آبان 96 - حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اوضاع سیاسی اجتماعی عصرامام حسن(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم

امام حسن

***نسیم معرفت***

تاریخ مخابره :1394/9/19

در گفتگو با استاد حوزه بررسی شد؛

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+حوزه نیوز

حوزه/ صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است... 

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی از مدرسین سطوح عالی قم و عضو مجمع عالی تفسیر، اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع) را مورد بررسی قرار داده است.

............               ................               ..............

* دورنمایی از مشکلات امام حسن (ع) در دوران حکومتشان

عوامل جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، در زمان امام حسن (ع) حضور داشتند و برای شناسایی عصر آن حضرت (ع)  ، شناسایی اوضاع عراق و روحیه مردم عراق لازم است.

الف- معاویه و داعیه خلافت مسلمین: یکی از مشکلاتی که سر راه امام حسن مجتبی(ع) قرار می‌ گیرد معاویه است. معاویه ای که ادعای خلافت مسلمین و امیرالمؤمنین بودن را دارد و علاوه بر آن به دنبال سلطنت و پادشاهی بود، به سادگی زیر بار خلافت امام حسن مجتبی(ع) نخواهد رفت. همان عناصری که امیرالمؤمنین(ع) را خانه نشین کردند، مشکلاتی را برای امام حسن مجتبی(ع) ایجاد کردند که یکی از آن ها معاویه است؛ وقتی خبر به معاویه رسید که امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت قرار گرفته، عوامل خود را مهیا می‌ کند تا با امام (ع) مقابله کند.

در تاریخ نقل شده که 150 هزار نفر از شام حرکت کردند؛ فاصله قرارگرفتن امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت و تشکیل قشون معاویه،  فاصله بسیار کوتاهی است؛ استاد مطهری در این باره می گوید:

«امام حسن (ع) در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم (گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمى ‏خواند) و به عنوان یک نفر طاغى و معترض در زمان امیرالمؤمنین (ع) قیام کرد، به عنوان این که من خلافت على (ع) را قبول ندارم به این دلیل که على کشندگان (ع) عثمان را که خلیفه بر حق مسلمین بوده، پناه داده و حتى خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است، پس على خلیفه بر حق مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض و به عنوان یک دسته معترض تحت عنوان مبارزه با حکومتى که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است [قیام کرد]. تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى ‏کرد و مردم نیز او را تحت عنوان «امیرالمؤمنین» نمى ‏خواندند؛ همین ‏طور مى‏ گفت که ما یک مردمى هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت(خلافت علی ع) پیروى کنیم. امام حسن (ع) بعد از امیرالمؤمنین (ع) در مسند خلافت قرار مى ‏گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر مى ‏شود. به علل خاص تاریخى، وضع حکومت امیرالمؤمنین (ع) در زمان خودش- که امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حکومت بود- از نظر داخلى تدریجاً ضعیف ‏تر مى‏ شود به طورى که نوشته ‏اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، به فاصله هجده روز (که این هجده روز هم عبارت است از مدتى که خبر به سرعت به شام رسیده و بعد معاویه بسیج عمومى و اعلام آمادگى کرده است) معاویه حرکت مى‏ کند براى فتح عراق. (2)                         

لذا ظرف هجده روز خبر به معاویه رسید و معاویه پیشاپیش منتظر قضایا بود و یکصد و پنجاه هزار نفر را برای سرکوب مردم عراق روانه کرد که چرا با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرده اید.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر سخنرانی می ‌کنند و از فضایل پدرشان و از اوضاع منطقه صحبت می‌ کنند و درخواست بیعت از مردم می ‌کنند و مردم با نیت های مختلف با ایشان بیعت می ‌کنند؛ در چنین شرایطی معاویه برای سرکوب مردم عراق حرکت می‌کند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز وارد صحنه می ‌شوند و در مسجد کوفه یکی از مهیج ترین سخنرانی ‌ها را ایراد کرده و از مردم درخواست کمک می ‌کنند، ولی همه ساکت هستند. تاریخ به وضوح نقل می ‌کند؛ بعد از سخنرانی حضرت هیچ کدام پاسخ ندادند و همه ساکت ایستادند؛ فقط عده ای از پیرمردان و باقی ماندگان از دوران سابق برخاستند و صحبت هایی کردند و از باب ناچاری همراه امام (ع) برای مقابله حاضر شدند. در مجموع دوازده هزار نفر حاضر شدند؛ در حالی که طرف مقابل یکصد و پنجاه هزار نفر نیرو دارد. با آن همه سخنرانی های مهیِّج امام (ع) و تحرکات صحابه قدیمی بعد از چند مدت تنها دوازده هزار نفر آماده شدند.

 

ostad

* چرا کوفه ای که یک شهر نظامی بود و به طور طبیعی صدها هزار نفر نیرو در آن حضور دارند تنها دوازده هزار نفر آماده شدند؟.

الف- فقدان روحیه جهادی: یکی از دلایل سکوت مردم عراق این بود که از جنگ خسته شده بودند. جنگ صفین و جنگ جمل، جنگ با ناکثین و مارقین و دیگر جنگ ها آن ها را خسته کرده بود. اما خستگی روحی مردم کوفه، عذر درستی نیست.

 ب – منفعت طلبی: از طرف دیگر مردم کوفه سعی می ‌کردند زیر پرچمی حاضر شوند که فایده ای برای آن ها داشته باشد، اما احساس کردند که حضور در زیر پرچم امام حسن مجتبی(ع) فایده ای برای آنها ندارد. حتی از لحاظ سیاسی هم بررسی کردند. چون علت سکوت عوامل مختلف دارد، خستگی روحی و تحلیل های سیاسی آنها؛ می ‌گفتند الان زمانی نیست که ما بخواهیم با معاویه تقابل کنیم. جالب اینجاست که معاویه با عواملی که داشت در تمام کشورهای اسلامی شایع کرده بود که فرد صالح و پاک و حلیمی است و همه جا این مطلب را پخش کرده بود که من مملکت داری و حکومت داری بلد هستم و مردم باور کرده بودند که معاویه در اداره حکومت، توانمندی و مدیریت خوبی دارد.؟!

 

* چرا مردم عراق در مقابل این همه خطابه های مهیج امام ساکت بودند؟.

یک جواب این است که تحلیل سیاسی مردم عراق این بود که معاویه فرد بدی است اما بسیار حلیم و سیاستمدار است. از سوی دیگر معاویه هم ادعای نماز جماعت و نماز جمعه داشت؛ در پهنای حکومتش خطیب جمعه و جماعت داشت و در عصر فتنه هم برای مردم مشکل است که چطور حق را از باطل تشخیص دهند.

دوران امام حسن (ع) از دشوارترین دوران های ائمه معصومین (ع) بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی که به امام حسن (ع) تحمیل شد به مراتب سخت تر از شرایط امیرالمؤمنین (ع) و حتی امام حسین (ع) بود.

در عرصه کربلا یزید در برابر امام حسین (ع) قرار گرفت ودر زمان امام حسن ع ،معاویه در برابر آن حضرت بود  .مردم در طول دوران خلافت معاویه و صبر و  سکوت  اضطراری امام حسن مجتبی(ع) (در مقطعی از زمان) معاویه را (که با فریب برگرده مردم سوار شده بود) به عنوان یک حاکم اسلامی تشخیص داده بودند وقبول کرده بودند و یزید هم(در زمان امام حسین ع) ماهیتش روشن بود. اما در زمان امام حسن (ع) اوضاع به گونه دیگری بود؛ مردم می ‌دیدند که امام حسن (ع) نماز جمعه برگزار می ‌کند و معاویه هم همینطور هر دو به حج می ‌روند؛ هر چیزی از مظاهر اسلام به چشم مردم می ‌آمد معاویه آن را اجرا می ‌کرد؛ لذا شرایط دوران امام حسن ع با شرایط زمان امام حسین ع فرق می کند وامام حسن ع به ناچار بنابرمصالحی صلح می کند حتی جالب است که کاخ معاویه در شام سبز رنگ بود. تحلیل من این است که درست کردن کاخ سبز بر چه ملاکی است؟؛ الان گنبد پیغمبر اکرم (ص) سبز است، می خواهم این را عرض کنم که حتی در ظاهر ،کاخ خودش هم اینطور تبلیغ می‌ کرد که من دنباله رو پیغمبر اکرم (ص) هستم. امام حسن (ص) در چنین صحنه ای قرار گرفته بود.

* چرا امام حسن مجتبی علیه السلام سکوت در مقابل معاویه را جایز نداستند با توجه به اینکه معاویه در حفظ ظاهر اسلامی حکومت خود سعی وافری داشت؟.

معاویه اهل بدعت بود و از باب نمونه بنده چند مورد از بدعت های معاویه را عرض می‌کنم.

اول: تجویز معاملات ربوی

وقتی معاویه به عنوان خلیفه مسلمین قرار می‌ گیرد معاملات ربوی را تجویز می ‌کند که حتی ابودرداء که قاضی خود اوست به او اعتراض می ‌کند.

دوم: تعطیلی حدود الهی

مثلاً دزدی را گرفتند که بنا بر اصول شرعی، دزدی او محرز شده بود و معاویه با وساطت اجازه اجرای حد را نداد.

سوم: تغییر برخی از احکام حج

در حج یک سری مسائلی است که حرام است؛ معاویه از باب ریا حج را انجام می ‌داد، در حج به خودش عطر می ‌زد و بوی خوش استفاده می ‌کرد که تغییر احکام حج است.

چهارم: معاویه خطبه های نماز عید فطر را قبل از نماز می‌ خواند که برای بنی امیه این روش استمرار داشت.

پنجم: لباس حریر که بر مردان حرام است را بر تن می کرد.

ششم: آب را در ظرف طلا و نقره می ‌نوشید یا در آنها غذا می ‌خورد با اینکه حرام است.

هفتم: لعن امیرالمومنین علیه السلام را رواج داد.

آشکارا لعن به امیرالمؤمنین (ع) را تجویز می ‌کند و به همه خطبا دستور داد موقع خطبه خوانی امیرالمؤمنین (ع) را لعن کنند؛ اگر این مطلب در نماز جمعه سرایت پیدا کند و سال ها ادامه پیدا کند چه تأثیری بر مردم دارد یا برای بچه هایی که با این مطالب بزرگ می ‌شوند مثل عناصر داعش که تلاش می ‌کنند برنامه هایشان را به کودکان آموزش ‌دهند.

هشتم: کارخانه جعل حدیث.

معاویه ارقام بسیار بالایی از اموال و دارایی  به افرادی  می ‌دهد که جعل حدیث کنند؛ مثلاً جعل حدیث کنند که چطور عثمان کشته شد با اینکه افرادی که باعث کشته شدن عثمان شدند بعداً به خونخواهی او بر ضد امیرالمؤمنین (ع) قیام کردند؛ معاویه هم همین کار را انجام داد. یک وقت بخشنامه کرد که دیگر جعل حدیث برای عثمان و فضایل او کافی است حالا برای خلفای اول و دوم فضیلت جعلی درست کنید و هر فضیلتی امیرالمؤمنین (ع) دارد را به خلیفه دوم نسبت دهید. انجام این کار و کارهای دیگر از سوی یک حاکم اسلامی فاجعه است.

متأسفانه مردم هم این را می ‌پذیرند؛ در حالی که معاویه وسط هفته، نماز جمعه می ‌خواند مردم به او اعتراض نمی کنند و این عدم اعتراض مردم نشان می ‌دهد که به تدریج سیطره حکومتی و تبلیغات گسترده معاویه ذهن مردم را تغییر داده بود و مردم قدرت تحلیل را از دست داده بودند؛ با این خصوصیات وحیله گری های معاویه، امام (ع) سکوت در برابر او را جایز ندانستند.

* برخورد امام (ع) در مقابل جریان سازی و لشکرکشی معاویه چگونه بود؟.

وظیفه اصلی و اولیه امام حسن مجتبی(ع) برخورد و قیام در برابر معاویه و لشگرکشی اوست و این کار را با تحمل رنج بسیار انجام دادند. حضرت مجتبی علیه السلام خطِّ سیر پیشروی سپاه را تعیین فرمود و دستور دادند هرکجا که به سپاه معاویه رسیدند، جلوی پیشروی آن ها را بگیرند و جریان را به امام علیه السلام گزارش دهند تا بی درنگ با سپاه اصلی به آنها ملحق شود.

«عبیدالله بن عباس» لشکر تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی بنام «مسکن» با سپاه معاویه روبرو شد و در آنجا اردو زد.

طولی نکشید به امام علیه السلام گزارش رسید که عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه، شبانه همراه هشت هزار نفر به وی پیوسته است.

