردد . البته گاهی به اعتباری از روحِ انسان ، به عقل و نفس و قلب و مانند آن ها تعبیر می شود. از آن جهت که موجب حیات و زندگی به معنای عام خود است به آن روح گویند و از جهت اینکه قدرت و نیروی درک دارد به آن عقل می نامند و به علت اینکه تدبیر و مدیریت اعضا و جوارح و بدن را انجام می دهد به آن نفس گفته می شود و نفس هم در یک تقسیم به سه قسم است: نفس نباتی و نفس حیوانی و نفس انسانی که این مراتب سه گانه نفس در باره انسان در طول هم هستند و به تدریج حاصل می شوند. و در فارسی به نفس ، روان و به روح ، جان اطلاق می شود. کار عرفاء و عارفان مربوط به روح است و کار روانشناسان مربوط به رفتارهای آدمی است و رفتارهای انسان نیز نهایتاََ به روح بر می گردد و مقام عارف هیچگاه قابل قیاس با روانشناس نیست و از آن جهت که روح مرکز تحولات و حالات و عواطف و احساسات است به آن قلب می گویند و معادل قلب در فارسی همان کلمه دل می باشد.
اعضاء و جوارح انسان و مغز و ذهن و و حواس ظاهری و باطنی و سلسله اعصاب و غیره در مجموع همانند مرکبی برای روح می باشد و حاکم اصلی در وجود انسان همان روح است . حیات و ادراک و فهمیدن و و شنیدن و دیدن و سایر افعال همه مربوط به روح است. مرحوم ملا صدرای شیرازی برخلاف حُکماءِ مَشّاء بر اساس نظریه اَصالةُ الوُجود در این رابطه چنین می گوید : اَلنَّفسُ فِی وَحدَتِها کُلُّ القُوی یعنی نفس و روح آدمی (هویت و حقیقتی که از آن به «من» تعبیر می شود) در عین بساطت و وحدت ، عین قوای خود و جامع آن ها است و به عبارت دیگر با هر قُوّه ای ، عین آن قُوّه می باشد.
وقتی دانستیم که حقیقت و هویت اصلی آدمی همان روحِ اوست که اتصال تشریفی به حضرت حقتعالی دارد در این صورت هر اندازه که آدمی در مسیر قُرب پروردگار و اطاعت از آفریدگار قدم بردارد و در پی اصلاح و تربیت خویش باشد و از معاصی و نافرمانی و نفسانیات و خواسته های شیطانی دوری گزیند از روح پاک و باصفا و نورانی و مُتعالِی و سعادتمند و آرام برخوردار می گردد و هر چقدر از طریق و راه الهی خارج گردد و رها و آزاد و بی بند وبار و هَرزه باشد و آلوده به گناهان و معاصی شود به همان اندازه دارای روح پلید و ناپاک و تاریک و ظلمانی و ناآرام و مضطرب می شود. انسان باید با روح الهی خود به خدا بپیوندد تا اطمینان و آرامش یابد و آدمی تا به خدا نرسد موجودی ناآرام است اگر چه همه دنیا و تَمَتُّعات آن را در اختیار داشته باشد. کسانی که از خدا بریدند و به شیطان و یا شیاطین پیوستند اگرچه به حسب ظاهر به آرامش کاذِبِ مَقطعی می رسند ولی در واقع و در باطن خود دچار اضطراب و نگرانی و تشویش هستند و گاهی نیز مشاهده شده است که برخی افراد با برخورداری از همه لذت های مادی و نفسانی و شهوانی دست به خود کشی زدند و این حاکی از تزلزل و تَنزُّل شخصیتی و روحی است. هیچگاه انسان از راه معاصی و نافرمانیِ پروردگار به آرامش نخواهد رسید . آرامش و اطمینان در سایه یاد و ذکر خداوند است و خداوند در سوره رعد آیه 28 چنین می فرماید : الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند ، و دلهایشان (روحشان) به یاد خدا مطمئن ( و آرام ) است . آگاه باشید ، تنها با یاد خدا دلها ( روح ها) آرامش می یابد.
روح و جان و دل آدمی گاهی بر اثر عواملی زنگار می گیرد و تیره و تار می شود و به قول حافظ شیرازی : دل که آیینه صافی است غُباری دارد . انبیاء و اولیاء الهی با برنامه های الهی و نورانی آمدند تا روح و قلب و دلِ انسان را که آیینه جمالِ حضرتِ حق می باشد از کُدورات و زنگارها و تیرگی ها و غبارهای ظلمانی و شیطانی ، جلاء و صیقل و صفا دهند . جهل و نادانی و کبر و غرور و نخوت و سرکشی و طغیانگری و کینه و عداوت و دشمنی و نزاع و اختلاف و فساد و فحشاء و عصیان و گناه و معصیت و دوری از خدا ، سبب زنگار و تاریکی و ظلمت و انحطاط و پستی و شقاوت روح می شوند . هدف پیامبران و پیشوایان راستین با تعالیم نورانی و حیاتبخش الهی این است که انسان را از این آلودگی ها و ظلمات برهانَد و او را به مقام نورانی تقرُّب و قرب و عبودیت و بندگی و توحید و ذکر الهی برساند. در آیین مقدس اسلام و قرآن و تعالیم اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) به مسأله پرورش و تربیت و اصلاح و تقویت روح و جان و دل و قلب بسیار توجه شده است. همه دستورات و تعالیم دین اسلام برای تَعالِی و شکوفایی نفس و روح و قلب آدمی می باشد . برنامه هایی مانند نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و انفاق و احسان و نیکوکاری و ... برای آن است که انسان ها تربیت و اصلاح شوند. جامعه که عبارت از فرد فرد و آحاد انسان ها است در صورتی به تَعالِی و رشد و سعادت و خوشبختی و صلاح و فلاح و رستگاری می رسند که افراد آن جامعه با پیروی از برنامه های مُتعالِی و سازنده ، خود را اصلاح و تربیت نمایند. به مساله روح و جان و دلِ انسان باید توجه شود و باید جستجو نمود که چه عواملی موجب بالندگی و حیات و یا سبب انحطاط و مرگ روحِ و دل انسان است . متاسفانه انسان ها به سلامت جسمی خود بیش از سلامتی روحی و قلبی اهتمام دارند . چه بسا برای کوچک ترین بیماری جسمی حساس می شوند و سریعا به درمان آن می پردازند ولی درباره بیماری ها و آسیب های روح و جان و دلِ خود توجهی نمی کنند و در صدد درمان و اصلاح آن برنمی آیند.
متأسفانه بیماری های روحی و قلبی به حسب ظاهر دردی ندارند تا شخص بلافاصله در پی علاج برآید . چه بسا ممکن است شخصی سال ها دچار بیماری حسادت و مانند آن باشد ولی توجهی ندارد و در پی درمانش نیست. چنین شخصی قطعا روح و قلبش بیمار است و اگر خویش را درمان نکند دچار شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت خواهد شد. برخی خصلت ها و کارها مانند حسادت و کینه و سوء ظن و غیبت و پشت سر گویی و حرامخواری و چشم چرانی و هرزگی و پُر حرفی و ... روح را کَدِر و تاریک و فاسد می کند و برخی امور مانند راز و نیاز با پروردگار و ذکر و مناجات و دعا و عبادت و تلاوت قرآن و حُبّ اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) و یاد مرگ و حساب آخرت و ... همچون قطراتِ با طراوت و حیاتبخشِ باران ، سرزمین روح و جان و دل و قلب را آباد و شکوفا و سرسبز و بارور می کند .