پیدا است خیانت این فرمانده، در آن شرائط بحرانی، در تضعیف روحیه سپاه و تزلزل موقعیت نظامی امام علیه السلام تا چه حد مؤثر بود؛ ولی هرچه بود «قیس بن سعد» که مردی شجاع و با ایمان و نسبت به خاندان امیرمؤمنان (ع) بسیار با وفا بود، طبق دستور امام حسن علیه السلام فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و طی سخنان مُهیِّجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند. معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کرد.

معاویه تنها به خریدن «عبیدالله» اکتفا نکرد؛ بلکه به منظور ایجاد شکاف، اختلاف و شایعه سازی در میان ارتش امام مجتبی علیه السلام، به وسیله جاسوسان و مزدوران خود، در میان لشگر امام مجتبی علیه السلام شایع می کرد که قیس بن سعد (فرمانده مقدم سپاه) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می ساخت که حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرده است!.

کار به جایی رسید که معاویه چند نفر از افراد خوش ظاهر وظاهرالصلاح  را که مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام علیه السلام فرستاد. این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی علیه السلام ملاقات کردند و پس از خروج از چادر امام (ع)، در میان مردم به دروغ فریاد زدند: «خداوند به وسیله فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت. حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود»!.

مردم که به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقیق بر نیامدند و سخنان آنها را باور نموده و بر ضد امام (ع) شورش کردند؛ سپس به خیمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خیمه بود، به یغما بردند و در صدد قتل امام برآمده و آن گاه از چهار طرف متفرق شدند.

* نرمش قهرمانانه امام(ع) و پذیرفتن صلح تحمیلی

در نهایت امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی می ‌بینند لشگر معاویه نزدیک شده و عوامل او کاری کردند که عرصه بر امام بسیار تنگ شد، راهی جز صلح ندید؛ همین مسأله صلح که مطرح می ‌شود بسیاری از افراد و تاریخ نویسان، تحلیل های انحرافی از صلح ارائه می دهند.

تفاوت صلح با سازش: اولاً صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است و لذا اگر افراد آن زمان این مطلب را می ‌فهمیدند به حضرت یا مُذِّلَ المُؤمنین خطاب نمی کردند؛ دسیسه معاویه این گونه است که افراد وجیه و سرشناس که مردم عراق آنها را قبول دارند به خیمه امام حسن مجتبی(ع) می فرستد تا عوام فریبی کند و بگوید ما صلح طلب هستیم؛ این افراد که داخل خیمه حضرت می ‌شوند که با حضرت صلح کنند، عوامل دیگر همه جا شایع می ‌کنند که امام حسن صلح را پذیرفته است؛ یعنی قبل از اینکه امام حسن (ع) صلح را قبول کنند و این مطلب را علنی کنند. افرادی پشت پرده پیشاپیش قضیه صلح را تبلیغ می ‌کنند تا صلح را به امام (ع) تحمیل کنند و معاویه کاغذ سفید امضایی به امام حسن مجتبی (ع) می ‌دهند که تو هر چه بنویسی ما قبول داریم.

این جای سؤال است که معاویه چه اعتمادی داشت که کاغذ سفید امضاء شده را می ‌دهد که بدهید به حسن بن علی و او هرچه بنویسد من قبول دارم!. او اوضاع را به نفع خود می دید وبه اصطلاح براوضاع مسلط شده بود لذا کاغذ سفید امضاء شده را می ‌دهد تا امام حسن ع هرچه می خواهد بنویسد!!

 اولاً جو تبلیغاتی راه می ‌اندازند که ما صلح طلبیم مثل شرایط امروز ما، که استکبار جهانی خود را صلح طلب معرفی می ‌کند؛ در این شرایط امام (ع) را جنگ طلب و معاویه را صلح طلب معرفی می ‌کنند و معاویه هم اوضاع عراق و شرایط جنگی حضرت را دید و فهمید که حضرت هر چه بنویسد، اشکالی ندارد و او قصد نداشت به شرایط صلح عمل کند، لذا قشون معاویه در نُخیله استقرار پیدا می ‌کنند و بین امام حسن (ع) و معاویه صلحی ایجاد می ‌شود.

* مواد قرارداد صلح

1- حکومت به معاویه واگذار می ‌شود به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر و سیره خلفا عمل کند. استاد مطهری می‌ گوید: تعبیر حکومت ترجمه فارسی است و گر نه عبارت عربی آن تسلیم حکومت است (3)

2-پس از معاویه حکومت از آن حسن بن علی (ع) است و هر حادثه ای برای او رخ داد متعلق به حسین بن علی (ع) است.

3- معاویه باید لعن نسبت به امیرالمؤمنین (ع) در منابر را ترک کند و از آن حضرت به نیکی یاد کند.

4- بیت المال که موجودی آن پنج میلیون درهم است تسلیم معاویه نخواهد شد.

5- مردم در همه مناطق شام، عراق، حجاز، یمن، ایران و... باید در امنیت باشند.

سؤال این است که امام حسن مجتبی(ع) می‌ دانند که معاویه به این مطالب عمل نمی کند چون ایشان تجربه زیادی در همراهی پدرشان(حضرت علی ع) دارند و بیش از چهل  سال در سیاست حضور داشته اند ومعاویه را خوب می شناسند و می داند که او پابند به این قرار داد نخواهد بود؛  پس چرا قراداد صلح با معاویه را قبول می کنند؟! جوابش این است که با توجه به شرایط وحوادث بوجود آمده  آن حضرت بخوبی می داند  که  حالا نمی شود با معاویه برخورد نظامی کرد؛  لذا براساس اهداف تربیتی برای جامعه و مصالح دیگری که در نظر امام (ع) بود( که به قول استاد مطهری زمینه ساز قیام امام حسین (ع) است) امام علیه السلام قرار داد صلح را می پذیرد.

حضرت به عنوان حجت شرعی و این که این قرارداد در همه جا پخش می‌ شود این قیود و ضوابط را در قرارداد قبول می ‌کنند؛ ایشان با درایت این صلح را پذیرفت همانطور که پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه صلح را عقلاً و شرعاً پذیرفتند؛ امام حسن (ع) بعد از قبول صلح، فوراً به سمت مدینه حرکت کردند تا به اهدافی که مورد نظرش بود بپردازند.

* پس از صلح تحمیلی علت حضور امام (ع) در مدینه چه بود؟.

1-تربیت و آموزش نیروهای کارآمد

یک عالم و مبلّغ اگر در مکانی موفق نشد، باید هجرت کند و به مکان دیگری برود. امام ساکت نماندند و در مدینه اقداماتی کردند.

2-نشر فرهنگ اصیل اسلام

چون آن زمان اسلام از جانب معاویه معرفی می ‌شد مثل امروز که هم اسلام آمریکایی داریم و هم اسلام ناب محمدی، هم اسلام وهابیت و حتی شیعه لندنی ایجاد کرده اند؛ شیعه لندن در قم با پول انگلیس کار می‌ کند، شبکه های ماهواره ای دارند.

امام حسن علیه السلام با نشر اسلام اصیل در مقابل نشر اسلامی که معاویه معرفی می‌کند مقابله نمود و این موضوع بعد از صلح نیز ادامه یافت.

3-مباره با بدعت های معاویه

4-رسیدگی به نیازمندان

5-حمایت های سیاسی از موالیان

6-افشاگری علیه اهداف شوم فرهنگ معاویه

امام چنین حرکتی را در مدینه انجام داده و شاگردان خوبی را پرورش می‌ دهند؛ چند نفر از شاگردان ایشان مثل جابربن عبدالله انصاری، حبیب بن مظاهر، اصبغ بن نباته، برخی از شاگردان ایشان دارای وجاهت اجتماعی و با سابقه بودند و برخی نیز جوانانی مثل: حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، ابوالاسود دوئلی که از اصحاب امیر المؤمنین (ع) بودند. ابو مخنف که درباره کربلا کتاب دارد، عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن عوف، محمد بن اسحاق، هلال بن نصّاف و شاگردانی از تمامی نقاط حتی ایران را نام می برد که از وجود حضرت  بهره مند بودند.

 

پاورقی:

(1)- کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 54.

(2)-مجموعه آثار شهید مطهری؛ صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج‏16، ص: 638.

(3)- مجموعه آثار شهید مطهری، صلح امام حسن (ع) (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ج‏16، ص: 644.

*حوزه نیوز :اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)

 

http://hawzahnews.com/detail/News/363869


** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+ آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ پایگاه اندیشوران حوزه

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

 




تاریخ : جمعه 96/8/26 | 3:36 صبح | نویسنده : عقیق | نظر

محمد(ص)پیامبررحمت ویاورستمدیدگان+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی

نتیجه تصویری برای شهادت پیامبر و امام حسن تسلیت

***نسیم معرفت***

به نام خدا

محمد (ص) پیامبر رحمت و یاور ستمدیدگان

ظلم و فساد و طغیان و سرکشی و جنگ و قتال و خونریزی و عداوت و دشمنی و خوف و هراس و ناامنی و ظلمت جهل و جهالت و ... همه جای جزیرة ‌العرب (شبه جزیره عربستان) را فراگرفته بود. مردمانی خشن و بی رحم سوار بر مرکب جهل و غرور و بدور از حدود انسانیت بدور هم در محور حیوانیت زندگی می کردند. عده ای در این میان پامال سرکشان و فریادشان در نهایت مظلومیت به آسمان بلند که آخر تا کی باید این درندگان آدم نما بدرند و حقوق بندگان ضعیف زیر پا بنهند و اموالشان را به زور و ستم  غارت ببرند و بخورند .  خواست و مشیت الهی از روز ازل بر آن استوار گردیده بود که ستمدیدگان را تحت حمایت خویش آورد و سرکشان گردنفراز را به خواری و ذلت و هلاکت ابدی بسپرد . خداوندی که فریاد مظلومین را بهتر از هرکس دیگر می شنود ، خواسته هاشان را به اجابت مقرون ساخت و بهترین یاور ستمدیدگان یعنی محمد صلی الله علیه وآله وسلم را فرستاد تا بینی ظالمین خونخوار را به خاک مذلت بکشاند . آری محمد (ص) آمد  با دنیایی از نور و امید و صفا و مهر و محبت و برکت و ...  . در مدت کوتاهی که زندگی فرمود تحول عظیمی در جان و جامعه بشریت بوجود آورد . با تحمل هزاران مشکل و مصیبت و بی مهری ها  توانست مردمان منحط را با مشعل فروزان قرآن و اسلام به راه هدایت و سعادت رهنمون سازد و دین جاویدان و نسخه شفا بخش یعنی اسلام و قرآن را برای جهان بشریت تا روز رستخیز به ارمغان بگذارد  و بعد از خودش  دوازده  گوهر  تابناک آسمان  امامت و ولایت را  جهت هدایت بشریت به تناوب  بجای خویش گماشت  و سفارش و توصیه لازم را در مورد هر یک  بخصوص ابن عمش یعنی امام الموحدین حضرت علی بن ابیطالب(ع) بنمود  و اینک  این  قرآن و اهلبیت علیهم السلام   و تعالیم حیاتبخششان به عنوان امانات رسول الله(ص) در بین ما به ودیعت نهاده شده  که باید بکوشیم تا  حرمت  این امانات   از همه جهات حفظ شود و در فردای قیامت نزد پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام  شرمنده نباشیم .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  : إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً ...  .  همانا من‌ درمیان‌ شما دو چیز نفیس و گرانبها (به امانت)  گذاشته ام : کتاب‌ خدا (قرآن کریم) و عترت‌ من‌ که‌ اهل‌ بیت‌ من هستند .  مادامی که به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد .
( مُستَدرَکُ الوسائِل ج  11ص 372 . بحار الأَنوار ج 23 ص 106   .   )

 
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
26 آبان 1396 ه.ش
28 صفرالمظفر 1439 ه.ق

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

******************************************

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی

** اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)+ آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+ پایگاه اندیشوران حوزه

** از دو متنی که برای  حدیثِ ثَقَلَین نقل شده کدام صحیح‌تر است؟ +اسلام کوئیست




تاریخ : جمعه 96/8/26 | 3:34 صبح | نویسنده : عقیق | نظر

مسؤلیت بزرگ حوزه های علمیه وعلماء+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم

ostad

***نسیم معرفت***

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

 


** مسؤلیت بزرگ حوزه های علمیه و علماء 


 

جضرت امام خمینی( رحمة الله علیه) با تاسی از مکتب انبیاء و اهل بیت علیهم السلام و بهره مندی از تعالیم نورانی قرآن کریم و اقتدا به سیره سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام، قیام و نهضت بزرگ اسلامی خود را در سال 1342رقم زد که ثمره شیرین آن یعنی نظام جمهوری اسلامی، در سال 1357محقق شد.انقلاب اسلامی ایران حسینیّ الحدوث و حسینیِ البقاء می باشد چنانکه اسلام عزیز محمدیّ الحدوث و حسینیّ البقاء است.  امام با تز و تئوری مترقی ولایت فقیه که پشتوانه عقلی و نقلی و عرفی دارد، تحولی عظیم در همه ابعاد فکری و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به وجود آورد. حکومتی بر اساس ولایت مطلقه فقیه به جهانیان ارائه کرد که برای همگان تازگی داشت. حضرت امام نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در سال 1348هجری شمسی در نجف اشرف مطرح نمود. امام حکومتی را به وجود آورد که در آن کسی حق زور و تحقیر و ظلم و اِحجاف به دیگران را نداشته باشد. حکومتی را بنا نهاد که در آن دولت و ملت در کنار هم در جهت اعتلاء اسلام و دین و قرآن و ترقی و پیشرفت و عزت و سرافرازی و استقلال و رفع محرومیت و حُریت و آزادی و تلاش نماید. متاسفانه در طول تاریخ ِحکومت های سلاطین و حاکمان جور، رابطه حکومت ها با مردم یک رابطه «غالب و مغلوب» و «سلطان و رعیت» بود که حضرت امام (رحمة الله علیه) این بدعت و رسم باطل و طاغوتی را در هم کوبید و فرمود: «من خدمتگذار مردم هستم» (صحیفه نور، ج7، ص129) و نیز فرمود: «هر چه صاحب منصب ، ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد»

هدف اصلی از انقلاب اسلامی، ریشه کن کردن موانع اصلی بر سر راه دین و قرآن و تعالیم مترقی مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده است. رژیم های طاغوتی و طغیانگر و مُفسد در طول تاریخ بشریت مانع رشد و هدایت و سعادت و کمال جوامع بشری بوده و از طریق مثلث شوم زور و زر و تزویر بر مردم حکمرانی می کردند نتیجه حاکمیت و تسلط جائرانه و شیطانی و نابحق آنها، ضلالت و گمراهی و ظلم و ستم و جهل و نادانی و قتل و غارت و فساد و فحشا و جنایت و سَفّاکی و خونریزی و بی عدالتی و تبعیض و عقب ماندگی و انحطاط و ذلت و خواری و شرک و خرافه پرستی... در بین مردم بوده است. انبیاء الهی و پیشوایان هدایتگر با سلاح ایمان و علم و توکل در برابر طاغوت ها و ستمگران ایستادگی کردند و برای هدایت انسان ها و نجات آنها از زنجیر ظلم و اسارت و حقارت و جهل و نادانی و نفیِ شرک و فساد و طغیانگری و ترویج توحید و عدالت و پاکی و طهارت و... متحمّل رنج ها و سختی های فراوان و طاقت فرسا شدند و قرآن کریم بخشی از تلاش ها و مجاهدت ها و مبارزات انبیاء الهی همانند حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام و نیز پیامبر اسلام ص  را در سوره های مختلف بیان کرده است.

حضرت امام خمینی(رحمة الله علیه )که با قیام خود سلسله خبیثه شاهنشاهی را در هم کوبید و بنیان و ریشه 2500 ساله آن را از بیخ و بُن برکَند. در رابطه با نظام های فاسد شاهنشاهی و حکومت های ستمگر می فرماید: «2500 سال ملتی زیر لگد اینها بوده. ملتی که 2500 سال زیر این پرچم کثیف بوده. شاهنشاهی ، کثیف ترین رژیم های دنیا است» (صحیفه امام، ج4،ص254) و نیز فرمود: «اساسا اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است. هر کس سیره رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) را در وضع حکومت ملاحظه کند، می فهمد که اسلام آمده است این کاخ های ظلم شاهنشاهی را خراب کند. شاهنشاهی از کثیف ترین و ننگین ترین نمونه ارتجاع است»

در عصر حاضر که جمعیت انسان ها به بیش از هفت میلیارد می رسد، مستکبرین عالم با شیوه های پیچیده و مُدرن بر مردم جهان حکمرانی می کنند و شاید بتوان گفت که دوره کنونی یکی از پیچیده ترین دوران ها در طول تاریخ بشریت است. با وجود همه پیشرفت های علمی و نظامی و تکنولوژی های حیرت انگیز و در نوردیدن فضا و کرات آسمانی ، اکثریت بشریت کنونی فاقد رشد معنویت و اخلاق و ارزش های انسانی و الهی است و این نیز ناشی از استیلای فرهنگ و حکومت استعماری و استکباری و حاکمیت جاهلیت مدرن بر ملت های جهان است.

بشریت حاضر در فقدان عدالت و در آتش ظلم و ستم و جنایت و خونریزی و هجوم ها و جنگ ها و غارت ها و تجاوز گری های بی رحمانه و ویرانگر می سوزد. اکنون همه ما شاهد زشت ترین رفتارها و فجایع و خیانت ها و جنایت ها بر ضد بشریت و ملت ها و جوامع بشری به ویژه در مناطق اسلامی توسط عوامل استکباری از قیبل تکفیری ها و سلفی ها و داعش و بوکوحرام و طالبان و القاعده و مانند آنها هستیم. همه می بینیم که چکونه بدیهی ترین حقوق انسان ها و ملت ها از سوی مستکبرین جهانی و نوکران آنها با وجود همه نهادهای بین المللی و سازمان های حقوق بشری، پایمال می شود. سازمان ملل و سازمان دفاع از حقوق بشر همه آنها در خدمت زورگویان و مستکبران و ستمگران و استکبار جهانی است. آنچه در کشور های اسلامی بخصوص در سوریه و عراق و افغانستان و یمن و لبنان و فلسطین و و بحرین و لیبی و نیجریه و سایر بلاد می گذرد، بهترین شاهد و سند زنده برای مدعای ماست. دشمنان اسلام و بشریت از هر سو نقشه های شوم خود را با روشهای نوین و پیچیده در همه جوامع به خصوص جوامع اسلامی و جهان اسلام و تشیُّع و نیز به طور خاص در ایران اسلامی و انقلابی به کار می برند و هدف اساسی استکبار جهانی و اَیادی پلیدشان ریشه کنی اسلام ناب محمدی (صلی الله و علیه و آله و سلم ) و جلوگیری از ظهور و تحقق مکتب حیات بخش و پویای اسلام راستین است.

در این شرایط و با توجه به نعمت بزرگ برقراری حکومت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز با عنایت به اینکه شبکه های ماهواره ای و اینترنتی در سطح جهان پیوسته در حال ترویج فساد و فحشا و انحراف و توطئه بر ضد اسلام و انقلاب و نظام اسلامی می باشند و حکومت ها و قدرت های استکباری و شیطانی و عوامل آنها نیز در این راه پشتیبانی مالی و معنوی و فکری می کنند، مسئولیت خطیر و برزگی متوجه روحانیت و علما و فقها و حوزه های علمیه می باشد که بی توجهی و یا تسامح و تساهل نسبت به آن ممکن است خسارت ها و زیان های جبران ناپذیری را برای اسلام و مسلمین و انقلاب اسلامی در پی داشته باشد. باید توجه داشت که مستکبرین عالم و دولت های خودفروخته، ضربات سخت و کوبنده ای از ناحیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و ولایت فقیه و حوزه های علمیه و تشیع خورده اند. آنها دریافتند که اسلام راستین و برنامه ها و دستورات نورانی و حیاتبخش آن بزرگترین مانع سر راه چپاولگری و زورگویی و فساد و فتنه آنها است، لذا با تجربه هایی که اندوخته اند در صدد هستند که با شیوه های مختلف و ابزارهای جدید و شگرد های نو به نو از طریق تحریف عقائد و حقائق دینی مردم و ترویج خرافات و عرفان های کاذب و آیین ها و مسلک های جعلی مثل وهابیت و صوفی گری و بهائیت و قومیت و فرقه گرایی و ایجاد حزب ها و ایسم ها و پان ها و تشکیک و ایجاد شبهه در باورهای دینی مردم و استحاله فرهنگی و دامن زدن به اختلافات بین شیعه و سنی و ...به مقابله همه جانبه با اسلام و نظام و ارزشهای اسلامی و انقلابی بپردازند. ظهور پدیده اسلام امریکایی و تشیع لندنی و گروه های افراطی تکفیری و سلفی و ...برای ضربه زدن بر اسلام راستین و تشیع حقیقی و متعالی است.

نهاد مقدس روحانیت همیشه پرچمدار اشاعه تفکر و فرهنگ خالص و پویای اسلام ناب محمدی (صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده و هست و علماء و فقهاء و اندیشمندان اسلامی در قرون و اعصار گوناگون برای نشر اسلام و تحقق شعائر دینی گام های بسیار بلند و موثری برداشتند. در اعصار گذشته به علت اینکه علما و فقها و روحانیت در حکومت و زمامداری یا نقشی نداشتند و یا در حد خوف و رجا بوده و از باب تقیه و علل دیگر در حکومت حاکمان وارد می شدند، روی این جهت مسیر کار و تلاش و فعالیت آنها عموما در تدریس و درس و بحث و آن هم در محدوده فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و... بوده و احیانا طبق مرسومات دینی و مذهبی و مانند آن، فعالیت های تبلیغی در بعضی از مناسبت ها در برخی بلاد و شهرها می کردند ،  اما امروز با تحقق اهداف انقلاب اسلامی با محوریت روحانیت و نقش بی بدیل ولایت فقیه در عرصه جامعه و مصالح مسلمین و تحقق حکومت اسلامی بر اساس رکن رکین ولایت فقیه و اداره کلی نظام اسلامی توسط ولی فقیه عادل و صالح و توانمند، مسئولیت علما و روحانیت و حوزه های علمیه صد برابر شده است. باید توجه داشت که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی حاصل مجاهدت ها و رشادت های فراوان هزاران شهید و جانباز و فداکاری و مقاومت و پایمردی ملت ایران و صبر و ایثار خانواده های شهدا و جانبازان و رنج و تبعید و تلاش علما و بزرگان روحانیت معظم بویژه مجاهدت و رهبری بی نظیر حضرت امام خمینی( رحمة الله علیه) بوده است. روی این جهت یکی از وظایف روحانیت و علما و حوزه های علمیه پاسداشت از دستاورد های انقلاب و نظام و حفظ و نگهداری و مراقبت از ارزش های جاوید شهدا و جانبازان است. مقام معظم رهبری حضرت ایت الله خامنه ای در این رابطه می فرمایند: «زنده نگه داشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است»

توقعات به حق ملت ایران و جهان از روحانیت و حوزه های علمیه به ویژه حوزه علمیه قم در عرصه های مختلف و لزوم حضور فعال علما و روحانیت متعهد در مراکز مختلف فرهنگی و علمی و دانشگاهی و هنری و نهاد های تاثیر گذارِ در کشور و جامعه مانند مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری و دستگاه قضایی و... انکار ناپذیر است و در زمان و عصر ما وظبقه و یا وظایف روحانیت و علما از همه زمان ها بیشتر و سنگین تر است. یکی از رسالت های علما اعلام و روحانیت متعهد، توجه به مسئله تبیین و روشنگری در عرصه های مختلف است. تبیین انقلاب اسلامی، تبیین خطوط اصلی انقلاب و نهضت امام خمینی (رحمة الله علیه)، تبیین اصول و اهداف بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبیین ارزش های شهدا، تبیین مکتب اهل بیت علیهم السلام و اسلام راستین و تبیین اهداف و نقشه های شوم دشمنان اسلام. اگر انحرافاتی در جامعه و در حکومت اسلامی و نهادهای آن به وجود آید، وظیفه علما و روحانیت است که با منطق و استدلال و دلسوزی روشنگری نمایند. اگر انحرافاتی در بین مردم به وجود آید، مردم را از لغزش های فکری و عقیدتی دور نمایند و معارف و عقائد حقه را به جامعه تزریق کنند. دشمنان اسلام از طریق اشاعه انحرافات و مانند آن ملت ها را دچار عقب ماندگی کردند. اگر ملت ها بیدار شوند و علما و بزرگان آنها در صحنه باشند هیچگاه دشمنان  موفق نخواهند شد. حیات و رشد جامعه و مردم به تعالیم و معارف قران و اهل بیت علیهم السلام است و روحانیت و حوزه های علمیه می توانند از این طریق جامعه را به حیات و رشد کامل و عزت و سعادت برسانند و حفظ نظام اسلامی به حفظ مردم و ملت است و حفظ ملت هم به حفظ فرهنگ و تعالیم قرآن و اهل بیت و ارزش های انقلابی و دینی است. حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بخشی از وصیت نامه سیاسی و الهی خود می فرماید: «ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین، بلکه بشریت دم می‌زند، ‌از مقبره‌ ها و گورستان ها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‌کشاند نجات دهد» (صحیفه امام ج21، ص 396) و نیز می فرماید: «ما مفتخریم که کتاب نهج‌البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی‌بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است»(صحیفه امام ج21، ص 396)

یکی از عرصه های مهم حضور و نقش روحانیت ارتباط فکری و فرهنگی و تربیتی با اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان و فرهیختگان است. نسل جوان و فرهیختگان از سرمایه های بسیار مهم برای کشور و نظام اسلامی است. شور و احساس و عاطفه و حرکت و جنبشی که در جوانان است در سایرین وجود ندارد. جوانان معمولا پر تحرک و جستجوگر و کنجکاو و کنکاشگر و کاوشگرند و با فطرت پاک و توحیدی که دارند به دنبال حقیقت هستند و وجودشان همانند سرزمینی آماده است که قابلیت و استعداد رشد و شکوفایی بذر های گوناگون را دارند. مولا امیرالمومنین علی علیه السلام نیز در این باره می فرماید: «إِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالرضِ الخالیَةِ ما اُلقىَ فیها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛» (غُرر الحکم و دُرَر الکلم حدیث 3901)یعنی قلب نوجوان همچون    زمین مستعد ناکِشته است که هرچه در آن افکنده شود می پذیرد. دو نامه ای که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای به مناسبت هایی برای جوانان اروپا نوشته اند، حاوی نکات مهم و ارزنده ای برای نسل جوان اروپایی بوده و بیانگر اهمیت عنایت و توجه به نقش جوانان در عرصه های مختلف و در حرکت های سرنوشت ساز است.