در پایان برخی از امور را که سبب تَعالِی و اهتزاز و صفا و نورانیت و بالندگی و حیاتِ روح و جان و دلِ انسان است به اختصار ذکر می کنم که امید است که برای طالبان و خوانندگان سودمند و نافع باشد:
1- دعا و نیایش . در روایتی از علی (عَلَیهِ السَّلامُ) آمده که فرمود : عَلَیْکَ بِذِکْرِ اللّهِ فَإِنَّهُ نُورُ الْقَلْبِ .بر تو باد به ذکر خدا که آن نور قلب است. (غُرَرُ الحِکَم و دُرَرُالکَلِم :حدیث 3642.)
2- کنترل زبان و پرهیز از پُرگویی و هرزه گویی : امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ) فرمود : لا یَسلِمُ اَحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتّی یَخزُنَ لِسانَه . هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند، مگر اینکه زبانش را کنترل نماید . (تُحَفُ العُقُول ص 298.)
حضرت علی (عَلَیهِ السَّلامُ) از رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نقل کرد که آن حضرت فرمود : لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ، و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّى یَستَقیمَ لِسانُهُ . ایمان هیچ بنده اى درست نشود، تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن که زبانش درست شود. ( نهج البلاغه فیض الأسلام خطبه 175 ص 571)
در انتهای خطبه 187 از نهج البلاغه فَیضُ الأسلام علی (عَلَیهِ السَّلامُ) چنین می فرماید : : عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا] وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ. اى بندگان خدا، هم اکنون که «در دنیا هستید» بدانید ( عمل کنید ) و از فرصت استفاده کنید ، در حالی که زبانها آزاد، و بدن ها سالم و تندرست ، و اعضاء و جوارح ، فرمانبر و آماده اند، و راه بازگشت نیز فراهم، و فرصت زیاد است، پس فرصت را غنیمت بشمرید پیش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسیدن مرگ را حتمى بشمارید، و در انتظار آمدنش به سر نبرید که یقینا به سراغ شما خواهد آمد .
3- یاد مرگ و قیامت . امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) : ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیُطْفِیءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا . یاد مرگ خواهش های باطل را از دل زایل می کند و ریشه های غفلت را می کَنَد و دل را به وعده های الهی قوی و مطمئن می گرداند و طبع را رقیق و نازک می سازد و عَلَمهای هوا و هوس را می شکند و آتش حرص را فرو می نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می سازد . ( بِحارُ الأنوار ج6ص133ح32 - مصباح الشریعه ، اَلبابُ الثّالِث وَ الثَّمانُون فِی ذِکرِ المَوتِ ص 171 )
4- اجتناب و پرهیز از مال حرام . علی فرمود : إِذا رَغِبتَ فِى المَکارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ . اگر خواهان مکارم و بزرگوارى ها هستى از حرام ها دورى کن. (غُرَرُ الحِکَم، ح4069.)
5- احسان و نیکی و خدمت به مردم مخصوصا خدمت کردن به محرومین و مستضعفین
6- تلاوت قرآن کریم . رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : اِنَّ هذِهِ القُلوبَ لَتَصدَاُ کَما یَصدَاُ الحَدیدُ وَ اِنَّ جَلاءَها قِراءَةُ القُرآنِ. براستی که این قلبها ( و روح ها ) زنگار می گیرد، همان طور که آهن زنگ می زند و جَلا و صفای قلب ها قرائتِ قرآن است . ( اِرشادُ القُلوب دَیلَمی ص 78)
7- عشق و محبت و علاقه و یاد و ذکر اهل بیت : رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : حُبِّی وَ حُبُ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِی الْقَبْرِ وَ عِندَ النُشورِ وَ عِندَ الکِتابِ وَ عِندَ الحِسابِ وَ عِندَ المِیزانِ وَ عِندَ الصِّراطِ . محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است سود می بخشد : 1- هنگام مرگ 2- در عالم قبر 3- در هنگام رستاخیز 4- هنگام گرفتن نامه اعمال 5- وقت حسابرسی قیامت 6- نزد میزان و سنجش اعمال 7- هنگام عبور از صراط. (میزان الحکمه، ج2، ص 237 .)