مقام معظم رهبری به مناسبت روز ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان در بخشی از سخنان خود درباره جوانان در تاریخ 7 / 2 /  1377  فرمودند: «جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و قیام سیاسی باشد، جوانان جلوتر از دیگران در صحنه‌اند. اگر حرکت سازندگی یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگرانند و دست آنها کارآمدتر از دست دیگران است. حتّی در حرکت انبیای الهی هم از جمله حرکت صدر اسلام محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند» و نیز فرمودند: « من اساسا در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند، سه خصوصیت را خیلی بارز می بینم. آن سه خصوصیت عبارت اند از: انرژی، امید و ابتکار»

عقل و شرع و وجدان حکم می کند که باید از این سرمایه های بزرگ و حیاتی و ملی مراقبت و نگهبانی شود. صدا و سیما و سینما و مطبوعات و رسانه ها و نهادهای گوناگون مانند دانشگاه ها و حوزه و بسیج و... می توانند در رشد و شکوفایی و مصونیت جوانان از آسیب ها و خطرهای مختلف نقش ایفا کنند. آینده انقلاب و نظام بر دوش جوانان است پس لازم و واجب است که به این قشر غظیم و تاثیر گذار توجه گردد. همین جوانان و فرهیختگان متعهد بودند که قبل از انقلاب با نهضت و قیام امام خمینی با رشادت ها و فداکاری ها و ریختن خون پاکشان همراهی کردند و موجبات به ثمر رسیدن نظام و انقلاب اسلامی را فراهم ساختند. اکنون نیز در میدان های مهم ملی و کشوری و اقتصادی و علمی و نظامی و امنیتی و ایستادگی در برابر دشمنان داخلی و خارجی، حضور و نقش جوانان  وفرهیختگان بسیار مهم و تعیین کننده است . روحانیت  و حوزه های علمیه  باید برای جوانان  که بخش عمده ای از جمعیت کشور را تشکیل می دهند ، برنامه های دقیق و حساب شده و تعریف شده داشته باشند. چه بخواهیم و چه نخواهیم دشمنان بین المللی و استکبار جهانی و غرب و صهیونیسم جهانی برای بچه ها و فرزندان و جوانان و نشل ما برنامه های ظریف و دقیق و حساب شده ریخته اند. برنامه های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت برای کشور و جوانان ما طراحی کرده اند. همه ما موظف هستیم که نقشه های آنها در این زمینه را شناسایی کرده و بر عکس آنها، برنامه های مفید و سازنده برای جوانان خود درست نماییم و به اصطلاح «تُعرَفُ الاشیاءُ بِأَضدادِها».  هرچیزی به ضد خود شناخته می شود. یعنی رشد و هدایت جوانان ما در این است که ما بر ضد برنامه های گمراه کننده دشمنان، اقدامات سازنده دشته باشیم. متاسفانه باید اعلام کنم که با وجود همه تلاش هایی که از اول انقلاب تا کنون انجام شده ولی نسبت به تلاش ها و اقدامات گسترده دشمنان انقلاب و اسلام،  ما خیلی عقب هستیم و کوتاهی های فراوانی در این زمینه دیده می شود. اقدامات انحرافی و تخریبی بسیار گسترده است و فعالیت های مخرّب ماهواره ای و شبکه های اینترنتی و مجازی و مواد مخدر و... که جوانان و بنیان های خانواده را هدف قرار داه تنها بخشی از فعالیت های دشمنان اسلام و نظام است. اگر بخواهیم مردم و جامعه ما متدین و قرآنی باشند و اگر بخواهیم جوانان و دانش آموزان و دانشجویان و پسران و دختران جامعه ما آراسته به آداب دینی و شرعی باشند و اگر بخواهیم مساجد ما احیاء و شکوفا و پُر رونق شود و اگر بخواهیم رسانه های تصویری و صوتی و مطبوعات و جراید و دانشگاه ها و مدارس و ادارات و سینماها و بانک ها و ورزشگاه ها و سیستم قضائی و قانون گذاری ما اصلاح و اسلامی شوند، و اگر بخواهیم حکومت شایسته اسلامی داشته باشیم، همه اینها در گرو نقش جدی و جامع و به موقع و شایسه حوزه های علمیه و روحانیت متعهد است. حوزه ها و روحانیت باید جلوتر از زمان و عصر خود حرکت کنند. برخی از شخصیت های بزرگ مثل استاد شهید مطهری و سید جمال اسدآبادی و شهید بهشتی و... با تفکر بلند و ژرفی که داشتند، همیشه جلوتر از عصر و زمان خود می اندیشیدند و تهدیدات و خطراتی که در آینده احتمال داشت که متوجه اسلام و مسلمین شود را پیش بینی می کردند. حوزه های علمیه و روحانیت بزرگوار باید نسبت به خطرات و آفات احتمالی برنامه داشته باشند همانند یک باغبان و کشاورزی که با شیوه ها و روش های گوناگون، آسیب ها و آفات را از باغ و زراعت خود دور می کند تا محصول بهتر و مرغوب تری فراهم نماید. استاد شهید مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی در صفحه 31می فرماید: «حوزه های علمیه و محیط های روحانی ما مسؤول پاسداری ایمان جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه، و تعلیم و تبلیغ آنها و عهده دار پاسخگویی به نیازهای مذهبی مردم مسلمانند»

حوزه علمیه قم که هسته مرکزی تمام حوزه های عالم است باید نه تنها در ایران بلکه با همه مراکز علمی و فرهنگی و ارشادی و سازمان های تبلیغی همسو، در ارتباط باشد و نماینده و یا نمایندگانی در آنها داشته باشد تا بتواند به نحو بهتری به رسالت خود عمل نماید.

حوزه علمیه قم پایتخت دینی و فرهنگی جهان اسلام است. روحانیت و حوزه های علمیه روز به روز و بهتر از دیروز باید وارد عرصه های تاثیرگذار در نظام اسلامی باشند. به عنوان مثال در کشور ما رسانه ملی به عنوان پر مخاطب ترین رسانه جمعی می تواند نقش بسیار موثری در اعتلاء دینی و فرهنگی و تربیتی جامعه ایفا نماید. رسانه ها و مطبوعات و ... در فرهنگ و رفتار عمومی جامعه و مردم اثرگذار است. مسیر اصلی صدا و سیما و مسیر اصلی برنامه های تاثیرگذار آن باید در جهت تربیت اسلامی و دینی و اخلاقی و ارتقا رشد فرهنگی و معنوی جامعه باشد. صداو سیما و رادیو و تلویزیون یک دانشگاه بزرگ است. حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در این رابطه می فرماید: «صدا و سیما دانشگاه عمومی است یعنی دانشگاهی که در تمام سطح کشور گسترده است» اگر انحرافی در حرکت و مسیر صدا و سیما دیده شود، حوزه علمیه و روحانیت متعهد نمی تواند با سکوت از کنار آن بگذرد و از طرفی صدا و سیما موظف است در کشوری که مردم آن با همه وجود به اسلام و قران و اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزند و اکثر روزهای سال آن مقرون به مناسبت های دینی و مذهبی و انقلابی است، جهت بالندگی و رشد فرهنگی و دینی و تربیتی مردم علاوه بر اساتید دانشگاهی از پرورش یافتگان حوزه های علمیه و کسانی که آراسته به زیور علم و عمل و تخصص و بیان و قلم شیوا و رسا می باشند استفاده نماید. بین حوزه علمیه و صدا و سیما باید رابطی وجود داشته باشد که نظرات و تذکرات و ارشادات و رهنمود های علما و بزرگان را به موقع به مسئولان و متولیان آن منعکس کند و اگر چنین ارتباطی وجود نداشته باشد امکان ابتذال و انحراف در این رسانه ملی وجود دارد که چه بسا خسارت های جبران ناپذیری برای جامعه و نظام و انقلاب داشته باشد.

یکی از رسالت های مهم روحانیت و حوزه های علمیه حفظ و حراست از دستاورد های انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و حفظ خطوط اصلی انقلاب و اصول خدشه ناپذیر بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه می باشد. همه دنیا و جهانیان و دوست و دشمن نظام اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را با نام بلند حضرت امام می شناسند. مقام معظم رهبری در این رابطه می فرماند: «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست»

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


**********************************

 
** مسؤلیت بزرگ حوزه های علمیه و علماء +آیت الله سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


** مسؤلیت بزرگ حوزه های علمیه و علماء +آیت الله سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی

 

 




تاریخ : سه شنبه 96/8/23 | 7:12 صبح | نویسنده : عقیق | نظر

یَومُ اللهِ 13 آبان (روز ملی مبارزه با استکبار جهانی)+آیت الله

نتیجه تصویری برای 13 آبان

***نسیم معرفت***

بسم اللهِ الرّحمن الرَّحیم 

 

  یَومُ اللهِ 13 آبان  (روز ملی مبارزه با استکبار جهانی)

  یَومُ اللهِ 13 آبان  که روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نام گرفت یادآور سه رُخداد و حادثه تاریخی و مهمّ و تأثیرگذار می باشد  که در مسیر نهضتِ عظیمِ انقلاب اسلامی به رهبری قائد اَعظم حضرت امام خمینی (ره) رخ داده است . سه حادثه ای که هر یک کتاب قًطوری در بُعد مبارزات انقلاب اسلامی محسوب می گردد . حوادثی که هریک به تنهایی تأثیر شگرفی در راه مبارزه با ستمگران و مستکبران داشته و دارد . در سیزده آبان 1343 حکومتِ فاسدِ محمد رضا شاه پهلوی بنابر دستور هیئت حاکمه وقتِ آمریکا در آن روزگار ،  حضرت امام خمینی را به ترکیه تبعید نمود تا فریادهای او را در اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون ( یا حقِّ قضاوت کنسولی) خاموش کند که نتوانستند خاموش کنند و  عَدو شود سببِ خیر اگر خدا خواهد و حضرت امام نیز در طول چهارده سال از ایام تبعید خود نه تنها دست از مبازه نکشید بلکه مبارزه اش را در سطح جهانی مطرح و دنبال فرمود .  بعد از گذشت چهارده سال از تبعید حضرت امام خمینی (ره) ، حادثه کشتارِ بی رحمانه دانش آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران واقع گردید .  در زمانی که مبارزات بر ضد حکومتِ فاسد شاهنشاهی به اوج خود رسیده بود و انقلاب اسلامی به لحظات و ایام سرنوشت ساز خود نزدیک می گردید و می رفت تا طومار ننگین حکومت پهلوی را در هم ببپیچد  در این زمان دانش آموزان تهرانی در اعتراض به جنایات رژیم منحوس پهلوی و اعتراض به دخالت های آمریکا در ایران ، مدارس را تعطیل نمودند و در دانشگاه تهران همراه با دانشجویان و سایر اقشارِ از مردم اجتماع کردند .  در آن روز  بیش از هفت هزار دانش آموز و دانشجو و سایر مردم در ساعت  یازده صبح 13 آبان 57 در دانشگاه تهران جمع شده بودند . اجتماع کنندگان در این حرکت اعتراضی  با خروشِ انقلابی و با صدای رسا  شعارِ «الله اکبر» و  درود بر خمینی و مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا سر می دادند که مورد آماج کینه توزانه گلوله های مأموران رژیم سفّاک ستمشاهی قرار گرفتند که در حدود 56 نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند .

حادثه سوم  تسخیر لانه جاسوسی (سفارت آمریکا در تهران) توسط دانشجویان انقلابی پیرو خطّ راستین امام  در سیزده آبان 1358 بود . در اوائل انقلاب و زمانی که دولت موقّت بر سرکار بود ، دانشجویان انقلابی و مبارز از دانشگاه های تهران جهت وادار کردن آمریکا به اِسترداد و تحویل شاه مخلوع و ملعون و برگرداندن اموال و دارایی های غارت شده ملت ایران در یک اقدام انقلابی و خودجوش  سفارت آمریکا ( لانه جاسوسی) را تصرف و تسخیر کردند که حضرت امام خمینی(ره) به دنبال آن  در پیامی و نیز سخنرانی مهمی که در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان ... ایراد فرمودند  ضمنِ تأیید تسخیرِ سفارتِ آمریکا و نامگذاری آن به عنوان لانه جاسوسی و مرکز فساد ، این حرکت انقلابی را انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول نامید . امام خمینی در رابطه با تسخیر لانه جاسوسی چنین فرمودند :  ....شما مى ‏بینید که الان مرکز فساد امریکا را جوانها رفته‏ اند گرفته ‏اند و امریکایی هایى هم که در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطى نمى‏تواند بکند و جوانها مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند ....     مسئله، باز انقلاب است. یک انقلابِ زیادتر از انقلاب اول خواهد شد.

این سه حادثه بزرگ به ملت ایران و همه آزادیخواهانِ جهان می فهماند که راه جهاد و مبارزه و مقابله با حکومت های فاسد و ستمگران و مستکبرین و نقشه های شوم آنها هرگز تعطیل بردار نیست و در هر عصر و در هر شرایطی باید خود را در همه عرصه ها جهت مبارزه با مستکبرانِ عالَم و استکبار جهانی آماده کنیم . به همین جهت است که روز 13 آبان روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی نام گرفت .  براساس تحلیل های  دقیق  و تجربه و شواهد تاریخی و دینی ، دشمنانِ اسلام و انقلاب و در رأسشان آمریکای جهانخوار  و صهیونیسم بین الملل  لحظه ای از توطئه ها و نقشه های شوم خود منصرف نشدند و نخواهند شد و در هر عصر و زمانی جهت نابودی اسلامِ راستین و از بین بردن جمهوری اسلامی ایران برنامه های متنوع و شومی دارند . عقل و شرع و دین و قرآن و تجربه به ما می گوید که نباید در برابر دسیسه ها و توطئه های دشمنان غافل باشیم . باید در همه عرصه های  علمی و اقتصادی و بویژه نظامی  قوی باشیم تا دشمنان در ما طمعِ سوء نکنند . در سوره  توبه آیه 123 چنین آمده است : ... وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً یعنی  آنها (کفّار و دشمنان اسلام) باید در شما شدّت و غلظت و قدرت احساس کنند .

دشمنان اسلام(آمریکا و غرب و رژیم نامشروع اسرائیل و اَیادی و اَذنابشان) دایماََ مترصِّد و منتظر فرصت هستند تا  ضربه خود را وارد کنند . مسؤلان و دولتمردان ما نباید فریب ظواهر فریبنده دشمنان انقلاب و اسلام را بخورند . مسئله نفوذ دشمن در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی  یکی از مسائل مهمی است که باید پیوسته  به آن توجه و اهتمام داشت . مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بارها و بارها در باره خطر نفوذِ دشمن به ملت و دولتمردان و مسؤلین و متولیان فرهنگی و ...  گوشزد فرمودند و تاکید نمودند که باید همه راه های نفوذ دشمن مسدود شود . ایشان در تاریخ بیستم اسفند 1394  در دیدار با رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری چنین فرمودند: [ ... این نفوذ مسئله‌ی مهمّی است. نفوذ مسئله‌ی مهمّی است بنده هم که این را عرض میکنم نه به خاطر این است که حالا یک احتمالی به ذهنم می‌آید که ممکن است نفوذ کنند؛ نه، ما از خیلی چیزها مطّلعیم؛ از خیلی حوادثی که دارد در کشور رخ میدهد که غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمیشوند ما مطّلع میشویم. من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامه‌ی نفوذ در کشور یک برنامه‌ی جدّی استکبار است، برنامه‌ی جدّی آمریکایی‌ها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند ... ]

متآسفانه برخی از مسؤلین و خواصِّ سیاسی هنوز هم مسئله خطر نفوذ دشمن را در ابعاد مختلف جدی نگرفته و به آن توجه نداشته و ندارند .  حوادث تاریخی 13 آبان به ما درس بصیرت و هوشیاری و بیداری در برابر اهریمنان و دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن و انقلاب می دهد . اگر خدای ناکرده ما خواب بمانیم  دشمن خواب نمی ماند . مسلمانان و ملت ما  همیشه باید نسبت به نقشه ها و اقدامات دشمنان  آگاه و بیدار  و آماده اقدام  باشند  تا آسیب نبینند . حضرت علی علیه السلام در باره  مردم زمانش که در خواب غفلت بودند و از نقشه ها و کید های دشمنان شان غافل و  در خواب بودند چنین می فرماید : تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ. لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَةٍ سَاهُونَ. غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّ بِکُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ. یعنی   شما را مى فریبند و شما فریب دادن نتوانید. دشمن، زمین هایتان را یک یک مى گیرد و به خشم نمى آیید. چشم دشمن همواره در شما مى نگرد و شما به خواب غفلت و بى خبرى رفته اید. به خدا سوگند، آنان که یکدیگر را واگذاشتند و یارى نکردند مغلوب شدند.چنین می پندارم که چون جنگ درگیرد و کشتار به غایت رسد، چنان از گرد پسر ابو طالب پراکنده شوید که دیگر بازگشتى برایتان نباشد، بدانگونه که سر بریده دیگر به بدن نچسبد.(نهج البلاغه صبحی صالحی خطبه 34)

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 


 

  





تاریخ : شنبه 96/8/13 | 1:4 صبح | نویسنده : عقیق | نظر

اقسام ادراکات انسان+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

نتیجه تصویری برای تصویر تفکر

 

***نسیم معرفت***


** اقسام ادراکات انسان+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت

 

ادراکات ما انسان ها به چند قسم تقسیم می شود :

1- ادراک حسی و لمسی
2-ادراک خیالی
3-ادراک وهمی
4-ادراک عقلی
5-ادراک عرفانی(اشراقات عرشی و ملکوتی و رحمانی)
6-ادراک شیطانی و ظلمانی
7-ادراک وحیانی  که مافوق همه ادراکات است.


ضعیف ترین و پایین ترین مرتبه ادراک ، ادراک حسی و بعد ادراک  خیالی و  وهمی است.  ادراک شیطانی هم که وضعش روشن است که ظلمت است .
ما انسان ها باید تلاش کنیم که در حدِّ ادراکاتِ حسی و حیوانی و خیالی و وهمی و نیز در ادراکات شیطانی محدود نشویم . خداوند در حق ما انسان ها لطف و عنایت فرمود که می توانیم به  قابلیت های بسیار بالایی در ادراک و فهم برسیم. حیف است که عمری از ما بگذرد و هنوز در مراتب نازله ای از ادراکات باشیم .


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:13 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

حق چیست؟+بررسی اجمالی معانی حق+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی

نتیجه تصویری برای گل های زیبا در گلدان

***نسیم معرفت***


سؤال : حق چیست؟


** حق چیست؟+بررسی اجمالی معانی حق+نسیم معرفت


  در پاسخ  به این سؤال عرض می کنم که کلمه حق در علوم و اصطلاحات مختلف ( اصطلاح فقهی و حقوقی و کلامی و فلسفی و عرفانی و منطقی و لغوی و...)  بکار گرفته می شود و معناهای مختلفی دارند ولی نقطه مشترک همه آن ها همان معنای ثُبوت است لکن این ثبوت به اَشکال مختلف ظهور پیدا می کند .مثلا حق در اصطلاح فقه وحقوق  به معنای ثبوتِ اختصاص و سلطه و سلطنت و تسلُّط  نسبت به یک چیزی است. مثلا آقای زید نسبت به فلان شئ حق دارد یعنی این شئ مال اوست و اختصاص به او دارد و....
در منطق که بحث از قضایا می شود  به قضیه صادقه ، حق گفته می شود . یعنی این قضیه مطابِق با واقع و خارج بالمعنی الاعم ( ذهن و خارج از ذهن و نفس الأمر )  است به عبارت دیگر این قضیه ، ثبوت و واقعیت خارجی و نفس الأمری دارد و در مقابل به قضیه که مطابق با واقع نباشد قضیه کاذبه و غیر حقه گویند .  در مباحث کلامی به عقیده درست و استوار که مُستظهَر به براهین مُتقنِ عقلی است حق گفته می شود و مقابل آن را باطل گویند  ودر عرفان که از اوج بالای معرفتی و شهودی  برخوردار است به  وجود بَحت و محض ، حق گویند و به موجودی که که عینیت او  وجود و ثبوتِ محض باشد و هیچ نقصی در آن راه نداشته باشد  حق می گویند و خداوند تبارک و تعالی عین حق است.  پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در یک وقتی نیم مصرعی از  شعر معروف لَبید از شعرای عصرجاهلیت را خواند . لَبید بن اَبی رَبیعة بن مالِک شعر معروفی دارد که محتوایش آن است که هیج مؤثری در عالم هستی به غیر از الله نیست و هرچیزی به غیر از خدا فانی شدنی است . و این در واقع اشاره به یکی از مراتب توحید است که به نام  توحید افعالی در علم کلام و... ذکرشده است و کلمه لاحَولَ و لاقُوّه إلاَّ بِالله نیز ناظر به توحید افعالی می باشد.توحید مراتبی دارد که عبارتند از:1-توحید در ذات 2- توحید در صفات 3- توحید در افعال 4-توحید در عبادت که هرکدام از آنها در علم کلام مورد بحث قرار گرفته وتبیین شده است. پیامبر اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  نیم مصرعِ اول (أَلَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ)  از شعر لَبید را خواند وبعد فرمود:
أَصْدَقُ‏ کَلِمَةٍ قَالَتْهَا الْعَرَبُ کَلِمَةُ لَبِیدٍ.  یعنی صادق ترین شعری  که عرب جاهلی  سروده است،   شعر وسخن لَبید است.

بیت کامل شعر لَبید چنین است:

أَلَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ ** وَ کُلُ‏ نَعِیمٍ‏ لَا مَحَالَةَ زَائِلٌ
. هر چیزی غیر الله باطل است(یعنی مؤثر حقیقی نیست) و هر نعمتی به ناچار از بین رفتنی و باطل  و فانی است. (بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج67، ص295.)
{عرفاء وحُکماء نیز اصطلاحی دارند مبنی براینکه : لامُؤثِّرَ فِی الوُجُودِ اِلاّللهُ یعنی هیج مؤثر حقیقی در عالم هستی به غیر از الله وجود ندارد.}
پس  کلمه حق در اصطلاحات و علوم مختلف معانی مختلفی دارد که نقطه مشترک همه آن ها ثُبوت است . در بحث های فلسفی به چیزی حق گویند که وجود و عینیت خارجی بالمعنی الاعم ( ذهن و خارج از ذهن و نفس الأمر ) داشته باشد و به عبارت دیگر هرچیزی که دارای اثر باشد حق است و هر وجودی دارای اثر است حتی وجود ذهنی که از مباحث مهم فلسفی است آن هم دارای اثر خاص خودش می باشد . وجود در یک تقسیمی بر پنج قسم است : 1- وجود خارجی(خارج از ذهن)  ویا وجود عینی و حقیقی 2- وجود ذهنی 3- وجود کَتبی و نوشتاری « نوشتار هم وجودی دارد» 4- وجود لفظی « کلام و لفظ هم سهمی از وجود دارد»  5- وجود و تحقُّقِ نفس الأَمری . همه این اقسام وجود در حد خود دارای اثر خاص خود می باشد .   باز بعضی ها در تعریف حق گفته اند که حق  عبارت از چیزی که مطابق با نفس الأمر باشد . حالا نفس الأمر چیست و چطور شناخته می شود این خودش یک توضیح مفصل می طلبد که مجال تبیین آن در اینجا نیست .  با توجه به توضیحی که درباره حق داده شد  آنگاه وقتی که ما می گوییم قرآن حق است ، نبوت و امامت حق است ، قیامت و حساب و کتاب حق است ، سؤال نَکیر و مُنکر حق است ، قبر و قیامت حق است ....  تا حدی معنی و مفهوم حق برای ما روشن می گردد .  برخی مفاهیم را ما می توانیم از راه تقابُل درک کنیم که می گویند : تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأضدادِها.  شب در مقابل روز  و صدق در برابر دروغ  و   روشنی در برابر تاریکی  و  وجود در برابر عدم و   حق در برابر باطل قرار دارد و می توان از راه تقابل به معنا و مفهوم هر یک رسید .   در امور دینی و قرآنی  با مسأله حق و باطل بسیار برخورد می کنیم .  فلان عقیده باطل است. فلان عقیده حق است .  