8- عبودیت و بندگی و اطاعت حضرت پروردگار . خداوند مُتعال نمازهای پنچگانه را برای انسان بالغ واجب فرمود تا در پنج وعده به طهارت روح و جان و دل خود بپردازد و از این راه ، روحش را به خداوند پیوند بزند و با او همراه باشد . نماز پیوند و اتصال عبد به معبود است . نماز معراج برای روح مؤمن است و مؤمن واقعی از راه نماز به اوج مقامات معنوی و الهی می رسد . متاسفانه در جوامع اسلامی آنگونه که شایسته است قدر و ارزش و منزلت نماز دانسته نمی شود . همه انبیاء و همه ادیانِ معتبر به اشکال مختلف دارای برنامه نماز و نیایش بودند و در اسلام نیز به نحو خاص در پنج وعده نماز مقرر شده است .
در روایت آمده است که رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خطاب به اَبُوذَرِ غِفاری (جُنْدَب بْن جُنادَة بْن سُفْیان الغِفاری. ابوذر از طایفه غِفار که از طوایف اصیل عرب به شمار میرود بوده و او را به واسطه نام فرزندش ذَرّ ، مُکَنّی به ابوذر کرده اند ) فرمود : یَا أَبَاذَرِِّ جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قُرَّةَ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ و حَبَّبَ إِلَیَّ الصَّلَاةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَى الْجَائِعِ الطَّعَامَ وَ إِلَى الظَّمْآنِ الْمَاءَ وَ إِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَکَلَ شَبِعَ وَ إِنَّ الظَّمْآنَ إِذَا شَرِبَ رَوِیَ وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ . ای ابوذر همانا خداوند، نور چشمِ مرا در نماز قرار داده و نماز را محبوب من نمود همانگونه که طعام را برای گرسنه و آب را برای تشنه محبوب نمود . گرسنه با خوردن ، سیر و تشنه با نوشیدن ، سیراب میگردد، اما من هرگز از نماز، سیر نمیشوم. ( بِحارُالانوار، ج74، ص77. بابُ الرابِع : ما أَوصَى بِهِ رَسُولُ اللهِ «ص» إِلَى أَبِی ذَر رَحِمَهُ اللهُ )
9- تفکر . تفکر و تعقل سبب بالندگی و رشد روح و عقل می گردد و هیچ دین و آیینی به اندازه دین اسلام مردم را دعوت به تفکر و اندیشیدن نکرده است . آیات و روایات زیادی وجود دارد که انسان ها را دعوت به فکر و فهمیدن می نماید و اگر مجموعه آیات و روایاتی که در باب تفکر و عقل وارد شده جمع آوری گردد کتاب قَطوری خواهد شد . . امام حسن مجتبی (عَلَیهِ السَّلامُ) فرمود : : عَلَیکُم بِالتَّفَکُّرِ فَأِنَّهُ حَیاةُ قَلْبِ البَصیرِ وَ مَفاتِیحُ أَبوابِ الحِکمَةِ. بر شما باد به تفکر و اندیشیدن، به درستی که آن مایه زندگی و حیات دلِ انسانِ بصیر و کلید درهای حکمت است. (بحارالانوار، ج 78، ص 115)
و نیز امام صادق ع فرمود : : کانَ أَکْثَرُ عِبادَةِ أَبِی ذَزِِّ أَلتَّفَکُرَ و الْأِعتِبارَ. بیشترین عبادت ابوذر ، تفکر و اندیشیدن و پند گرفتن بود. ( بحارالانوار، ج 71، ص 323)
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** آیا نخستین ماه سال از ماه های قمری ، مُحَرّم است یا ماه رمضان ؟