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:12 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

باآیت الله زین العابدین قربانی گیلانی چگونه رفتارکنیم؟+آیت الله

نتیجه تصویری برای تصویر آیت الله قربانی

نتیجه تصویری برای تصویر آیت الله قربانی

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


** با آیت الله زین العابدین قربانی چگونه رفتار کنیم؟ +نسیم معرفت


....  شما و عزیزان انقلابی اگر بخواهید موفق شوید حتما باید عملا و در رفتار و نیز در گفتار حرمت علماء و عالمان منطقه خود و... را حفظ کنید و اگر اشکال واعتراضی هم دربرخی مسایل است محترمانه  و همراه با ادب اِلقاء  کنید و بدانید که در هر شهر و دیاری که مردم شان با بزرگان علمی و روحانیت مُعظَّم شان ارتباط صمیمانه داشتند بیشتر خیر وبرکت دیدند ( که وحدت قلوب و الفت دل ها  یکی از آن برکات است) و برعکس  هر شهر و دیاری که مردمشان با علماء و روحانیت شان  رفتار درستی نداشتند به عواقب شوم و نامیمونی دچار شدند .  گیلان ما  از قدیم الأیام تاکنون علماء و طلاب و فضلاء خوب و شایسته ای داشته و دارد ولی به نظر می رسد که قدرشان دانسته نشد . ما غبطه برخی  ازشهرها را می خوریم  که ارتباط بین مردم و روحانیت شان عالی است. کاشان یکی از شهرهای کوچکی است که به گواهی برخی دوستان موثق  صمیمت بین روحانیت و مردم در سطح خوب ویا عالی است. کاشان  از ایام قدیم  تاکنون علماء و شخصیت های بزرگی تحویل جامعه داده که با آثار و بیاناتشان و .... نور افشانی می کنند.  البته باز متذکر می شوم که مراد بنده از احترام به عالم به این معنی نیست که هرچه او بگوید صحیح است . هرگز .  منظورم آن است که با ادبیات درست و مؤدبانه با آنها مواجه شویم و گرنه  همه ضرر خواهیم کرد.  در گیلان ما  یکی از بحث های چالشی  مواضعِ حضرت آیت الله زین العابدین قربانی گیلانی لاهیجی  در برخی امور است که در نوع تعامل با این بزرگوار دیدگاه ها مختلف است . برخی از طلاب و انقلابیون به شدت بر او می تازند و برخی غلام حلقه به گوش او هستند و برخی نیز عاقل و باهوشند و هوشمندانه  (نه ریاکارانه و منافقانه ) با ایشان تعامل دارند و واقعا این یک عویصه و مشکله ای شده برای گیلان ما. بنده حتی در  ( گروه گیلان نشاط)  دیدم که یک آقایی  مطلبی تحقیر آمیز نسبت به ایشان ارسال کرده بود ولی اون برادر عزیز توجه ندارد که این کار -کار فرهنگی و انقلابی نیست بلکه کار ضد ارزشی است و دودش به چشم همه خواهد رفت . بنده معتقدم حتی نسبت به اینگونه از علماء ما می توانیم با حفظ حرمت و جایگاه آن عالم ، مؤدبانه اعتراض و اشکال و...  خود را مطرح کنیم.  امیدوارم که شهر و دیار ما  نیز پیوند بین علماء و روحانیت و مردم و انقلابیون روز به روز بیشتر باشد. ......  حرف های گفتی زیاد است  ... همین اندازه برای اهلش کفایت است  که گفته اند :  اَلعاقِلُ تَکفیهِ الأِشارَةُ

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:11 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

به نظرحضرتعالی رسالت اصلی حوزه های علمیه چیست؟+آیت الله سعادت می

 

 

به نظر حضرتعالی رسالت اصلی حوزه های علمیه چیست؟

 

رسالت حوزه های علمیه در سه بُعد است که عبارتند از: تعلیم  و  تهذیب و تربیت و سومی تبلیغ به معنای اعم خودش. این رسالت ماست. یعنی ما هر برنامه ای که تنظیم می کنیم باید در این راستا باشد. استاد در هر سه محور نقش دارد. استاد اگر فقط تعلیم دهد و یا اگر فقط به امور تربیتی بپردازد و یا فقط تبلیغ کند، ناقص است. هر سه رسالت حوزه های علمیه باید متناسب با هم پیش برود. اگر امتیاز دهی فقط بر اساس علم و دانش باشد، غلط است. گاهی متولیان امر در حوزه فقط به یک بخش توجه می کنند. من  وامثال بنده که در کلاس  درس ، بحث فقهی ویا اصولی و... داریم  باید  با نکات اخلاقی  به جنبه تهذببی هم بپردازیم. نتیجه این می شود که طلبه ای که این مسائل را از اساتید یاد گرفت می برد و در جامعه پراکنده می کند و نشر می دهد. ناپلئون بناپارت می گوید مادران با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می دهند، نقش اساتید هم همینگونه است. همین طلبه ها که پیش اساتید درس می خوانند به جامعه می آیند و نقش هدایت گری دارند.

...         ...           ...             ...            ...           ...    ادامه دارد  ...   ...   ...


 

http://neshasteasatid.com/node/1382


** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی


** رجوع شود به :(مطالب گوناگون از استادسیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)


 

** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:10 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

رابطه استاد و شاگردی+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

  
 

 

حوزه واقعا باید امتیاز دهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و این یکی از شؤون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی  و...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.

آیا ارتباط پدر و فرزندی در رابطه علمی استاد و طلبه در زمان قدیم وجود داشته است؟ و آیا در حال حاضر هم در حوزه وجود دارد؟

راجع به این سوال باید عرض کنم که این مسئله خودش یک اصل است. این مسئله سند روایی هم دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» من و علی پدر این امت هستیم. البته پدر علمی و معرفتی و اخلاقی مراد است.  با توجه به این روایت و سند معتبر در این باب، در حوزه های علمیه این می تواند یک اصل باشد. به نظر بنده، با توجه به دغدغه هایی که برخی از علما، اساتید و خود طلاب مطرح می کنند، ما می توانیم متوجه شویم که ارتباط میان استاد و شاگرد به نحو پدر و فرزندی در زمان قدیم، پر رنگ تر بوده است.البته الان هم وجود دارد اما متاسفانه برخی عوامل باعث شده که این رابطه در عصر ما کاهش یابد. اما در زمانهای گذشته چون آن عوامل و آسیب ها کمتر بوده، لذا ارتباط بیشتر بوده است. زمانی که من در مدرسه علمیه لاهیجان تحصیل می کردم، اساتیدمان را به عنوان پدران معنوی حساب می کردیم. مثلا مرحوم حضرت حجت الاسلام حاج آقا حجت سعیدی پدروار به ما درس می دادند یا حجت الأسلام ادیب لاهیجانی - که لقب ادیب را هم مرحوم شهید آیت الله  بهشتی به ایشان داده بود - با اینکه از نظر علمی در طراز بالا بود به ما صرف میر درس می داد این یعنی یک تواضع معنوی پدرانه. این برخوردها باعث می شود تا طلبه ها هم نشاط علمی پیدا کنند و هم توجه بیشتری به علم کنند ولی در عصر ما  برخی مسائل معیشتی و اقتصادی و بحران های سیاسی و توسعه حوزه های علمیه و گسترش جمعیت طلاب، باعث شده تا اساتید مجالی پیدا نکنند و یا در این زمینه ها خیلی وقت نگذارند .بایداین اصل پدر و فرزندی حفظ شود و بِالطَّبع رعایت این رابطه پدر وفرزندی بین استاد وشاگرد برکاتی را نیز به همراه خواهد داشت.

این آثار و برکاتِ این ارتباط ، چه چیزی می تواند باشد؟

وقتی که استادی در حد پدر معنوی بروز می کند احساس امنیت خاطری به طلبه دست می دهد و ارادتی که باید(به استاد) داشته باشد به وجود می آید. این ارادت رفاقت و صمیمیت ایجاد می کند.

این صمیمیت باعث ایجاد انس علمی و معنوی می شود و مثل ارتباط انسان با پدر نَسَبی در خانه است. اگر پدر به فرزندش لطف و محبت داشته باشد، فرزند هر جا که باشد، دلش با پدرش است. یکی دیگر از برکات دیگر این است که متعلم دوست دارد تا در کلاس حضور پیدا کند و پدر معنوی خودش را ببیند و از محضرش استفاده کند. علت قرار دادن حضور و غیاب در کلاسها به خاطر پر رنگ تر کردن حضور طلاب در کلاسهاست . الان (بااین حضور وغیاب هایی که انجام می گیرد) طلبه ها بر اساس ساعت (حضور وغیاب) در کلاس ها شرکت می کنند و نه بر اساس اینکه استاد را پدر معنوی تلقی بکنند، و تشنه علم باشند. این ارتباط پدر و فرزندی باید(در حوزه ها) اصل باشد و نه سیستم حضور و غیاب.

گفته می شود هر درسی پنج مرحله پیش مباحثه، پیش مطالعه، درس ، مطالعه و مباحثه دارد، آیا با این موافق هستید و آیا این در حال حاضر وجود دارد؟

در هر کاری، علمی یا غیر علمی اموری دخیل است، مثلا اراده و هدف و برنامه داشتن و تقوای انسان دخیل در موفقیت انسان است و همینطور عاقبت اندیشی، این مراحلی که فرمودید در حال حاضر در حوزه کم رنگ شده است.

البته من چهار سال نماینده طلاب بودم و در آنجا در رابطه با این موارد طرح های بسیاری بررسی کرده ایم، یکی از بحث ها ، مسئله آسیب شناسی است که باید جلوتر از این مباحث مطرح شود. باید اساتید و متولیان امر بررسی کنند که چه آسیب هایی باعث شد تا این کارها کمرنگ شود. اینها چیزهایی است که خود طلبه ها که انجامش نمی دهند هم قبولشان دارند، حتی طلبه خوش استعدادی که درس نمی خواند خودش قبول دارد که باید این امور رعایت شود ولی عملا انجام نمی دهد.

در قدیم این آسیب ها کمتر بوده است. طلبه ها خاطرشان خیلی جمع بود، این آرامش درونی خیلی نقش دارد. ما در بحث های معنوی می گوییم که«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ». دربحث های علمی هم یک آرامشی نیاز است. در قدیم آن آرامش وجود داشت و طلبه ها با خاطری جمع آن مراحل را طی می کردند و واقعا اهتمام و جدیت داشتند البته تذکرات اساتید هم در این زمینه زیاد بود.

ما خودمان در آن زمان که طلبه شدیم چون در آن زمان از خیلی از مسائلی که در این زمان وجود دارد فارغ البال بودیم خوب درس می خواندیم. امنیت روحی و ذهنی وقلبی خیلی نقش دارد شما در نظر بگیرید یک خانواده ای که پول و امکانات داشته باشد اما اضطراب هم داشته باشد، زندگی برایش شیرین نیست. این اضطراب و عدم امنیت درونی باعث می شود تا زندگی هر روز برایش تلخ باشد و حتی دچار بیماری شود. حضرت ایت الله زین العابدین قربانی چهل سال پیش کتابی با عنوان بزرگترین بیماری قرن بیستم نوشت که اضطراب باشد و ما الان بالعیان می بینیم. امنیت خاطر برای یک طلبه ، سرمایه است، اگر بتوانیم برای طلاب امنتیت خاطر ایجاد کنیم بقیه چیزها کم کم درست می شود.

به عنوان مثال در زمانهای قدیم این همه قرض و وام نبود اما الان زیاد شده است. کسی که بدهکار باشد، طلبه ای که ماهی یک میلیون باید وام پرداخت کند، درس را در حاشیه قرار می دهد.

آسیب دیگر این است که شغل ها برای طلاب توسعه پیدا کرده است و این شغل ها برای طلبه ها جذابیت دارد. حتی اگر طلبه ای مشکلات مالی هم نداشته باشد به خاطر جاذبه بعضی شغلها ممکن است درس را رها یا حداقل کمرنگتر کند. در زمان های قدیم این عنوان های اجتماعی مطرح نبود.

در قدیم چون آسیب ها کمتر بود لذا اهتمام طلاب هم بیشتر بود. من یادم است که زمانی که صمدیه می خواندم متنی که قرار بود استاد، فردا تدریس نماید را به دیوار حجره می زدم و شب تا صبح مطالعه می کردم. آنقدر آن مطالب را می خواندم  ومرور می کردم که همه را حفظ می شدم، چون فارغ البال بودم.

نکته قابل توجه دیگر که موجب یک نوع آسیب شده است وجود فاصله های طبقاتی بین طلاب است در زمان قدیم طلبه ها، عمدتاً در یک سطح بودند، زمانی که من در حوزه علمیه لاهیجان طلبه شدم استاد من در سطح خودم بود. خدا حفظ کند استاد قنبر مشفق را که واقعا زحمت می کشید. هم مدیر بود و هم استاد، ولی از طرفی کار کشاورزی هم می کرد منبر هم می رفت .وقتی می دیدم که مدیر مدرسه به سختی زحمت می کشد و از طرف دیگر اساتیدم هم از نظر مادی یک فاصله کمی با من دارند، _بین شاگرد ها که هیچ فاصله ای نبود_ این مسائل موجب می شد راحت تر درس می خواندیم. اما الان این فاصله هایی که وجود دارد خودش یک آسیب است.

پس تا زمانی که این علت ها مرتفع نشود آن مسائل و مشکلات همچنان وجود خواهد داشت. و راه حل هم این است که متولیان امر بیشتر توجه کنند تا آسیبها کمتر شود.

آیا قبول دارید که طلبه ها افت اخلاقی پیدا کرده اند؟ و فکر می کنید که علت این چه چیزی می تواند باشد؟

من همیشه علت یابی را یک اصل می دانم اما متاسفانه در کشور ما بیشتر معلول ها مورد توجه قرار می گیرد. مقام معظم رهبری همیشه به ریشه ها و علل توجه می نماید. درختی که زمانی باردهی زیادی داشت،  و به مرورزمان باردهی اش کمتر شده، باید به علل کم باردهی آن توجه نمود نه اینکه به سراغ میوه ها برویم و فقط به کمی میوه های  روی درخت توجه نمود. بلکه باید علت ها را پیدا کنیم. حوزه های علمیه هم درخت تنومندی است که ریشه های بسیار محکمی به عمر بیش از هزار سال دارد. منتها گاهی باردهی اش کم می شود. ما باید در مسائل مختلف به ریشه ها توجه نماییم، اگر ما به اینها توجه نداشته باشیم هیچ وقتی نتیجه نمی گیریم. در بعد اخلاقی گاهی انسان به وحشت می افتد. در بعد اخلاقی باید نگرانی های بیشتری داشته باشیم چون بعد اخلاقی هزاران برابر بالاتر از بعد علمی است. داستانی تاریخی است که در مورد دو عالم است. یکی تا صبح مطالعه می کرد و دیگری بیشتر عبادت می نمود و کمی هم مطالعه می کرد، اما موفقیت علمی عالم دوم بیشتر بود. تا الان در مورد مسائل اخلاقی دچار ضایعه هستیم. البته منحصر به این نیست و درمورد مسائل خانوادگی طلاب هم مشکلاتی وجود دارد.

چه راهکارهایی برای حل این مشکلات به ذهن حضرتعالی می رسد؟

من یک روایتی از جلد اول  اَلکافی از امام کاظم علیه السلام برای شما می خوانم که   راهکار های این مشکلات را می توان از آن استفاده کرد. حضرت می فرمایند: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا آن تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ آن تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ آن تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ آن تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَم»  یعنی من علم مردم  را در چهار چیز دیدم، اول خداشناسی است، دوم اینکه چه گونه آفریده شدیم و سوم اینکه خدای تعالی چه اراده ای از آفرینش ما نموده است و چهارم اینکه چه چیزهایی انسان را از دین خارج می کند. مشکل امروزی ما را همین حدیث حل می کند. ما باید خداشناسی را عملا و با اخلاص در حوزه های علمیه ترویج کنیم، نه به وسیله بخشنامه.

به نظر حضرتعالی رسالت اصلی حوزه های علمیه چیست؟

رسالت حوزه های علمیه در سه بعد است که عبارتند از: تعلیم  و  تهذیب و تربیت و سومی تبلیغ به معنای اعم خودش. این رسالت ماست. یعنی ما هر برنامه ای که تنظیم می کنیم باید در این راستا باشد. استاد در هر سه محور نقش دارد. استاد اگر فقط تعلیم دهد و یا اگر فقط به امور تربیتی بپردازد و یا فقط تبلیغ کند، ناقص است. هر سه رسالت حوزه های علمیه باید متناسب با هم پیش برود. اگر امتیاز دهی فقط بر اساس علم و دانش باشد، غلط است. گاهی متولیان امر در حوزه فقط به یک بخش توجه می کنند. من  وامثال بنده که در کلاس  درس ، بحث فقهی ویا اصولی و... داریم  باید  با نکات اخلاقی  به جنبه تهذبی هم بپردازیم. نتیجه این می شود که طلبه ای که این مسائل را از اساتید یاد گرفت می برد و در جامعه پراکنده می کند و نشر می دهد. ناپلئون بناپارت می گوید مادران با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می دهند، نقش اساتید هم همینگونه است. همین طلبه ها که پیش اساتید درس می خوانند به جامعه می آیند و نقش هدایت گری دارند.

لطفا به ویژگیهای استاد نمونه هم اشاره بفرمائید.

در سوره آل عمران آیه 159 آمده است که «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ آن اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» این آیه کاملا منطبق با اساتید است. اصل این آیه مربوط به جنگ احد است. یاران پیامبر ص که از دستور ایشان پیروی نکرده بودند، بعدا پشیمان شدند و از پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم عذرخواهی کردند. پیامبر آنها را بخشید. از این آیه چند مورد از چیز هایی که یک استاد باید در مقابل شاگردانش داشته باشد را می توان به دست آورد.

اول نرم خویی است « َبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ» چون نرم خویی رحمت الهی است. محبت معقول یک استاد بسیار اثر گذار است. از این آیه شریفه روش ارتباط یک عالم با افراد مختلف را می توان فهمید. دومین نکته این آیه این است که استاد و رهبر دینی نباید نسبت به افراد مختلف غلیظ القلب و سنگ دل باشد و همچنین نباید خشونت کلامی داشته باشد « وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ». گاهی اوقات در زمان طلبگی با کوچکترین اشکال توسط استاد خُرد می شدیم. استاد هم خشونت گفتاری و هم خشونت رفتاری را با متعلم داشت. هر استادی نرم خو باشد و سنگدل نباشد طلبه ها را بیشتر جذب می کند. تندخویی منجر به جدایی است. عالم  دینی و استاد باید اهل عفو باشد و تغافل و تجاهل کند و بگذرد.

سومین نکته ای که از این آیه شریفه به عنوان خصوصیت استاد و عالم دینی به دست می آید، استغفار در مقابل لغزشهای دیگران است. چون پیامبرص  هدف بالای دعوت از مردم را دعوت به توحید در نظر می گیرد، و این عالی ترین دعوت پیامبر ص بود لذا  این قبیل کارها واشتباهات آنان را می بخشد تا آنها را به سعادت واقعی برساند. اگر  کشور ما ومجامع حوزوی ودانشگاهی و... بخواهد موفق باشد ،باید به روز های اول انقلاب برگردد و برادری و عطوفت و مهربانی دوباره ظهور کند. اگر ما این اصولی که در این آیه شریفه آمده است را رعایت نکنیم، اگر هزاران جلسه درس و صدها موسسه داشته باشیم، دردی را دوا نخواهد کرد.

نکات بعدی مستخرج از این آیه به عنوان خصوصیت استاد، مشورت و توکل است.

اگر حضرتعالی مطالب و توصیه هایی برای عمیق تر کردن رابطه طلاب و اساتید دارید بفرمائید

من نکاتی را به صورت تیتروار خدمت شما عرض می کنم که اعتقاد دارم رعایت آنها می تواند رابطه استاد و شاگرد را بهبود بخشد:

استاد محور اصلی در آموزش و پرورش است

اساتید پدران معنوی و علمی طلاب هستند.

شکوفایی حوزه های علمیه در گرو توجه به اساتید است.

شاگردان منعکس کننده فضائل و رذائل اساتید هستند یعنی اساتید به این نکته توجه داشته باشند که هر مطلبی رادر کلاس نگویند.

علم و اخلاق باید با هم باشد و نباید از هم جدا شوند و تفکیک بین علم و اخلاق خسارت عظیم است. نقش هدایتی اساتید باید همیشه وجود داشته باشد.

باید توجه داشته باشیم که علم نور است و این یعنی اساتید فقط به این دروس ظاهری و تعداد طلبه ها توجه نکنند، باید نورانیت حاصل گردد. دروس حوزوی ،  علوم آل محمدند و این علوم نباید تاریک باشد. باید طوری باشد که طلبه فقط رسائل را نخواند باید در کنار آن نورانیت هم پیدا شود.

اساتید باید نکات اخلاقی را به صورت کوتاه و مفید بیان کنند، چون نکات اخلاقی ظرفیت طلبه را بالا می برد. من همیشه در کلاس هایم حدیث می خوانم، حدیث خواندن جزء درس است و  نه جدای از درس. اگر این چیز ها نباشد طلبه باید فقط ورق بزند وباسواد شود وصِرف سواد وعلم هم دردی را دوا نمی کند وچه بسا مصداق این شعر می شود که : چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا . اگر امتی با اخلاق باشند، ظرفیت شان بالامی رود.

طلاب مهذب با مسئولیت بهتری به درس و بحث می پردازند.

حوزه های علمیه باید نقش محوری اساتید را باور کنند.

اساتید باید در مورد طلاب رفتارشناسی کنند

اساتید نباید تک بعدی باشند، شهید مطهری از تک بعدی بودن بسیار مشمئز ومتنفر بود.

رابطه استاد و شاگرد نباید رابطه صرفا علمی کلاسیک و خشک باشد، بلکه باید به صورت عاطفی و محبت آمیز باشد

اساتید حلقه و صل طلاب و متولیان هستند، متولیان باید به این حلقه توجه کنند. طلبه ها نکات خود را به اساتید می گویند و آنها  به متولیان حوزه منتقل می کنند. اساتید می توانند بخشی از بار مسئولیت را از گردن متولیان بردارند.

خوراک فکری طلاب از طریق اساتید تامین می شود.

اهداف و وظایف عالیه اساتید محترم و خود طلاب در حوزه باید به صورت یک نمودار تهیه شود و در اختیار همه اساتید و طلاب قرار گیرد.

اساتید افسران فکری حوزه های علمیه هستند، بنای فکری طلاب در دست اساتید است

بر اساس آموزه های قران کریم( ولقد کرّمنا بنی آدم ...) کرامت طلاب باید توسط اساتید و... رعایت شود.

با توجه به آیه شریفه هل یستوی اللذین یعلمون و الّلذین لایعلمون، جایگاه اساتید به خوبی روشن می شود.  همچنین ما در امتیاز دهی به طلاب در کلاس باید به درس خواندن طلاب توجه داشته باشیم و به طلبه ای که بیشتر درس خوانده است بیشتر توجه کنیم. راههای امتیازدهی به طلاب زیاد است یکی از آنها نمره است .حوزه واقعا باید امتیازدهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و به این آیه شریفه عمل کنند و این یکی از شوون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی و ...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.

رکن های اصلی حوزه عبارتند از رهبری، مراجع، علماء، جامعه مدرسین، شورای عالی و اساتید سطوح عالی . پس اساتید سطوح عالی در این حد از اهمیت هستند.

اساتید نباید  شغل های گوناگون داشته باشند، این بر ارتباط استاد با طلاب تاثیر منفی می گذارد.

معاونت تهذیب باید با اساتید در ارتباط باشند و اساتید می توانند هر ماه یک بسته معنوی به طلاب بدهند .اینها خیلی تاثیر گذار است.

 سنت های پسندیده بزرگان در گذشته برای طلاب در مورد علم و تهذیب و قناعت و مناعت طبع و  سلوک با خانواده و برخی موارد دیگر را برای طلاب بازگو کنیم.

پرسش و پاسخ در کلاس باید وجود داشته باشد. البته من سوال را از کل افراد حاضر در کلاس می پرسم و نه از یک طلبه خاص . این باعث افزایش تمرکز طلاب می شود.

اساتید اگر بخواهند بنیه علمی و اخلاقی را تقویت کنند، کتابهای مفید و سودمند را به طلاب وشاگردان معرفی کنند.