مرحوم سیّدبن طاووس در کتاب اِقبالُ الأَعمال می فرماید:
وَ اعلَم اَنِّی وَجَدتُ الرَّوایاتِ مُختَلِفاتِِ فِی اَنَّهُ هَل اَوَّلُ السَّنَة ِ اَلمُحَرَّمُ اَو شَهرُ رَمَضانَ؟ لکِنَّنِی رَأَیتُ مِن عَمَلِ مَن اَدرَکتُهُ مِن عُلَماءِ اَصحابِنا اَلمُعتَبَرِینَ وَ کَثیراََ مِن تَصانیفِ عُلَمائِهِم اَلماضِینَ اَنَّ اَوَّلَ السَّنَةِ شَهرُ رَمَضانَ عَلَی التَّعیینِ وَ لَعَلَّ شَهرَالصِّیامِ اَوَّلُ العامِ فِی عِباداتِ الأِسلامِ وَ المُحَرَّمَ اَوَّلُ السَّنَةِ فِی غَیرِ ذلِک مِنَ التَّوارِیخِ وَ مَهامِّ الأَنامِ لِأَنَّ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ عَظَّمَ شَهرَ رَمَضانَ فَقالَ جَلَّ جَلالُهُ : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ
بدان که همانا من درباره این که آیا نخستین ماه سال ، ماه محرم است یا ماه رمضان، روایات را مختلف و گوناگون یافتم ، ولی با توجه به عمل علمای اصحاب و بسیاری از تصانیف و کُتُب علمای پیشین به تحقیق دریافتم که نخستین ماه سال بطور عَلَی التَّعیین و مشخص و معلوم ، ماه رمضان است و شاید بتوان چنین گفت که در بخش عبادات اسلامی، نخستین ماه سال، ماه رمضان و در غیر آن موارد، یعنی در رابطه با حوادث تاریخی و دیگر امور مهم، نخستین ماه سال، ماه محرم است . اینکه نخستین ماه سال ، مُشخّصاََ و عَلَی التَّعیین ، ماه رمضان است به این جهت است که خداوند (جَلَّ جَلالُهُ) ماه رمضان را در قرآن کریم بزرگ داشته و در باره اش چنین فرمود : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ . ( روزه ، در چند روز معدودِ ) ماهِ رمضان است ماهی که قرآن ، برای راهنمایی مردم ، و نشانه های هدایت ، و فرق میان حق و باطل ، در آن نازل شده است. (سوره بقره آیه 185 )
ماه های قمری عبارتند از : 1- مُحَرَّمُ الحَرام 2- صفرالمُظفّر 3- ربیع الأوّل 4- ربیع الثانی 5- جُمادَی الأُولی 6- جُمادَی الثّانِیَه 7- رَجَبُ المُرَجّب 8- شعبانُ المُعظَّم 9- رَمَضانُ المُبارَک 10- شَوّال المُکرّم 11- ذِی القَعدةِ الحَرام 12- ذِی الحِجَّةِ الحرام .
در آیه 36 از سوره توبه به دوازده ماه قمری اشاره شده است : إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ . در حقیقت شمار ماه ها ( ی قمری ) در نزد خداوند ( در علم ازلی و لوح محفوظ او ) دوازده ماه است که در کتاب خدا ( جهان هستی که کتاب تکوینی است ) از روزی که آسمان ها و این زمین را آفریده ثابت و محقق است ( و از کیفیت تنظیم کره زمین و ماه در منظومه شمسی نشأت یافته ) ، چهار ماه از آنها ( رجب ، ذی قعده ، ذی حجّه و محرّم ) حرام است ( محترم است و جنگ در آنها حرام است ) این دستور آیینی است استوار و پایدار ، پس در این ماه ها ( با شکستن حرمت آنها و جنگ با یکدیگر ) بر خود ستم مکنید. و ( هنگام نبرد ) با همه مشرکان بجنگید همان گونه که آنها با همه شما می جنگند ، و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.
ماه رمضان نُهمین ماه از ماه های قمری است و از میان ماه های قمری ، تنها ماهی که از آن در قرآن کریم یاد شده ، ماه رمضان می باشد . کلمه «رَمَضان» درآیه 185 از سوره بقره آمده است : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ... .
اَلرَّمْضَاءُ : شِدَّةُ الحَرِّ . اَلرَّمْضَاءُ : اَلأَرضُ أَوِ الحِجارَةُ الَّتِی حَمِیَت مِن شِدَّةِ وَقْعِ الشَّمسِ . اَلرَّمْضَاءُ ، به معنای شدّت گرما و حرارت است و یا اینکه (اَلرَّمْضَاءُ ) عبارت است از زمین و یا سنگی که بر اثر شِدّت تابش خورشید داغ شده باشد . کلمه رَمَضان از (اَلرَّمْضَاء یا از اَلرَّمَض ) اخذ شده است .
رَمِضَ یَرمَضُ رَمَضاََ اَلنَّهارُ : یعنی هوای روز به شدت گرم شد .
اَلرَّمَض : به فتح راء و میم یعنی شدت گرما - سوختگی -داغی- بارانِ قبل از پاییز که بر زمین داغ می بارد .
در خطبه 182 از نهج البلاغه فیض الأسلام کلمه « اَلرَّمْضَاء » آمده است :وَ قَدْ أُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالاِرْتِحَالِ وَ أُمِرْتُمْ فِیهَا بِالزَّادِ وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَالْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکاً إِذَا غَضِبَ عَلَى اَلنَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَیْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ . ای مردم شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانه اصلى شما نیست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شدید. آگاه باشید این پوست نازک تنِ شما ، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید، شما مصیبت هاى دنیا را آزمودید . آیا ناراحتى یکى از افراد خود را بر اثر خارى که در بدنش فرو رفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگهاى داغ بیابان او را رنج داده، دیده اید که تحمّل آن مشکل است پس چگونه مىشود تحمّل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگهاى گداخته، همنشین شیطان باشید؟ آیا مىدانید وقتى که مالکِ دوزخ بر آتش غضب کند، شعله ها بر روى هم مى غلتند و یکدیگر را مىکوبند و آنگاه که بر آتش بانگ زند میان درهاى جهنّم به هر طرف زبانه مىکشد.
قال رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) : أتَدرونَ لِمَ سُمِّیَ شَعبانُ شَعبانَ؟ لِأَنَّهُ یَتَشَعَّبُ مِنهُ خَیرٌ کَثیرٌ لِرَمَضانَ و إنَّما سُمِّیَ رَمَضانُ رَمَضانَ لِأَنَّهُ تُرمَضُ فیهِ الذُّنوبُ أَی تُحرَقُ ( إنّما سُمِّیَ رَمَضانُ لِأَنَّهُ یُرمِضُ الذُّنوبَ ) : آیا مىدانید که چرا شَعبان را شَعبان نامیده اند؟ چون از آن خیر فراوان براى رمضان منشعب مىشود، و رمضان را به این خاطر رمضان نامیده اند که گناهان در آن سوزانده مىشوند . (این ماه را رمضان نامیدهاند چون گناهان را میسوزاند. )
مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج5، ص 43.
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
********************************
** الأِقبالُ بِالأعمالِ الحَسَنَةِ فِیما یُعمَلُ مَرَّةً فِی السَّنَةِ (رویآوردن به اعمال نیک درباره اعمالی که در سال یکبار انجام میشوند) معروف به اقبال الاعمال کتابی است درموضوع ادعیه و اعمال سال و زیارات معصومین (ع) به زبان عربی، نوشته علىبن موسى بن طاووس حلى متوفای 664 هجرى قمری از علمای برجسته و فقهای شیعه ( ویکی شیعه)
.: Weblog Themes By Pichak :.