خوش اخلاقی و وقار و تواضع اساتید در طلاب بسیار تاثیرگذار است و اساتید باید از شوخی هایی که دون شانشان است خودداری کنند.

اساتید باید به روش های مختلف انگیزه های علمی و معنوی را در طلاب ایجاد کنند.

اساتید، طلاب را سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مدافعان دین و حریم اهلبیت علیهم السلام بدانند، این خیلی می تواند تاثیر گذار باشد.

اساتید، طلاب با استعداد را به مراکز حوزوی معرفی نمایند

حضور منظم اساتید در کلاس موجب تعلیم نظم به شاگردان و همچنین به حفظ ارتباط پدر و فرزندی کمک می نماید.

اساتید بزرگوار در عین حال که باید در مسائل حیاتی و مهم نظام  جمهوری اسلامی و همچنین مسائل مهم جهانی موضعگیری و اظهار نظر نمایند، باید از ورود به مسائل حزبی خودداری نمایند، این مسئله یعنی ورود به مسئل حزبی وگروهی ارتباط اساتید با طلاب را خدشه دار می کند.

 ................................................................................................

...............................................................ادامه دارد.........................

حسن ختام سخنان من ( ختامه مسک فلیتنافس المتنافسون )  ذکر خیری از مرحوم حضرت آیت الله  شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی است. ایشان با اینکه از نظر علوم مختلف اعم از فلسفه کلام  ، ادبیات در حد بالایی بودند با این حال تواضعشان محرز بود عاطفه شان محرز و کامل بود. ایشان همیشه جلوتر از شاگردان  در کلاس حضور پیدا می کردند ومی نشستند .خصوصیت دیگر ایشان دلجویی از طلاب بود به شکلهای مختلف. گاهی ایشان برای تهیه دوا و درمان طلاب هم خودشان اقدام می کردند. همیشه مشکلات طلاب را حل می کردند .  یکی از دوستان ما می گفتند چشمان من دچار عارضه ای شده بود که زیاد پلک می زد ایشان سر درس متوجه این مشکل من شدند و بعد از درس ایشان علت امر را جویا شدند بعد دکتری در تهران معرفی کردند و هزینه های درمان را هم تقبل کردند تا به نتیجه رسید . خود من هم خاطره ای کوتاه  از ایشان دارم .اولین روزی که من به کلاس ایشان ( درمَدرَس ساحلی فیضیه) رفتم، همین که دیدند یک طلبه جدید هست فورا ایستادند و با من صحبت کردند نام و شهر تولد مرا پرسیدند و از من دلجویی کردند .همین امر،  بسیار در روحیه من مؤثر بود.

نکته دیگری هم حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی از ایشان نقل کردند که بسیار جالب است.  ایشان می فرمودند زمانی آیت الله صالحی مازندرانی مریض شدند مریضی حادی هم بود و بیهوشی و جراحی در پی داشت ایشان خودشان برای من نقل کردند وقتی که سختی های مشقت باری را طی کردم و بعد از عمل جراحی به هوش آمدم در همان ابتدای به هوش آمدن به عنوان تشکر از ذات اقدس اله با تمام وجود گفتم الحمد لله رب العالمین و در طول عمرم چنین الحمد لله ای نگفته بودم و بعد فرمودند من دوست دارم یک مریضی از همان نوع صعب العلاج دچار شوم و دوباره همان مراحل سخت درمان را طی کنم و دوباره که به هوش آمدم دوباره همان جمله را تکرار کنم که: الحمد لله رب العالمین

و آخر دعوانا أن الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین/210/52/20

 

http://neshasteasatid.com/node/1382


** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی


** رجوع شود به :(مطالب گوناگون از استادسیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)


 


** مصاحبه (نشست دوره ای اساتید )بااستادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:9 عصر | نویسنده : عقیق | نظر

به « آدابُ المُتَعَلِّمین» اهمیت بدهیم+آیت الله سعادت میرقدیم لا

نتیجه تصویری برای مُنیَةُ المُرید

***نسیم معرفت***

** به « آدابُ المُتَعَلِّمین»  اهمیت بدهیم

 

پیش ارباب خرد،مایه ی ایمان ادب است

لاجرم پیشه ی مردان سخن دان ادب است

بی ادب را به سماوات بقا منزل نیست

در سماوات بقا منزل مردان ادب است

 دامن عقل و ادب گیر که در راه یقین

بر سر گنج وجود تو نگهبان ادب است

آدمیزاده اگر بی ادب است انسان نیست

فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است

کردم از عقل سؤالی که بگو ایمان چیست؟

عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است

عاقبت هر چه کند خواجه پشیمان گردد

آن که از وی نشود هیچ پشیمان ادب است

چشم بگشا و ببین جمله کلام الله را

آیه آیه همگی معنی قرآن ادب است

گر تو خواهی که قدم بر سر ابلیس نهی

با ادب باش ببین قاتل شیطان ادب است

 چند روزی که در این خانه ی تن مهمانی

  با ادب باش که خاصیت مهمان ادب است


ما طلبه ها در زمان های قدیم کتاب آدابُ المُتَعلِّمین ( و مُنیَةُ المُرید از شهید ثانی) می خواندیم [ آدابُ المُتَعَلِّمین رساله‌ای در تعلیم و تربیت به عربی ، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (579-672) دانشمند و فیلسوف نامدار ایرانی است....  مُنْیَةُ المُرید فی أدَبِ المُفیدِ وَ المُسْتَفید کتابی است در حوزه اخلاق اسلامی، اثر زین الدین بن عَلیّ عامِلی، معروف به شهید ثانی (شهادت، 966ق) در موضوع آداب متقابل شاگرد و استاد و آداب تعلیم و تعلم در اسلام. ]    و در بابِ آداب بین  شاگرد و استاد (آدابُ المُتعَلِّم و المُعَلِّم)  کتاب های مختلفی از زمان های بسیار دور تا حال  نوشته شده که کتاب (مُنیَةُ المُرید ) از شهید ثانی در باب آداب مُتَعَلِّم(شاگرد) و مُعَلِّم (استاد) ، خیلی جالب است و بحمدالله در اوایل طلبگی آن را خواندم و   در مقدمه کتاب مَعالِمُ الأُصول ( تألیف شیخ جَمالُ الدّین حسن بن شیخ زین الدین شهید ثانی )   هم که از کُتُب اصولی قدیمی است  احادیث زیادی در چند فصل در باره ارزش علم و تحصیل علم و جایگاه عالم و .....  بیان شده است  و زمانی که ما کتاب معالمُ الأُصول می خواندیم از مقدمه آن که خیلی عالی است بهرمند شدیم .  متاسفانه امروزه خیلی به کتاب  آدابُ المُتَعلِّمین توجه نمی شود . جالب است بدانید که کتاب مَعالم یکی از کتاب های اصولی مختصر و متقن است  با اینکه این کتاب  یک کتاب اصولی است ولی در مقدمه اش   مطالب بسیار ارزشمندی در باره علم و عالم و نیز متعلِّم  بیان شده است و شایسته می باشد که طلاب و دانشجویان از آن  و مانند آن بهره مند گردند .

 

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

*********************************************


کتاب «آدابُ المُتَعَلِّمین»

کتابی درباره آداب تعلیم و تربیت اسلامی، رسم علم آموختن و دانستنی های طالب علم و مراتبِ اخلاقی آنان به زبان عربی. این اثر، نقطه تحوّل در تاریخ تربیت اسلامی شرق تا اوایل قرن 12 هجری است. نویسنده آن "برهانُ الدین زرنوجی" فقیه و عالمِ بزرگ قرن پنجم و ششم هجری قمری. در این کتاب به اقوال و آراءِ دانشمندان و شاعران استناد و از شعرا و اثر دانشمندان اهل تسنن بسیار یاد شده و اشعار و نکته هایی از آنها به مناسبت آمده، گرچه بعضی از نویسندگان، نام و سخنان آنها را یا حذف کرده و یا تغییر داده اند و بعضی تألیف آن را به خواجه نصیرالدین طوسی، نسبت داده اند. این اثر، چند بار تحریر و تلخیص شده که یکی از این تحریرها در حاشیه کتاب «اَلهدایَةُ فِی النَّحو» در کتاب جامعُ المقدمات است.


معرفی اجمالی نویسنده:
برهان الدین زرنوجی، از شهر «زرنوج» در نزدیکی شهر بخارا بود و به همین دلیل به «زرنوجی» معروف شد. او شاگرد فقیه حنفی "برهان الدین مرغنیانی" نویسنده «الهدایه» بود. اگر چه وی به عنوان یک فقیه برجسته، مشهور شد ولی معلم بزرگی بود که عمیقا به فرآیند تعلیم و تربیت رسمی علاقه مند بود. او سال 1203 میلادی، رساله «تعلیم المتعلم» (آموزش فراگیر و روش یادگیری) را نوشت. زرنوجی سال 519 هـ ق برابر 1125 میلادی در گذشت.

انگیزه نویسنده از تالیف کتاب:
از نظر نویسنده، علی رغم تلاش زیادی که بسیاری از دانش جویان در راه کسب علم دارند، ولی قادر به تحصیل آن و بهره مند از ثمرات آن نیستند، به دلیل اینست که راه و روش تحصیل علم را نمی دانند و قدم در راه صحیح نگذاشته، لذا به مقصود نمی رسند. از این جهت، مؤلف سعی کرده تا راه کسب دانش علم را بنابر آنچه که در کتابها خوانده یا از بزرگان و اساتید شنیده، نشان داده و بطور ایجاز بیان کند.

ساختار کتاب آداب المتعلمین
این تحریر که در حاشیه کتاب الهدایه، در کتاب جامع المقدمات است، شامل 12 فصل و فاقد 2 فصل از متن اصلی کتاب و اشعار کتاب است.
فصل اول: در حقیقت و ماهیت علم، تعریف و فضیلت علم، وجه امتیاز انسان از حیوان، حرمت و وجوب بعضی از علوم، حرمت علم نجوم و ضرر آن. از همین موضوع، معلوم می شود که انتساب آداب المتعلمین به خواجه نصیر طوسی که خود منجم و ریاضی دان بود، کاملا بی اساس است.
فصل دوم: هدف مطالعه علم آموزی برای بقا و احیای دین، بی توجهی به امور دنیوی.
فصل سوم: موضوعاتی چون، انتخاب رشته خاص با دلیل و ره صحیح، انتخاب استاد، انتخاب رفیق و دوست همدرس، ثبات در یادگیری، درک محضر استاد دانشمند، سفر برای پیدا کردن بهترین استاد، شرایط تحصیل، احترام به علم و کتاب، احترام به استاد.
فصل چهارم: شامل مباحثی چون: اوقات درس در شبانه روز، تکرار درس، همت و استقامت در آموختن.
فصل پنجم: اختصاص روزهایی در هفته برای تکرار، بازخوانی دروس گذشته، طی مراحل درسی به ساده دروس مشکل، حسن مباحثه برای دانش جویان.
فصل ششم تا نهم: مربوط به سن تحصیل، بی توجهی به امور دنیوی در تحصیل علم، پاکدامنی دانشجو، همه جا باید علم آموخت و آن را ضبط کرد.
فصل دهم: دانشجو باید از همنشینی با پرگویان و سخن چینان، اشرار و ظالمین دوری کند. دانشجو باید به آداب نیکو و سنت های خوب، تمسک پیدا کند.
فصل یازدهم: علل حفظ و تقویت حافظه و علل فراموشی (کم خوری، مباحثی چون نماز شب، قرآن خواندن، خوردن عسل و کندر. علل فراموشی چون: گناه، اندوه برای مسائل دنیا، خواندن سنگ مقابر، خوردن بعضی از خوراکیها).
فصل دوازدهم: علل کمی عمر و زیادی عمر، چون: خواب زیاد، اهمال در نماز، ترک دعا، جلوتر از استاد راه رفتن، بخل و اسراف، ترک مغفرت برای پدر و مادر و استاد، صله رحم، احترام به اساتید و بزرگان، رعایت بهداشت

http://tahoor.com/fa/article/view/29390

 

*** متن فارسی  کتاب آداب اسلامی (آدابُ المُتَعَلِّمین) معاونت تهذیب حوزه علمیه استانِ فارس+برای طلّاب پایه 1 .....  .....

***  اَنیسُ الطّالِبین؛ ترجمه آدابُ المُتَعَلِّمین + مرحوم استاد سید محمد جواد ذهنی تهرانی  ...

 

  ** متنِ کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین - تبیان

** مُعرفی فصل های کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین  - ویکی شیعه

 




تاریخ : پنج شنبه 96/8/11 | 8:8 عصر | نویسنده : عقیق | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks